1-حرکات عضلانی و اثرگذاری بر روی کاغذ
نوزاد از آغاز تولد، لحظات کوتاهی توجهش به حرکاتی که در میدان دید او انجام میگیرد، جلب میشود و این حرکات را با چشمانش تعقیب میکند.
کمی بعد او سرش را هم اندکی بهطرف اشیاء و یا اشخاص در حال حرکت میگرداند. در سهماهگی او مرتب به دستهایش مینگرد و اشیاء را لمس میکند. از این زمان است که وی تجارب اساسی و مداومی در جهت فعالیتهای فکری و عاطفی خود پیدا میکند. در سال ۱۹۷۲ بوور (Bower) در آزمایشگاهی نشان داد که برخلاف عقیده عمومی، نوزاد چندماهه کاملاً قادر است بین تصویرهای دوبعدی و سهبعدی اشیاء تمایز قائل شود جهتهای مختلف را در فضا تعقیب کند و بنا بر گفته بریمر (Bermer) به کمک ذهن و مغز خود از میان چند شیء یکی را برگزیند.
این کشفیات علمی بر پژوهشهایی که راجع به کودکان انجام میگرفت اثر به سزایی کرد. اگرچه روابط بزرگسالان و کودکان در بیشتر مواقع هنوز مشخص نبود و اعمال کودکان برای بزرگسالان نامفهوم مینمود.
بزرگسالان اصولاً امکانات فکری و عاطفی کودک را در سنین قبل از مدرسه ناچیز میشمارند، زیرا کودک هنوز مانند زمانی که به مدرسه خواهد رفت، مجبور به انجام تکلیفی نیست و یا بهطورکلی در بسیاری جهات او هنوز به بزرگترها وابسته است. ولی به مجرد اینکه کودک به مدرسه میرود، همه از او انتظاری بیش از قدرت واقعیاش دارند. بزرگسالان اصولاً نوزاد را به عنوان موجودی کاملاً بیدستوپا و حقیر مینگرند و عمداً او را در قنداق میپیچانند و در گهوارهاش قرار میدهند و اطراف آن را با پرده میپوشانند تا نتواند کوچکترین حرکتی کند و یا جایی را ببیند و در مقابل هر عمل واکنشی نشان دهد. درصورتیکه ثابت شده است که نوزاد از اولین روزهای تولدش به اطراف خود نگاه میکند.
او در چندماهگی متوجه میشود که برخی از اشیاء که بر سطح چیزی کشیده و یا پرتاب شوند اثری از خود باقی میگذارند.
کراتی (Cratty) گفته است اگر کودک فرصت امکان تماس با اشیایی را بیابد که در اطراف او وجود دارند و بتواند آنها را آزمایش کند، خیلی زود متوجه میشود که مداد و قلم و خودکار و گچ جزو آن دسته از اشیاء قرار دارند که از خود اثری مشخص بر سطوح مختلف مانند کاغذ یا تخته بر جای میگذارند.
کشف این موضوع یا همان «اثر» برای کودک دارای اهمیتی بسیار اساسی است. در همین زمان است که کودک متوجه میشود با حرکت دادن دهان و دستگاه تنفسی خود میتواند صداهای مختلفی از خود خارج سازد، که برای خود او و دیگران قابل شنیدن است. این موجود کوچک با زحمت و درعینحال با هیجان زیادی میآموزد که چگونه صدا را از دهان خارج کند. هدف او از این کار شنیدن صدای خود اوست. موفقیت او در این خصوص سبب میشود که کودک عمل خود را که بهخودیخود نیز لذتبخش است تکرار کند و هنگامیکه متوجه میشود اثر این صدا اطرافیان او را نیز خوشحال میکند، لذت او بیشتر میشود. بدین طریق کودک کمکم صداها را کاملتر میکند و از اولین صداهای جیغ جیغی و گلویی ناصاف بهسوی صداهای مشخصتر و غیر از صداهای قبلی کشیده میشود.
در این سن و سال، برآوردن این صداها شاید بهترین وسیله برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران و نیز اعلام حضور خود کودک باشد. اما اثر صوتی و اثر گرافیک از چندین جهت اساسی باهم توفیر دارند. یکی از مشخصات اثر صوتی، این است که بهمحض خروج از دهان محو میشود، درحالیکه برعکس آثاری با خصوصیات گرافیک پایدارترند و مدتها بدون ارتباط با شخصی که آن را به وجود آورده مانند یک همزاد از کودک قابل جدا شدن و نگهداری میباشند.
وقتی کودک این پدیده را کشف میکند برای او خوشحالی فراوانی به همراه میآورد و همین امر، عاملی بالقوه غنی برای آینده او میشود. از طرف دیگر اثر صوتی نیز امتیاز خاص خود را دارد ولو اینکه این اثر بعد از تولید ناپدید میشود، ولی دارای تأثیر فوری است یعنی بهمحض تولید مؤثر واقع میشود. درحالیکه علائم گرافیک باوجوداینکه قابل نگهداری هستند ولی اثر فوریشان احتمالاً کمتر است.
به گفته ناویل (Naville) والدین و بزرگسالان در مقابل خطخطیهایی که کودک میکشد با همان هیجان و شادمانی مواجه میشوند که در مقابل اولین صداهای او روبرو میشوند. فعالیت گرافیک کودکان برای والدین بهمنزله یک بازی فردی است و مفهوم اجتماعی ندارد.
درحالیکه اثر گرافیک بنا بر دلایل بنیانی علاوه بر ارزش بیانی، منعکسکننده پیچوتابهای فکری کودک نیز هست. اولین علائمی که کودک بر روی کاغذ رسم میکند، بیشتر براثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود میآید. گاهی این ضربات آنچنان محکم است که باعث پاره شدن کاغذ میشود زیرا اگرچه قدرت عضلانی کودک بسیار ناچیز و محدود است ولی انرژی و قدرت هیجانی او بسیار زیاد است.
فعالیت گرافیک کودک اصولاً عملی ارگانیک است. یعنی نشانهای است از حرکتی که بر روی یک سطح قابل ضبط کشیده میشود درواقع منشأ اصلی فعالیت گرافیک به دست و بازو محدود نیست بلکه در عمل، تمام اعضای بدن در تولید آن سهیم هستند. در نخستین مراحل یادگیری، کودک خطوطی را به جهات مختلف رسم میکند. این خطوط معمولاً تمام صفحه کاغذ را دربر میگیرد. و یا تا جایی که بازوانش اجازه میدهد نیمدایره رسم میکند. البته این امر به موقعیت کودک در حالت نشسته و یا ایستاده و اینکه مداد را چگونه در دست گرفته است نیز بستگی دارد.
بنا به تحقیق برتین (Brittain) کودک مدتی (معمولاً ۶ماه پس از شروع خطنگاری) رابطهای بین حرکات دست خود و آثار و علائمی که پدید میآورد کشف میکند.
به گفته والون (Wallon) او متوجه میشود که اثر خط بر روی کاغذ به دلیل حرکت دست و به کمک مداد به وجود میآید. بهعبارتدیگر او به مفهوم علل و معلول پی میبرد. این موضوع برای او بسیار بااهمیت است. زیرا درحالیکه او قبلاً با لمس کردن میتوانست اشیاء را بشناسد و از این طریق تجربه بیاندوزد، اکنون میتواند از طریق چشم نیز تجربههایی کسب کند. در این مرحله کودک حرکات دستش را تغییر میدهد و میتواند خطوط عمودی و افقی یا مدور رسم کند. بنابراین بهتر از گذشته میتواند مداد را دستش کنترل کند و شکل ظریفتری رسم کند. توجهی که کودک برای کنترل خطوط به خرج میدهد، حاصلی است از تجربه دقیق او بر روی نقاشیهای خود و نیز در ارتباط مستقیم با تقویت عضلات او. خطوط درهموبرهمی که کودک در سنین ۱۶ تا ۱۸ ماهگی ترسیم میکند کمکم جایش را به دو اثر گرافیک مشخصتر میدهد که یکی خط نوشتنی و دیگر خطنگاری است، که این دو بهمرورزمان و براثر پیشرفت و پختگی فکری کودک، هرکدام جای مشخص خود را پیدا میکنند. اما قبل از رسیدن به این زمان کودک تا مدت درازی هنوز دلباخته خطخطیهای نامفهوم و بینظم است. بدون آنکه کمترین اهمیتی برای ضرورتها قائل شود. ضرورتها بدین معنی که پل کلی (Paul Klee) از آن به عنوان «دنبال خط را گرفتن و امتداد دادن» صحبت میکند. در این زمان کودک بیآنکه بخواهد تصویر واقعی اشیاء را به دست دهد نقاشی میکند و نباید او را مجبور به کشیدن اشیاء حقیقی کرد. زیرا خطخطی کردن بینظم و نامفهوم، برای او بهمنزله نوعی اسباببازی است که از آن لذت فراوان میبرد. او در سنین دو تا سهسالگی برای شکلهایی که میکشد اسم میگذارد. این بدین معنی است که او میخواهد با محیط اطراف خود ارتباط مفهومی برقرار کند. بنابراین خطخطی کردن در امتداد حرکتی عضلانی و بصری، بهمنظور بر جا گذاردن اثر یا علامت است که دارای هیچ عامل فکری نیست. او با دقت فراوان روی هر سطحی که در دسترسش باشد، مثل دیوار، میز و یا اشیاء موردعلاقه والدین اثر یا علامتی از خود بهجا میگذارد.
به گفته ناویل(Naville) خطخطی کردن اولین یا تنها نوع بیان قابلرؤیت نیست. بلکه زودتر از آن مثلاً وقتیکه کودک با آب دهانش حباب درست میکند و درنتیجه محصولی برای نشان دادن به دیگران عرضه میکند که درعینحال بیانگر خوشحالی و راضی بودن خود او نیز هست، خود نوعی بیان قابلرؤیت است. البته آثار گرافیکی هم که ما آن را خطنگاری مینامیم، ازنظر شکل و معنی باهم تفاوت دارند.
مفهوم این خطوط به عوامل فردی و تکاملی هرکس بستگی دارد. اختلاف و تفاوت فردی از همان ابتدا نمایان میشود و چون دوران خطنگاری، قبل از نقاشی تمثیلی است بنابراین چیزی که از این دوره نمایان میشود خود نمایاندن کودک در مقابل حقیقت بیرونی یک امر کلی است. این خطخطیها به صورتهای مختلف یا با دقت و ظرافت و یا در قسمتی محدود از کاغذ و یا در تمام قسمتهای کاغذ با خطوط مداوم و یا مقطع و با رنگها و اشکال مختلف ظاهر میشوند، که همه باهم توفیر دارند و نشانگر شخصیت کودک ازنظر خلقوخو و قدرت او هستند.
برنسون (Brenson) به طور مثال تائید میکند که به هنگام بیان نخستین دوره خطنگاری، اگر کودکی تمام صفحه را با خطوط پر کند، بدینوسیله تمایلش را به تصاحب مکان بیشتر در قلب و عاطفه مادر نشان میدهد. اینگونه تعبیر شاید به نظر رویارویی باشد ولی بهطورکلی در شکل کشیدن کودکان، تصویر مادر بیشتر از هر تصویری نشان داده میشود. بنابراین طبیعی است که کودک تمام محبت و تمایلاتش را در رابطه با مادر توجیه کند. ولی هنگامیکه کودک تمایل خود را به نشان دادن افراد و اشیای دیگری که در اطراف او هستند ابراز میدارد، همان نگرشی را که نسبت به مادر خود دارد، در مورد آنها نیز بکار میگیرد.
2-مراحل تکامل خطخطی کردن
آنچه کودک بهصورت خطخطی عرضه میدارد، به دلایل تکاملی نیز باهم توفیر دارند و خطخطی کردنهای یک کودک یکساله ازنظر گستردگی و ساختار با نقش و خطهایی که یک کودک ۳ ساله میکشد، خواهناخواه فرق اساسی دارد.
کودکان معمولاً در یکسالگی است که مداد در دست میگیرد ولی بهجای خط کشیدن بیشتر با مداد بر روی کاغذ میکوبند و بنابراین، بهآسانی موفق نمیشوند اثری بر روی کاغذ بر جای گذارند. ولی سرانجام در ۱۸ تا ۴۰ماهگی به طور کامل موفق به خط کشیدن میشوند.
بررسیهایی که توسط کلوگ (Kellogg) در مورد کودکان کشورهای مختلف جهان صورت گرفته، نشان میدهد که از نقش کشیدنهای ساده گرفته تا نقاشیهای پیچیده این کودکان، مبانی بنیادی وجود دارند که نزد تمام کودکان ارتباط مستقیم دارند. طبق این بررسی تکامل نقش نگاری در نزد کودکان طی پنج مرحله اصلی صورت میگیرد که به ترتیب عبارتاند از: اثر یا خط نامشخص، خط مشخص یا اشکال هندسی در هم، طرح یا در کنار هم قرار گرفتن چند شیء اجتماع چندین شکل مختلف و تصویرنگاری، درهرحال این پیشرفت به صورتی کاملاً منطقی انجام میگیرد و مرحله بعدی همیشه ترکیبی است از علائم مرحلههای قبلی.
کراتی و مارتن (Cratty & Martin) یادآور شدهاند که خطهای افقی قبل از خطوط عمودی ظاهر میشوند، ولی بهطورکلی در مرحله اول، کودک خطوطی در جهتهای مختلف رسم میکند، خواه بهصورت افقی، عمودی یا دایرهای.
در دوسالگی خطوط دایرهای و یا زاویهدار ظاهر میشوند. در این سن کودک بعد از کشیدن خط دلخواهش، بهراحتی مداد را از روی کاغذ برنمیدارد و بنابراین بعد از هر خط مورد دلخواه، خطوط دیگر هم در محیط بر آن رسم میکند.
در سن دو سال و نیمگی قدرت عضلانی کودک بیشتر میشود و هنگامیکه خطی را رسم میکند با چشم نیز مراقب آن است تا آن خط از محدوده تعیینشده خارج نگردد. او بهدلخواه خود چندین حرکت را تکرار میکند و خطهای جدیدی را میکشد تا اینکه نخستین خطنگاری او که از چندین حلقه در هم تشکیلشده به دست آید و بالاخره بعدازآن خطهای فنری شکل و منحنیهای رویهم قرارگرفته، ظاهر میشود. بنا به پژوهش ژزل (Gesell) کودک در این سن قادر است در یک قسمت کاغذ، موضوعی را نقاشی و قسمت دیگر را اختصاص به مطلب دیگری بدهد و یا با در نظر گرفتن مرکز کاغذ نقاشی متعادلی رسم کند.
در سهسالگی، خطنگاری کودک دیگر فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد بر روی کاغذ نیست، بلکه مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط باتجربههای زندگی کوتاهمدتش به دست آورده، بیان کند. این مرحله برای کودکانی که در محیطی پرتحرک زندگی میکنند، از سن دو سال و نیمگی شروع میشود.
کودک در۳سالگی خطوط عمودی را بیش از خطوط افقی رسم میکند. خطوط عمودی بیانگر اظهار وجود کودک است و بنابراین توسعه آن، نشان میدهد که کودک از وجود خودش آگاه شده است و باآنکه خطخطیهای او ازنظر بزرگترها فاقد معنی و محتوی است ولی مسلم است که در این مرحله کودک قصد بیان چیزی را دارد. البته در این مرحله، تخیل کودک بر یک موضوع خاص ثابت نمیماند و وقتیکه او قصد خود را تشریح میکند خط نگارهٔ او میتواند معرف یک چهره یا یک تلفن یا یک درخت باشد. در این سن کودک میتواند دایره یا فضای بسته و نیز اشکال مربع و مستطیل رسم کند. در اواخر سهسالگی کودک یا خورشید است و سرانجام در چهارسالگی خط نگارههای او جمعوجور میشود و حتی برای بزرگسالان نیز معنی پیدا میکند.
نقش ترسیم خط
ترسیم خط با نوشتن حروف الفبا دارای مقاصد کاملا مختلفی هستند. نوشتن خط با حروف الفبا، فعالیتی است کاملا هماهنگ و ظریف که عضلات بازو دست را به حرکت دقیق وا میدارد و منشا آن تقلید از اعمال ذهنی است.
بنا به تحقیق «الشولروهاتویک»، کودک در ۱۸ ماهگی کاملا بر خود تسلط پیدا میکند و بدون توجه به افکار دیگران فقط کارهایی را که حس میکند قادر به انجام آن هاست انجام میدهد. اما در چهار یا پنج سالگی شروع به انجام کارهایی میکند که مورد تایید و یا انتظار دیگران است و سعی میکند حرکاتش را کنترل کند و رفتاری مورد قبول اجتماع داشته باشد.
این تغییر به طور تدریجی انجام میگیرد و در سن ۵ تا ۶ سالگی امکان دستیابی کودک به درک حروف الفبا یا خطوط نوشتنی را که بیشتر از رسم و نقاشی جنبه آموزش دارد، فراهم میآورد. این نکته نیز گفتنی است که در حالی که فعالیت کودک در زمینه خط نگاری و نقاشی از همان ابتدا بیانگر خصلت فردی و تحلیل کننده احساسات عاطفی کودک است، اما خط نوشتنی فقط بعد از سال ها چنین نقشی را ایفا میکند.
وظایف رسم و نقاشی از یک طرف و وظیفه نوشتن از طرف دیگر متعددند، زیرا اهداف آنها هم ممکن است دادن آموزش، حکایت کردن و یا برقراری ارتباطات باشد. ولی از نظر توسعه و پیشرفت هر کدام را میتوان متضاد با هم تلقی کرد. زیرا زمانی که نقاشی هنوز به صورت خط نگاری عرضه میشود، کودک با حرکات خود بخودی و غیر قابل پیش بینی دست و بازو، جوشش و طغیان حیاتی و تحریکات طبیعی اش را بیان میدارد.
در حالی که بعدها هنگامی که شروع به کشیدن اشکال مختلف میکند عواطف و کشفیات و نوع دید خود از اشیاء و اشخاص را نشان میدهد و سرانجام نقاشیهای او در سنین ۸، ۹ سالگی بر اثر استحکام افکار منطقی و تحت تأثیر قواعد و انتظامات مدرسه و قوانین اجتماعی و خانوادگی و وسایل ارتباط جمعی، حالتی بیش از پیش معمولی و همگانی میگیرد.
در این سن او کمتر تحت تأثیر احساسات و بیان های خودبخودی قرار میگیرد. حال آن که خط نوشتن برای کودک، در نخستین گامهای فراگیری او کاری پر زحمت و اغلب خسته کننده است. کودکان در ۸ و ۹ سالگی میتوانند جملات ساده و معمولی را بنویسند و اغلب سعی میکنند کلماتی که نوشتن آنها دشوار است را به کار نبرند.
در ۱۱ و ۱۲سالگی جملههای طولانیتری را مینویسند و سعی میکنند قواعد دستور زبان را کاملا رعایت کنند و بالاخره چند سال بعد، هنگامی که کاملا بر تمام قواعد دستور زبان و نشوتن کلمات و جمله بندیها آگاه شدند، با آسودگی خاطر و با استفاده از تجربههای شخصی موفق به اظهار نظر با خط نوشتنی میشوند.
اگر کودک بخواهد بهوسیله نوشتن، موضوعی را بیان کند ناچار است با دقت قواعد زبان را رعایت کند و چون آماده چنین کاری نیست، بنابراین نمیتواند آن چه را که میخواهد به راحتی با نوشتن بیان کند.
در حقیقت چون شناخت او از کلمات ناکامل است، ناچار میشود از اظهار نظر کردن بعضی ادراککهای خود، به دلیل نیافتن کلمههایی برای بیان آنها، خودداری کند و این موضوع در مدارس ابتدایی و حتی متوسطه مکرر پیش میآید. درست مانند شخصی که بخواهد موضوعی را به یک زبان خارجی که کاملا به آن مسلط نیست بیان کند و چون کاملا آن زبان را نمیشناسد، ناچار میشود از گفتن جملات دشوار خودداری کند.
وقتی کودک متوجه می شود که سخن گفتن را نیز میتوان به صورت گرافیکی یعنی به شکل کلمات نوشته شده عرضه کرد، توجه او به حروف و کلمات زیاد میشود و نیاز به درک معانی کلمات در او پدید میآید. او در مییابد که کلمات امکان بیانی را در اختیار او قرار میدهند که انجام آن به کمک نقاشی به سادگی میسر نیست.
از طرف دیگر به کمک کلمات میتوان مباحث دقیق را بیان کرد، در حالی که نقاشی به دلیل ارتباط مستقیم آن با تصویر و حقیقت ذاتی اشیا قادر به این کار نیست. سرانجام این که: بکارگیری کلمات نیاز به آموزش دقیق همراه با حرکات مشخص عضلانی دارد، در حالی که نقاشی دائم در حال جستجوی شکل جدید و نوع تازه ای از بیان است.
مراحل پیشرفت در نوشتن کلمات
برای نوشتن، کودک باید بر عضلات خود مسلط باشد و خود را بر الگویی تطبیق دهد. او دیگر نمیتواند دائم کاغذ را چپ و راست بگرداند. در وجود کودک، شرایط روانی و جسمانی لازم برای فراگیری خواندن و نوشتن در سنین ۵ یا ۶ سالگی آماده میشود.
بسیاری از کودکان دو یا دو سال و نیمه نیز علیرغم محدودیت قدرت عضلانی که ناشی از سن کم آنهاست، مجذوب بزرگترها میشوند و سعی میکنند برای تقلید از آنها خطهایی افقی بر روی کاغذ بکشند یا مدتی بعد خطهایی شکسته که بیشتر شبیه کلمات است رسم کنند.
کودک در سن ۳ سالگی تمایل به کشیدن اشکال هندسی پیدا میکند و در چهار سالگی بعضی از بچهها در نقاشی خود مثلا در میان گل یا پروانهها، حروفی از الفبا نیز رسم میکنند. البته این امر نشانگر آغاز بکارگیری کلمات نیست. بلکه کلمات به صورت رسم و نقاشی عرضه میشود و همان طور که در این نوع نقاشیها دیده شده کودک در این سنین قادر نیست کلمات را در یک خط به طور منظم بنویسد.
البته بعضی از کودکان در۵ سالگی میتوانند چند حرف الفبا و یا حتی اسامی خودشان را به صورت کچ و کوله بنویسند. اغلب اتفاق میافتد که کودک حروف را وارونه مینویسد و ممکن است از بزرگترها برای تمام کردن یک کلمه کمک بخواهد و یا گاهی چنین روی میدهد که کودک متوجه میشود حرفی از الفبا جزو حروفی است که نام خود او را با آن حروف مینویسند ولی او نمیتواند آن حرف را در میان کلمات دیگر پیدا کند. زیرا برای کودک کلمات فقط به طور جداگانه یعنی بدون در نظر گرفتن اینکه کلمات از حروف مختلف تشکیل شدهاند قابل شناخت هستند.
بدین گونه که سرانجام کودک مرحله خطخطی کردن را به طور کامل پشت سر میگذارد و وارد مرحله تمثیلی میشود.
افزودن دیدگاه جدید