داستان دلهره آور
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با کتاب کودک درباره داستان دلهره آور را مشاهده کنید.
رمان «خانواده رابینسون» نوشتهی یوهان دیوید ویس نویسندهی سوئیسی و بازنویسی آلبرتو دیزی است. است. یوهان ویس در برن سوئیس به دنیا آمد و در سال 1743 کشیش شد. وقتی چهار پسرش کوچک بودند، برایشان داستانهایی تخیلی از خانوادهای تعریف میکرد که کشتیشان شکسته بود. بعدها داستان خانوادهی رابینسون را بر همین اساس نوشت.
چهارشنبه, ۲۸ تیر
رمان «سه مرد در برف» نوشته اریش کستنر نویسنده، شاعر، فیلمنامهنویس و طنزپرداز آلمانی است. او یکی از محبوبترین نویسندگان کودک و نوجوان آلمان است. اریش کستنر را بیشتر با کتاب «امیل و کارآگاهان» میشناسند که به سی زبان ترجمه شده و در جهان مورد استقبال قرار گرفته است. از دیگر آثار او میتوان به «سی و پنجم ماه می»، «امیل و سه پسر دوقلو»، «وقتی که من بچه بودم» و «تیل، همه کارهی هیچ کاره» اشاره کرد.
دوشنبه, ۲۶ تیر
«عمارت گالانت»، اثر ویکتوریا الیزابت شواب، داستانی اسرارآمیز است که هر خوانندهای را مجذوب خود میکند. این رمان، داستان اولیویا پریور دختر نوجوان هفدهسالهای است که پدر و مادرش را از دست داده است. او با بقیهی دختران مدرسهی مریلانس تفاوتهای زیادی دارد. اولیویا نمیتواند حرف بزند. سایر دخترانِ مدرسه او را عجیبوغریب میدانند و اولیویا را طرد میکنند؛ بنابراین او همیشه تنهاست. اما با وجود این هرگز اجازه نمیدهد نگاههای تحقیرآمیز دیگران مانع پیشرفتش شود. او امید را جایگزین ناامیدی و شادی را جانشین غم میکند تا همه بدانند که رسیدن به اهداف، با وجود مشکلات، کاری نهچندان آسان اما امکانپذیر و شدنی است.
دوشنبه, ۱۲ تیر
رمان «ایکه باگ» اثر جوانا رولینگ، متخلص به جی. کی. رولینگ نویسنده، تهیهکنندهی فیلم و فیلمنامهنویس بریتانیایی است. او را با مجموعهی فانتزی «هری پاتر» میشناسیم که یکی از پرفروشترین مجموعه کتابهای تاریخ ادبیات جهان است.
شنبه, ۱۰ تیر
رمان «گربهای که کتابها را نجات داد» اثر سوسوکه ناتسوکاوا داستاننویس و پزشک ژاپنی است. این رمان، داستان رینتارو ناتسوکی پسر نوجوانی است که با پدربزرگش در شهری کوچک زندگی میکند. پسری معمولی که در هیچچیزی عالی نیست و ویژگی خاصی ندارد. پدربزرگ او مردی کمحرف، کتابخوان و صاحب یک کتابفروشی دستدوم است. پدربزرگ رینتارو باور دارد که کتابها قدرتی شگفتانگیز برای آموزش همدلی به انسانها دارند. در یک روز سرد زمستانی پدربزرگ از دنیا میرود. پس از مرگ او، رینتارو صاحب فروشگاه میشود، اما باید کتابها را بفروشد و به خانهی یکی از عمههایش برود که سرپرستی رینتارو را پذیرفته است؛ زنی که رینتارو هیچوقت قبلاً او را ندیده است. رینتارو دبیرستانش را ترک میکند و کتابها را به حراج میگذارد تا زودتر همهی آنها را بفروشد.
چهارشنبه, ۷ تیر