کتاب به کودکان افغانستان قدرت رویا ساختن می‌دهد

گفت‌وگو با مهدی حسینی، ترویج‌گر کتابخوانی از پنجشیر افغانستان

ارتباط با دیگر کشورهای فارسی‌زبان و پشتیبانی و اشتراک آموخته‌ها و تجربیات با گروه‌های فعال ترویج کتاب‌خوانی در این کشورها از آرزوهای دیرین «با من بخوان» بوده است. در تازه‌ترین همکاری‌های انجام شده، «با من بخوان» با پشتیبانی گروه دوستداران با من بخوان و چندین ناشر کودک و نوجوان ایرانی مانند هوپا، دیبایه، انتشارات فنی ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و غیره حدود 1100 جلد کتاب و منبع کتابخانه‌ای را برای کتابخانه‌ی در حال تاسیس پارنده در پنجشیر افغانستان ارسال کرد. در ادامه‌ی همکاری‌ها کتابداران و ترویج‌گران این کتابخانه در کارگاه‌های آنلاین «با من بخوان» شرکت خواهند کرد تا بتوانند کودکان و نوجوانان این منطقه را بیش از پیش با دنیای کتاب‌ها آشنا کنند. در ادامه، گفت‌وگوی «با من بخوان» با مهدی حسینی از داوطلبان موسسه‌ی خیریه‌ی مادر محبوبه که ایده‌دهنده و موسس کتابخانه‌ی پارنده بوده است را می‌خوانید. او در شهریور سال 98 در کارگاه فضاهای کودک‌محور که از سوی یکی از آموزشگران «با من بخوان» در کابل برگزار شده بود شرکت کرده و در بازدید نماینده‌ی «با من بخوان» از پرورشگاه مادر محبوبه و محل ساخت کتابخانه در دره‌ی پنجشیر از رویاهای خود برای کودکان پنجشیر سخن گفته بود.

توضیح: رسم‌الخط، ساختار زبانی و واژگان در فارسی ایران و فارسی دری افغانستان بسیار به هم شبیه است، اما تفاوت‌هایی نیز وجود دارد. در متن مصاحبه برای حفظ روح کلام آقای حسینی، نوشته‌های ایشان را تغییر نداده‌ایم، اما در برخی قسمت‌ها معادل فارسی ایران را در پرانتز گذاشته‌ایم تا متن بهتر فهمیده شود.

سلام، خودتان را معرفی کنید و بگویید اهل کجا هستید؟

نام من مهدی حسینی است. 24 سال سن دارم و متولد شهر سیدنی کشور استرالیا استم (هستم). پدر و مادر من از کابل افغانستان استند و در سال‌های واپسین حمله و اشغال شوروی در افغانستان، از خاک خود مهاجرت کردند.

 

شما که در استرالیا زندگی می‌کردید چه‌طور شد که به پنجشیر رسیدید و در آنجا مشغول به فعالیت شدید؟ از قبل با این منطقه آشنا بودید؟

آمدن من به پنجشیر تاریخچه‌ای دیرینه دارد. از خردسالی مادرم برایم از احمد شاه مسعود قصه می‌گفت، فرمانده‌ی حماسه‌آفرینی که سال‌ها بر ضد روس‌ها و بعدا طالبان و القاعده مبارزه کرد. مسعود از پنجشیر بود و چشم‌گیرترین جنگ‌های چریکی خود را در این دره فرماندهی کرد. پس قبل از آمدن به پنجشیر، این دره برای من یک تصویر افسانوی (افسانه‌ای) داشت. ۵ سال قبل در رخصتی‌های دانشگاهم از سیدنی به افغانستان آمدم برای سیاحت و حدود یک هفته را در پنجشیر بودم. آن‌وقت بود که به راستی دلبسته‌ی این ولایت افغانستان شدم. طبیعتی کوهستانی و دارای دریایی (رودخانه‌ای) خروشان، روستاهای بی‌شمار دلکش و آرام، مردم مهربان و مهمان‌نواز و در عین‌حال سرکش و مبارز، تمام این چشم‌دیدها و تجربه‌ها باعث شد علاقه‌ی شدیدی به پنجشیر پیدا کنم. همان‌وقت تصمیم گرفتم که وقتی درس‌هایم تمام شد، برگردم و در پنجشیر کار کنم که خوشبختانه موفق به این کار شدم در نهایت.

وضعیت کتاب و کتاب‌خوانی در کشور افغانستان و دره‌ی پنجشیر چگونه است؟

در افغانستان و در پنجشیر، در بین اطفال و نوجوانان، شوق و علاقه‌ی شدیدی به کتاب و کتابخوانی وجود دارد. و در فرهنگ افغانستان و مخصوصا پنجشیر، کتاب و کتاب‌خوانی جایگاهی خاص دارد. به عنوان مثال، اگر در خانه‌ای کتابی بر روی زمین باشد، کسی آن را برمی‌دارد و روی طاقچه می‌گذارد، چون می‌گویند گناه دارد کتاب که ارزشمند است بر روی زمین باشد. و در پنجشیر رسم‌های دیرینه‌ای مثل مثنوی‌خوانی و شاهنامه‌خوانی وجود دارد. این مراسم‌ها به طور دسته‌جمعی برگزار می‌شود، مخصوصا در شب‌های دراز زمستان وقتی که مردم در یک خانه جمع می‌شوند و کسی از روی کتاب مثنوی اشعار را تلاوت می‌کند به شکل آواز، و کسی دیگر که پهلوی او نشسته است، برای مردم تفسیر و تشریح می‌کند. ولی امروز این رسومات کم شده است، یکی از آثار 40 سال جنگ این بوده که فرهنگ و رسومات اصیل و دیرینه‌ی مردم را ضربه زده است. بزرگسالان به خاطر مشکلاتی که جنگ به بار می‌آورد، نتوانستند این فرهنگ را به فرزندانشان انتقال بدهند. پس مردم و به خصوص نسل کودک و نوجوان بسیار به کتاب علاقمند استند، ولی در افغانستان کتابخانه و کتاب بسیار کم است و در دسترس نیست و این مخصوصا در مناطق اطراف و روستانشین صدق می‌کند که اکثریت مردم افغانستان در آن‌جا زندگی می‌کنند.

 

چه انگیزه‌هایی باعث شد که به کار ترویج کتابخوانی برای کودکان علاقه‌مند شوید؟

انگیزه‌های اصلی من که زیربنای هدف خدمت در زندگی من را تشکیل می‌دهند عبارت‌اند از: عشق به بشریت، احساس وظیفه، و احساس همدردی. خدمت، هدف اصلی زندگی من است. و خدمت راه‌های زیادی دارد، و من اعمار (ساخت) یک کتابخانه را انتخاب کردم چون که از کودکی با کتاب آشنا بودم و می‌دانم چه تغییرات و تاثیرات مثبتی را بر زندگی انسان‌ها می‌تواند داشته باشد.

 

با توجه به چالش‌هایی که کودکان در افغانستان دارند، فکر می‌کنید کتاب و کتاب‌خوانی چه تاثیری بر زندگی آن‌ها و خانواده‌های‌شان خواهد داشت؟

کتاب به آن‌ها قدرت رویا ساختن را می‌دهد. اگر کسی فقط در یک چهاردیواری حبس باشد، یا در یک قریه (روستا) همیشه باشد، فکر و اعمالش هم از سطح آن اتاق یا قریه بالاتر نخواهد رفت. کتاب جهان را برای طفل معرفی می‌کند و به او نشان می‌دهد که چه کارهایی و چه راه‌هایی در زندگی امکان دارد. پس کودک می‌تواند رویا بسازد. و کتاب و داستان چون ذاتاً الهام‌بخش است، در روان کودک این باور را نهادینه می‌سازد که تو توانایی تحقق این رویاها را داری.

 

تا به‌حال با موردی از تاثیر کتاب و کتاب خوانی بر کودکانی که در بحران (مانند جنگ) زندگی می‌کنند مواجه شده‌اید؟ اگر بله لطفا آن را شرح دهید.

بلی. یک سال پیش تعدادی از اهالی ولایت (استان) بدخشان افغانستان به پنجشیر مهاجرت کردند، به‌خاطر این‌که طالبان منطقه‌ی آن‌ها را اشغال کرده بودند. من چند بار برایشان کمک‌هایی را رساندم و بار آخر برای کودکان و نوجوانان آواره در خیمه‌ها (چادرها) کتاب آوردم. کتاب‌ها را که در بینشان گذاشتم، به مثل این بود که در جسم‌هایشان روح دمیده باشی. جهان دور و برشان ناپدید شد و آن‌ها محو کتاب‌ها شدند. شور و خوشحالی در چهره‌هایشان نمایان بود. من فقط این صحنه‌ها را تماشا کردم. آن‌جا فهمیدم که کتاب در بدترین شرایط زندگی امید می‌دهد و مشکل‌ها را آسان می‌کند.

 

 چطور با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا شدید؟

من وقتی که هنوز درصدد جمع‌آوری حمایت مالی برای اعمار (ساخت) کتابخانه بودم، در انترنت (اینترنت) از طریق جست‌وجو با برنامه‌ی «با من بخوان» در ایران آشنا شدم.

 

 چه شد که تصمیم به راه‌اندازی کتابخانه در پنجشیر گرفتید؟

یک سال می‌شد که در یتیم‌خانه‌ی موسسه‌ی خیریه‌ی مادر محبوبه کار می‌کردم، ولی احساس می‌کردم که من که از این همه راه دور به پنجشیر آمده‌ام، باید تلاش کنم یک کار بنیادی انجام دهم که پس‌لرزه‌هایی تا سال‌های بسیار دور داشته باشد. اولین فکری که به ذهنم آمد اعمار (ساخت) یک کتابخانه برای اطفال و نوجوانان بود، چون اصلا ًدر پنجشیر وجود نداشت، و بر این تصمیم استوار و مصمم شدم و در این راستا تلاش و فعالیتم را آغاز کردم.

 کمی درباره‌ی مراحل کار، چالش‌هایی که داشتید و کارهایی که تا کنون برای کتابخانه انجام شده توضیح دهید.

مراحل کار به ترتیب از این قرار بود: طرح و نوشت یک پیشنهاد نامه (پروپوزال) برای این پروژه، ایجاد یک صفحه‌ی انترنتی جمع‌آوری کمک‌های مالی و ساخت یک ویدیو برای معرفی پروژه که در صفحه گذاشته شد، درخواست‌ها و ایمیل‌های فراوان به منابع و اشخاص بسیار زیادی طی چندین ماه برای جمع‌آوری کمک‌های مالی، جستجو و به‌دست آوردن زمین کتابخانه، و بالاخره اعمار (ساخت) کتابخانه و تلاش برای جمع‌آوری امکاناتی از جمله کتاب و کمپیوتر (کامپیوتر) که هر کتابخانه‌ی مجهز دارای آن‌ها است. با چالش‌های فراوانی در جریان کار برخوردم، ولی چون به هدفم کاملا باورمند بودم، هرگز ناامید نشدم. حمایت‌های مالی بسیار به آهستگی و کندی جمع می‌شد و بعضی وقت‌ها طوری معلوم می‌شد که شاید به اندازه‌ی کافی نتوانیم حمایت مالی به‌دست بیاوریم، بسیار دروازه‌ها بسته بود. در خود پنجشیر چون در اول کسی مرا نمی‌شناخت، برخی از مردم مشکوک بودند و مشکل خلق می‌کردند بر اساس این‌که این جوان کی است که از استرالیا به کوهسارهای ما آمده است و می‌گوید که فلان می‌کنم و فلان می‌کنم. حالا خدا را شکر می‌کنم، و قدردان حامیان این کتابخانه استم که بالاخره موفق به اعمار این کتابخانه برای اطفال و نوجوانان پنجشیر شدیم و فعلا در صدد جمع‌آوری کتاب برای کتابخانه استم.

از حال و هوا و احساس خود برای‌مان بگویید.

خوشحالم که توانستم هدف و آرزوی خود را تحقق ببخشم و احساس می‌کنم که خدمت در این راه بزرگ‌ترین افتخار زندگی من بوده، هست و خواهد بود.

 

برای آینده و فعال شدن هرچه بیش‌تر کتابخانه چه برنامه‌هایی دارید؟

تصمیم داریم برنامه‌های متعدد و رنگینی را در کتابخانه برگزار کنیم. کلاس‌های کمپیوتر (کامپیوتر)، انگلیسی و مضامین درسی، نمایش فلم‌های (فیلم‌های) سینمایی، برنامه‌های کتابخوانی، برگزاری انجمن‌های هفته‌وار (هفتگی) سخنرانی که خود کودکان و نوجوانان آن‌ها را خواهند پیش برد، احیای فرهنگ کتاب‌خوانی مثل مثنوی‌خوانی در پنجشیر از طریق نسل جوان و ... . برنامه‌های زیادی داریم، اگر زندگی بود.

آرزوی‌تان برای کودکان چیست؟

آرزوی من برای تمام اطفال (کودکان) جهان این است که هیچ کدامشان چشم به جهانی پر از فقر و زجر و جنگ نگشایند، و هرگز مجبور به کار در خیابان‌ها نباشند. آرمان من این است که تمام اطفال جهان در صلح و آرامش به مکتب بروند، کتاب بخوانند، استعدادهای خود را کشف و پرورش دهند، و در آینده بتوانند در راه آفرینش یک دنیای دارای صلح، عدل، رفاه، خوشی و آزادی، تلاش و کار کنند.

 

آقای حسینی ممنون که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. برای شما و همه‌ی کودکان افغانستان روزهای بهتری آرزو می‌کنیم و بی‌صبرانه چشم‌انتظار خبرهای خوب از کتابخانه‌تان هستیم.

 

عکس‌هایی از گروه پشتیبانی کتابخانه‌های «با من بخوان» در حال آماده کردن، دسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها:

برای ارتباط با کتابخانه‌ی پارنده در پنجشیر افغانستان می‌توانید به نشانی‌های زیر مراجعه نمایید.

https://chuffed.org/project/child-and-youth-library-in-afghanistan

https://www.facebook.com/mahdi.housaini

آدرس ایمیل:

housaini.mahdi@gmail.com

نویسنده
گروه با من بخوان
Submitted by editor2 on

گفت‌وگو با مهدی حسینی، ترویج‌گر کتابخوانی از پنجشیر افغانستان

ارتباط با دیگر کشورهای فارسی‌زبان و پشتیبانی و اشتراک آموخته‌ها و تجربیات با گروه‌های فعال ترویج کتاب‌خوانی در این کشورها از آرزوهای دیرین «با من بخوان» بوده است. در تازه‌ترین همکاری‌های انجام شده، «با من بخوان» با پشتیبانی گروه دوستداران با من بخوان و چندین ناشر کودک و نوجوان ایرانی مانند هوپا، دیبایه، انتشارات فنی ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و غیره حدود 1100 جلد کتاب و منبع کتابخانه‌ای را برای کتابخانه‌ی در حال تاسیس پارنده در پنجشیر افغانستان ارسال کرد. در ادامه‌ی همکاری‌ها کتابداران و ترویج‌گران این کتابخانه در کارگاه‌های آنلاین «با من بخوان» شرکت خواهند کرد تا بتوانند کودکان و نوجوانان این منطقه را بیش از پیش با دنیای کتاب‌ها آشنا کنند. در ادامه، گفت‌وگوی «با من بخوان» با مهدی حسینی از داوطلبان موسسه‌ی خیریه‌ی مادر محبوبه که ایده‌دهنده و موسس کتابخانه‌ی پارنده بوده است را می‌خوانید. او در شهریور سال 98 در کارگاه فضاهای کودک‌محور که از سوی یکی از آموزشگران «با من بخوان» در کابل برگزار شده بود شرکت کرده و در بازدید نماینده‌ی «با من بخوان» از پرورشگاه مادر محبوبه و محل ساخت کتابخانه در دره‌ی پنجشیر از رویاهای خود برای کودکان پنجشیر سخن گفته بود.

توضیح: رسم‌الخط، ساختار زبانی و واژگان در فارسی ایران و فارسی دری افغانستان بسیار به هم شبیه است، اما تفاوت‌هایی نیز وجود دارد. در متن مصاحبه برای حفظ روح کلام آقای حسینی، نوشته‌های ایشان را تغییر نداده‌ایم، اما در برخی قسمت‌ها معادل فارسی ایران را در پرانتز گذاشته‌ایم تا متن بهتر فهمیده شود.

سلام، خودتان را معرفی کنید و بگویید اهل کجا هستید؟

نام من مهدی حسینی است. 24 سال سن دارم و متولد شهر سیدنی کشور استرالیا استم (هستم). پدر و مادر من از کابل افغانستان استند و در سال‌های واپسین حمله و اشغال شوروی در افغانستان، از خاک خود مهاجرت کردند.

 

شما که در استرالیا زندگی می‌کردید چه‌طور شد که به پنجشیر رسیدید و در آنجا مشغول به فعالیت شدید؟ از قبل با این منطقه آشنا بودید؟

آمدن من به پنجشیر تاریخچه‌ای دیرینه دارد. از خردسالی مادرم برایم از احمد شاه مسعود قصه می‌گفت، فرمانده‌ی حماسه‌آفرینی که سال‌ها بر ضد روس‌ها و بعدا طالبان و القاعده مبارزه کرد. مسعود از پنجشیر بود و چشم‌گیرترین جنگ‌های چریکی خود را در این دره فرماندهی کرد. پس قبل از آمدن به پنجشیر، این دره برای من یک تصویر افسانوی (افسانه‌ای) داشت. ۵ سال قبل در رخصتی‌های دانشگاهم از سیدنی به افغانستان آمدم برای سیاحت و حدود یک هفته را در پنجشیر بودم. آن‌وقت بود که به راستی دلبسته‌ی این ولایت افغانستان شدم. طبیعتی کوهستانی و دارای دریایی (رودخانه‌ای) خروشان، روستاهای بی‌شمار دلکش و آرام، مردم مهربان و مهمان‌نواز و در عین‌حال سرکش و مبارز، تمام این چشم‌دیدها و تجربه‌ها باعث شد علاقه‌ی شدیدی به پنجشیر پیدا کنم. همان‌وقت تصمیم گرفتم که وقتی درس‌هایم تمام شد، برگردم و در پنجشیر کار کنم که خوشبختانه موفق به این کار شدم در نهایت.

وضعیت کتاب و کتاب‌خوانی در کشور افغانستان و دره‌ی پنجشیر چگونه است؟

در افغانستان و در پنجشیر، در بین اطفال و نوجوانان، شوق و علاقه‌ی شدیدی به کتاب و کتابخوانی وجود دارد. و در فرهنگ افغانستان و مخصوصا پنجشیر، کتاب و کتاب‌خوانی جایگاهی خاص دارد. به عنوان مثال، اگر در خانه‌ای کتابی بر روی زمین باشد، کسی آن را برمی‌دارد و روی طاقچه می‌گذارد، چون می‌گویند گناه دارد کتاب که ارزشمند است بر روی زمین باشد. و در پنجشیر رسم‌های دیرینه‌ای مثل مثنوی‌خوانی و شاهنامه‌خوانی وجود دارد. این مراسم‌ها به طور دسته‌جمعی برگزار می‌شود، مخصوصا در شب‌های دراز زمستان وقتی که مردم در یک خانه جمع می‌شوند و کسی از روی کتاب مثنوی اشعار را تلاوت می‌کند به شکل آواز، و کسی دیگر که پهلوی او نشسته است، برای مردم تفسیر و تشریح می‌کند. ولی امروز این رسومات کم شده است، یکی از آثار 40 سال جنگ این بوده که فرهنگ و رسومات اصیل و دیرینه‌ی مردم را ضربه زده است. بزرگسالان به خاطر مشکلاتی که جنگ به بار می‌آورد، نتوانستند این فرهنگ را به فرزندانشان انتقال بدهند. پس مردم و به خصوص نسل کودک و نوجوان بسیار به کتاب علاقمند استند، ولی در افغانستان کتابخانه و کتاب بسیار کم است و در دسترس نیست و این مخصوصا در مناطق اطراف و روستانشین صدق می‌کند که اکثریت مردم افغانستان در آن‌جا زندگی می‌کنند.

 

چه انگیزه‌هایی باعث شد که به کار ترویج کتابخوانی برای کودکان علاقه‌مند شوید؟

انگیزه‌های اصلی من که زیربنای هدف خدمت در زندگی من را تشکیل می‌دهند عبارت‌اند از: عشق به بشریت، احساس وظیفه، و احساس همدردی. خدمت، هدف اصلی زندگی من است. و خدمت راه‌های زیادی دارد، و من اعمار (ساخت) یک کتابخانه را انتخاب کردم چون که از کودکی با کتاب آشنا بودم و می‌دانم چه تغییرات و تاثیرات مثبتی را بر زندگی انسان‌ها می‌تواند داشته باشد.

 

با توجه به چالش‌هایی که کودکان در افغانستان دارند، فکر می‌کنید کتاب و کتاب‌خوانی چه تاثیری بر زندگی آن‌ها و خانواده‌های‌شان خواهد داشت؟

کتاب به آن‌ها قدرت رویا ساختن را می‌دهد. اگر کسی فقط در یک چهاردیواری حبس باشد، یا در یک قریه (روستا) همیشه باشد، فکر و اعمالش هم از سطح آن اتاق یا قریه بالاتر نخواهد رفت. کتاب جهان را برای طفل معرفی می‌کند و به او نشان می‌دهد که چه کارهایی و چه راه‌هایی در زندگی امکان دارد. پس کودک می‌تواند رویا بسازد. و کتاب و داستان چون ذاتاً الهام‌بخش است، در روان کودک این باور را نهادینه می‌سازد که تو توانایی تحقق این رویاها را داری.

 

تا به‌حال با موردی از تاثیر کتاب و کتاب خوانی بر کودکانی که در بحران (مانند جنگ) زندگی می‌کنند مواجه شده‌اید؟ اگر بله لطفا آن را شرح دهید.

بلی. یک سال پیش تعدادی از اهالی ولایت (استان) بدخشان افغانستان به پنجشیر مهاجرت کردند، به‌خاطر این‌که طالبان منطقه‌ی آن‌ها را اشغال کرده بودند. من چند بار برایشان کمک‌هایی را رساندم و بار آخر برای کودکان و نوجوانان آواره در خیمه‌ها (چادرها) کتاب آوردم. کتاب‌ها را که در بینشان گذاشتم، به مثل این بود که در جسم‌هایشان روح دمیده باشی. جهان دور و برشان ناپدید شد و آن‌ها محو کتاب‌ها شدند. شور و خوشحالی در چهره‌هایشان نمایان بود. من فقط این صحنه‌ها را تماشا کردم. آن‌جا فهمیدم که کتاب در بدترین شرایط زندگی امید می‌دهد و مشکل‌ها را آسان می‌کند.

 

 چطور با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا شدید؟

من وقتی که هنوز درصدد جمع‌آوری حمایت مالی برای اعمار (ساخت) کتابخانه بودم، در انترنت (اینترنت) از طریق جست‌وجو با برنامه‌ی «با من بخوان» در ایران آشنا شدم.

 

 چه شد که تصمیم به راه‌اندازی کتابخانه در پنجشیر گرفتید؟

یک سال می‌شد که در یتیم‌خانه‌ی موسسه‌ی خیریه‌ی مادر محبوبه کار می‌کردم، ولی احساس می‌کردم که من که از این همه راه دور به پنجشیر آمده‌ام، باید تلاش کنم یک کار بنیادی انجام دهم که پس‌لرزه‌هایی تا سال‌های بسیار دور داشته باشد. اولین فکری که به ذهنم آمد اعمار (ساخت) یک کتابخانه برای اطفال و نوجوانان بود، چون اصلا ًدر پنجشیر وجود نداشت، و بر این تصمیم استوار و مصمم شدم و در این راستا تلاش و فعالیتم را آغاز کردم.

 کمی درباره‌ی مراحل کار، چالش‌هایی که داشتید و کارهایی که تا کنون برای کتابخانه انجام شده توضیح دهید.

مراحل کار به ترتیب از این قرار بود: طرح و نوشت یک پیشنهاد نامه (پروپوزال) برای این پروژه، ایجاد یک صفحه‌ی انترنتی جمع‌آوری کمک‌های مالی و ساخت یک ویدیو برای معرفی پروژه که در صفحه گذاشته شد، درخواست‌ها و ایمیل‌های فراوان به منابع و اشخاص بسیار زیادی طی چندین ماه برای جمع‌آوری کمک‌های مالی، جستجو و به‌دست آوردن زمین کتابخانه، و بالاخره اعمار (ساخت) کتابخانه و تلاش برای جمع‌آوری امکاناتی از جمله کتاب و کمپیوتر (کامپیوتر) که هر کتابخانه‌ی مجهز دارای آن‌ها است. با چالش‌های فراوانی در جریان کار برخوردم، ولی چون به هدفم کاملا باورمند بودم، هرگز ناامید نشدم. حمایت‌های مالی بسیار به آهستگی و کندی جمع می‌شد و بعضی وقت‌ها طوری معلوم می‌شد که شاید به اندازه‌ی کافی نتوانیم حمایت مالی به‌دست بیاوریم، بسیار دروازه‌ها بسته بود. در خود پنجشیر چون در اول کسی مرا نمی‌شناخت، برخی از مردم مشکوک بودند و مشکل خلق می‌کردند بر اساس این‌که این جوان کی است که از استرالیا به کوهسارهای ما آمده است و می‌گوید که فلان می‌کنم و فلان می‌کنم. حالا خدا را شکر می‌کنم، و قدردان حامیان این کتابخانه استم که بالاخره موفق به اعمار این کتابخانه برای اطفال و نوجوانان پنجشیر شدیم و فعلا در صدد جمع‌آوری کتاب برای کتابخانه استم.

از حال و هوا و احساس خود برای‌مان بگویید.

خوشحالم که توانستم هدف و آرزوی خود را تحقق ببخشم و احساس می‌کنم که خدمت در این راه بزرگ‌ترین افتخار زندگی من بوده، هست و خواهد بود.

 

برای آینده و فعال شدن هرچه بیش‌تر کتابخانه چه برنامه‌هایی دارید؟

تصمیم داریم برنامه‌های متعدد و رنگینی را در کتابخانه برگزار کنیم. کلاس‌های کمپیوتر (کامپیوتر)، انگلیسی و مضامین درسی، نمایش فلم‌های (فیلم‌های) سینمایی، برنامه‌های کتابخوانی، برگزاری انجمن‌های هفته‌وار (هفتگی) سخنرانی که خود کودکان و نوجوانان آن‌ها را خواهند پیش برد، احیای فرهنگ کتاب‌خوانی مثل مثنوی‌خوانی در پنجشیر از طریق نسل جوان و ... . برنامه‌های زیادی داریم، اگر زندگی بود.

آرزوی‌تان برای کودکان چیست؟

آرزوی من برای تمام اطفال (کودکان) جهان این است که هیچ کدامشان چشم به جهانی پر از فقر و زجر و جنگ نگشایند، و هرگز مجبور به کار در خیابان‌ها نباشند. آرمان من این است که تمام اطفال جهان در صلح و آرامش به مکتب بروند، کتاب بخوانند، استعدادهای خود را کشف و پرورش دهند، و در آینده بتوانند در راه آفرینش یک دنیای دارای صلح، عدل، رفاه، خوشی و آزادی، تلاش و کار کنند.

 

آقای حسینی ممنون که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. برای شما و همه‌ی کودکان افغانستان روزهای بهتری آرزو می‌کنیم و بی‌صبرانه چشم‌انتظار خبرهای خوب از کتابخانه‌تان هستیم.

 

عکس‌هایی از گروه پشتیبانی کتابخانه‌های «با من بخوان» در حال آماده کردن، دسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها:

برای ارتباط با کتابخانه‌ی پارنده در پنجشیر افغانستان می‌توانید به نشانی‌های زیر مراجعه نمایید.

https://chuffed.org/project/child-and-youth-library-in-afghanistan

https://www.facebook.com/mahdi.housaini

آدرس ایمیل:

housaini.mahdi@gmail.com

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
خبر