داستانک سوال ملا، ملانصرالدین

روزی ملا زردآلویی چند در آستین داشت و از راهی عبور می‌کرد جمعی را دید نشسته‌اند بانک برایشان زد که اگر هریک از شما گفتید که در آستین من چیست زردآلویی که از همه بزرگتر است به او می‌دهم یکی از آن‌ها گفت هرکس خبر بدهد یقیناً علم غیب می‌داند.

 

Submitted by skyfa on

روزی ملا زردآلویی چند در آستین داشت و از راهی عبور می‌کرد جمعی را دید نشسته‌اند بانک برایشان زد که اگر هریک از شما گفتید که در آستین من چیست زردآلویی که از همه بزرگتر است به او می‌دهم یکی از آن‌ها گفت هرکس خبر بدهد یقیناً علم غیب می‌داند.

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مقاله