شعر وقتی کبوتر نیست از آتوسا صالحی

گاهی که گنجشکان نمی­‌خوانند

وقتی پرستوهای زیبا در سفر هستند

وقتی کبوتر نیست

وقتی همه از حال آن­‌ها بی­‌خبر هستند

انگار آن­‌جا پشت شیشه آسمان خالی است

خورشید بی­رنگ است

شکلی خیالی است

حس می­‌کنم

جایی برایم نیست

جایی برای «دوستم دارند.»

جایی برای خنده‌هایم نیست

دیگر پرستویی نمی­‌آید

گنجشک­ها از شاخه می­‌افتند

حس می­‌کنم

دنیا پر از سنگ است

نویسنده:
پدیدآورندگان:
کلیدواژه:
Submitted by skyfa on

گاهی که گنجشکان نمی­‌خوانند

وقتی پرستوهای زیبا در سفر هستند

وقتی کبوتر نیست

وقتی همه از حال آن­‌ها بی­‌خبر هستند

انگار آن­‌جا پشت شیشه آسمان خالی است

خورشید بی­رنگ است

شکلی خیالی است

حس می­‌کنم

جایی برایم نیست

جایی برای «دوستم دارند.»

جایی برای خنده‌هایم نیست

دیگر پرستویی نمی­‌آید

گنجشک­ها از شاخه می­‌افتند

حس می­‌کنم

دنیا پر از سنگ است

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله