آن خانه باغ سبز فرو ریخت
خاموش شد ترانهی روشن
ای آب ها! چگونه گذشتید؟
ازکوچههای ِکودکی من
ای آب ها که زمزمه بودید
در گوش ِگلّه؛ خرم و جاری
لالایی زلال علفها
در دشت های پاک بهاری
ای رودخانه از سر ِبازار
هرگز لباس عید خریدی؟
آیا به نام بازی و شادی
بر ترک یک دوچرخه پریدی؟
سیل آمد و شکوفه تلف شد
گُلدان پشت پنجره افسرد
رنگ بهار زرد شد از ترس
دیدی چگونه باغچه پژمرد؟
نام تو چیست؟ «کرخه» و «کارون»؟
«گاماسیاب» و «سیمره» یا «دز»؟
دیگر خدا کند که نبینم
خشم تو را به چشمم، هرگز!
مهدی مرادی
افزودن دیدگاه جدید