سه مرد در برف

رمان «سه مرد در برف» نوشته اریش کستنر نویسنده، شاعر، فیلم‌نامه‌نویس و طنزپرداز آلمانی است. او یکی از محبوب‌ترین نویسندگان کودک و نوجوان آلمان است. اریش کستنر را بیشتر با کتاب «امیل و کارآگاهان» می‌شناسند که به سی‌ زبان ترجمه شده و در جهان مورد استقبال قرار گرفته است. از دیگر آثار او می‌توان به «سی‌ و پنجم ماه می»، «امیل و سه پسر دوقلو»، «وقتی که من بچه بودم» و «تیل، همه ‌کاره‌ی هیچ ‌کاره» اشاره کرد.

داستان «سه مرد در برف» از جایی آغاز می‌شود که کارخانه‌های پودر رختشویی «پاک و سفید» توبلر مسابقه‌ای ادبی برگزار کرده است و روزنامه‌ای محلی نامِ برندگان این جایزه‌ی ادبی‌ را چاپ می‌کند. جایزه‌ی اول را دکتری جوان به نام هاگه بورن از آنِ خود می‌کند و جایزه‌ی دوم را شخصی فقیر به اسم آقای شولتسه می‌برد. برندگان خوش‌شانس می‌توانند برای دو هفته خوش‌گذرانی در گراند هتل بروک بویرن، با هزینه‌ی رفت‌و‌برگشت، با قطار درجه‌دو به کوه‌های آلپ بروند. توبلر مدیر کارخانه‌های «پاک و سفید» است. نکته اینجاست که خودِ آقای توبلر با نام مستعار «شولتسه» در این مسابقه شرکت کرده و جایزه‌ی دوم را برده است! او می‌خواهد مردم و رفتارهای‌شان را مطالعه کند و ببیند در برابر ثروتمندان و فقرا چه واکنشی دارند. آقای توبلر با وجود مخالفت دخترش «هیلده»، این‌بار، نه با شهرت توبلر ثروتمند، بلکه با نام شولتسه، که انسانی فقیر است، سفر می‌کند.

هیلده دختر توبلر، یوهان کسلهوت (راننده‌ی شخصی توبلر) را همراه پدر می‌فرستد و از او قول می‌گیرد که دست‌کم هر دو روز یک بار گزارشی مشروح از آنچه در سفر روی داده است، برای او بفرستد. از سوی دیگر، دکتر فریتس هاگه بورن (برنده‌ی مقام اول مسابقه‌ی ادبی) علاقه‌ی عجیبی به تبلیغات تجارتی دارد و رساله‌ی دکتری‌اش را در همین زمینه نوشته است، درباره‌ی «قوانین روان‌شناختی حاکم بر تبلیغات»! اما در واقع فریتس فردی بیکار و عصبی است.

سفر شروع می‌شود و آقای توبلر با نام مستعار «شولتسه»، مانند فقیری کهنه‌پوش، به همراه راننده‌اش یوهان، در نقش مالک کشتی ثروتمند، وارد گراند هتل بروک بویرن می‌شوند. دکتر جوان و فقیر، هاگه بورن هم در پی سوء‌تفاهم به عنوان فردی میلیونر شناخته می‌شود. حالا میلیونری که گدایش می‌پنداشتند، با فقیری که میلیونرش می‌دانند رودررو می‌شوند.

در مجموع، اریش کستنر می‌گوید ما نمی‌خواهیم کسی جز اینکه هستیم باشیم. ثروتمند بودن و احساس خوشبختی گناه نیست، اما چیزی است که متأسفانه نصیب همه‌کس نمی‌شود. در عین حال، کستنر معتقد است مزایای ثروت بیش از آنکه فکر کنی محدود است!

مدیر هتل به همراه تعدادی از مهمانان تصمیم می‌گیرند آقای شولتسه را با پول راضی کنند تا هتل را ترک کند. اما آقای شولتسه نمی‌پذیرد. مدیر هتل یک اتاق زیرشیروانی کوچک بدون امکانات گرمایشی به او می‌دهد. کارکنان هتل هم شولتسه را اذیت می‌کنند تا سرانجام پس از چند روز او را از هتل بیرون ‌می‌کنند.

رمان «سه نفر در برف» لحنی کنایه‌آمیز و طنز دارد و از ما می‌خواهد ببینیم و بیندیشم و رفتارهای عجولانه را کنار بگذاریم. این رمان نه‌تنها نگاه زشت جامعه درباره‌ی فقرا را نقد می‌کند، بلکه نقد کنایه‌آمیز آن روزنامه‌ها را هم هدف می‌گیرد؛ به‌گونه‌ای که در چند نقطه از داستان، روزنامه‌ها را به «دروغ‌گویی» متهم می‌کند.

کستنر مهارت ویژه‌ای در خلق تصویرسازی داستانی دارد. خواندنِ داستان او شبیه دیدنِ فیلمِ سینمایی است. در این رمان، این‌بار مردی ثروتمند، اما ظریف و نکته‌سنج، از محیط اشرافی خود در برلین، پایتخت پرزرق‌و‌برق آلمان، به سفری پرحادثه می‌رود و در پی زنجیره‌ای از سوءتفاهمات که طی آن آدم‌ها همدیگر را اشتباه می‌گیرند، فرصت می‌یابد تا بداند آیا اطرافیانش به‌راستی «تن آدمی را به جان آدمی شریف» می‌دانند یا عزت و احترام را تنها نصیب «آستین نو» می‌کنند. این رمان پرحادثه تاکنون مبنای ساخت چندین فیلم سینمایی، قصه‌ی رادیویی و نمایش‌نامه بوده است. رمانِ «سه نفر در برف» به موضوعی می‌پردازد که برای تمامِ زمان‌ها همیشه تازه است.

منابع:

درباره رمان «سه نفر در برف» نویسنده «اریش کستنر»؛ «مصطفی بیان»/ اختصاصی چوک

httpDrei Männer im Schnee

عنوان لاتین
Drei Manner Im Schnee
گزیده‌هایی از کتاب

در کوپه‌ی ما پیرمردی بود با بیماری سنگ کیسه صفرا، از ظاهرش چنین چیزی معلوم نبود، خودش برای ما تعریف کرد. آدم پرحرفی بود و پس از عبور از لایپزیک، قبل از اینکه به واگن رستوران برود و فنجانی قهوه بنوشد، داستانی برای ما تعریف کرد که موضوع و درون‌مایه‌ی کتاب حاضر را می‌سازد و شخصیت اصلی آن یک میلیونر است. پیرمرد که کوپه را ترک کرد، روبرت گفت: «موضوع بسیار خوبی است برای نوشتن. جواب دادم: ازش یک رمان می‌نویسم.»

برگردان
کمال بهروزکیا
سال نشر
1401
نویسنده
اریش کستنر
نگارنده معرفی کتاب
Submitted by editor69 on