اثر مجموعه ای از پنج داستان کوتاه به نام های «پیشانی سفید» از شمال ایران، «ساز شکسته» از آذربایجان، «ناخدا جادو» از جنوب ایران، «تفنگ میرنوروز» از بلوچستان و «نشان بابایار» از استان فارس است که براساس باور مردم به وجود شخصیت بابایار و امدادهای غیبی شکل گرفته اند.
مردم شهرهای مختلف ایران به بابایار، شخصیتی که رفتاری چون حضرت خضر دارد باور دارند. بابایار آن ها را به آرزوهایشان می رساند. آرزویی که مردم برای رسیدن به آن ها تلاش بسیار می کنند و در لحظاتی بین بیم و امید، با حضور بابایار، به نتیجه می رسد. بابایار با شخصیت های متفاوتی مانند جنگلبان، عاشیق، یا ناخدا که مورد قبول مردم قوم خویش هستند در داستان ها ظاهر می شود.
داستان ها دارای درون مایه عاشقانه هستند و از اقوام مختلف ایران به مخاطب شناخت می دهد.