"این کتاب فریاد من است"!

 "آدم در زندگی باکسانی رو به رو می شود که بعد به خودش می گوید این آدم زندگی مرا شکل داد." این سخنان توران میرهادی در یک نشست خودمانی در خانه کتابدار کودک و نوجوان با حضور ثمینه باغچه بان است. 

ثمینه باغچه بان، با عصایی در دست به نشانه هشتاد و پنج سال زندگی اما با روحی سرشار از جوانی و آرزوهای بزرگ، در روز شنبه ۲۰ فروردین مهمان خانه کتابدار کودک و نوجوان شد تا از "روشنگر تاریکی ها" سخن بگوید. کتابی، که یادگار زندگی دشوار و پربار پدر و مادرش جبار باغچه بان و صفیه میربابایی است. اعضای خانه کتابدار کودک و نوجوان، جمعی از اعضای شورای کتاب کودک و دوست داران جبار باغچه بان و کودکان ایران، در این نشست شرکت داشتند. در آغاز نشست، نوش آفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک، اندکی از خاطرات خود از ثمینه باغچه بان سخن گفت. 

این کتاب فریاد من است

توران میرهادی، بنیان گذار شورای کتاب کودک و دوست قدیمی خانواده باغچه بان هم از تاثیر جبار باغچه بان بر زندگی اش سخن گفت: "آدم در زندگی باکسانی رو به رو می شود که بعد به خودش می گوید این آدم زندگی مرا شکل داد. هنگامی که با آقای باغچه بان آشنا شدم، دانشجوی رشته علوم بودم در دانشگاه تهران. ما را دعوت کردند برای این که در کلاس های مبارزه با بیسوادی شرکت کنیم و بتوانیم به انسان های بیسواد درس بدهیم. آموزگار ما در کلاس، جبار باغچه بان بود. کلاس آقای باغچه بان، برای من یک مکاشفه بود. من فهمیدم که چکاره هستم. تا آن موقع نمی دانستم که چقدر دوست دارم که در تعلیم و تربیت باشم. آقای باغچه بان مرا به خودم شناساند و من تصمیم گرفتم که معلم بشوم."

او درباره دوستی‌اش با ثمینه باغچه بان هم گفت: چند سال بعد، وقتی پس از پایان تحصیل به ایران برگشتم و مدرسه فرهاد فعالیت خود را آغاز کرد، من اول مربی کودکستان و بعد مدیر مدرسه شدم. دراین هنگام، آقای باغچه بان هم چنان در کار آموزش ناشنوایان  کوشا بودند. دوباره به شاگردی آقای باغچه بان درآمدم و با خانواده باغچه بان دوست شدم. ثمینه خانم و خانم لیلی ایمن و من تلاش کردیم برای این که در نظام آموزش و پرورش ایران تحولی ایجاد کنیم. کسانی که در دفتر برنامه ریزی آموزش و پرورش بودند به ما یک اتاق دادند و ما به محض این که وقت می‌کردیم می رفتیم و می نشستیم به برنامه ریزی و می کوشیدیدم در آموزش و پرورش ایران تحول موثری انجام دهیم. هیچ چیز لذت بخش تر از این دوستی و حرکت مشترک و خدمت به مردم و پیدا کردن راه هایی برای حل مشکلات آموزش و پرورش ایران برای ما نبود."

این کتاب فریاد من است

در میان سخنان توران میرهادی، ثمینه باغچه بان هم از راه رسید و سخنان خود را درباره کتاب "روشنگر تاریکی‌ها" چنین آغاز کرد:  "پدر من، زندگی مشکلی داشت. او مشکلاتش را تحمل می‌کرد، آن‌ها را طبیعی می‌دانست، می پذیرفت و درباره آن‌ها سخن نمی گفت. اما اتفاقی در زندگی‌اش افتاد که سبب شد سرگذشتش را بنویسد. او حاضر نشد بر روی نوشته‌های کتاب اصلاحی انجام شود، و می‌گفت "این کتاب فریاد من است، فریاد گوش خراش است و چون حقیقت است می خواهم به همین گوش خراشی بماند." این سرگذشت را ما به مناسبت پنجاهمین سالگرد آموزش ناشنوایان در ایران چاپ کردیم. به این مناسبت یک گردهمایی بین‌المللی هم برگزار شد و ایران از سوی سازمان ملل متحد، به عنوان مرکز برنامه ریزی و تربیت معلم آموزش کودکان ناشنوا در خاور میانه و ساحل دریای مدیترانه برگزیده شد. استقبال از کتاب بسیار خوب بود و خیلی زود چاپ اول آن تمام شد. این بود که تصمیم گرفتم آن‌را تجدید چاپ کنم. به فکر افتادم که گرفتاری‌هایی که زمان آن‌ها گذشته را حذف کنم. از مجموعه مجله زبان که پدرم منتشر می‌کرد، مطالبی به کتاب اضافه کردم و بعضی خاطرات خودم و یادداشت های مادرم را هنگام درگیری مسلمانان و ارامنه در قفقاز به آن  اضافه کردم. من  این مقدمه را بسیار دوست دارم و دوست دارم خوانده شود. این کتاب نه تنها از وضع قفقاز در آن زمان صحبت می‌کند، بلکه درباره دوستی مسلمانان و ارامنه در گیر و دار جنگ‌های خونین می‌گوید و از این‌که در گرفتاری‌ها بسیار به یکدیگر کمک می‌کردند."

 ثمینه باغچه بان، هم‌چنین گفت: "در این کتاب، خاطرات پدرم هست و هم چنین از کتاب "چهره هایی از پدرم"، نوشته برادرم ثمین باغچه بان، خاطراتی آمده است. کتاب، با همت و سلیقه زهره قایینی و محمدهادی محمدی، به شکل کنونی درآمد و در دسترس مردم قرار گرفت. همه ما خیلی خوشحالیم که این کتاب اکنون در دسترس است. نه به این سبب که درباره زندگی پدر و مادر من است، بلکه برای این که این هم برشی از تاریخ است."

این کتاب فریاد من است

او به فعالیت‌های خود نیز اشاره کرد. از دنبال کردن و گسترش راه پدر در آموزش و پرورش ناشنوایان و شیوه‌های نو در آموزش و پرورش ایران گرفته، تا آموزش زبان فارسی به ایرانیان ساکن آمریکابه شیوه‌ای نوین. به باو رباغچه بان، اگر محتوای آموزشی باعث تعالی فکری نشود، مورد توجه شاگرد قرار نمی‌گیرد. او آموزش زبان و  شناساندن فرهنگ و هنر ایران را به هم آمیخته و می‌کوشد تا از راه معرفی هنر ایرانی، زبان فارسی را به شاگردانش بیاموزد. او در آموزش‌هایش از فرش ایران، هنر خاتم کاری، خوشنویسی، مینیاتور و هنرهای دیگر، برای شاگردانش می‌گوید. در این راه هم کتاب‌هایی تهیه کرده که مجموعه "هنر ما، هویت ما" در این شمار است. او کتابی هم درباره معرفی هنر مینیاتور ایرانی همراه با متل‌های قدیمی برای کودکان در دست چاپ دارد. کتاب زندگی‌نامه ثمینه باغچه بان نیز در دست تهیه است و در آینده در دسترس دوستداران فرهنگ ایران قرار خواهد گرفت. 

باغچه بان در پایان سخنانش از ثمین باغچه بان برادرش و همسر او اولین باغچه بان یادکرد. دو هنرمندی که نقشی بزرگ در پیشرفت هنر موسیقی کلاسیک در دوران معاصر ایران به جای گذاشتند. با عشق به ایران زیستند و دور از ایران چشم از جهان فرو بستند. 

این کتاب فریاد من است

در پایان برنامه، تعدادی از حاضران از تجربه‌ها و احساس خود درباره کتاب روشنگر تاریکی‌ها سخن گفتند، امضایی به یادگار از ثمینه باغچه بان در کتاب خاطرات پدر و مادر بزرگوارش ثبت کردند و با او عکس گرفتند.

Submitted by admin on

 "آدم در زندگی باکسانی رو به رو می شود که بعد به خودش می گوید این آدم زندگی مرا شکل داد." این سخنان توران میرهادی در یک نشست خودمانی در خانه کتابدار کودک و نوجوان با حضور ثمینه باغچه بان است. 

ثمینه باغچه بان، با عصایی در دست به نشانه هشتاد و پنج سال زندگی اما با روحی سرشار از جوانی و آرزوهای بزرگ، در روز شنبه ۲۰ فروردین مهمان خانه کتابدار کودک و نوجوان شد تا از "روشنگر تاریکی ها" سخن بگوید. کتابی، که یادگار زندگی دشوار و پربار پدر و مادرش جبار باغچه بان و صفیه میربابایی است. اعضای خانه کتابدار کودک و نوجوان، جمعی از اعضای شورای کتاب کودک و دوست داران جبار باغچه بان و کودکان ایران، در این نشست شرکت داشتند. در آغاز نشست، نوش آفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک، اندکی از خاطرات خود از ثمینه باغچه بان سخن گفت. 

این کتاب فریاد من است

توران میرهادی، بنیان گذار شورای کتاب کودک و دوست قدیمی خانواده باغچه بان هم از تاثیر جبار باغچه بان بر زندگی اش سخن گفت: "آدم در زندگی باکسانی رو به رو می شود که بعد به خودش می گوید این آدم زندگی مرا شکل داد. هنگامی که با آقای باغچه بان آشنا شدم، دانشجوی رشته علوم بودم در دانشگاه تهران. ما را دعوت کردند برای این که در کلاس های مبارزه با بیسوادی شرکت کنیم و بتوانیم به انسان های بیسواد درس بدهیم. آموزگار ما در کلاس، جبار باغچه بان بود. کلاس آقای باغچه بان، برای من یک مکاشفه بود. من فهمیدم که چکاره هستم. تا آن موقع نمی دانستم که چقدر دوست دارم که در تعلیم و تربیت باشم. آقای باغچه بان مرا به خودم شناساند و من تصمیم گرفتم که معلم بشوم."

او درباره دوستی‌اش با ثمینه باغچه بان هم گفت: چند سال بعد، وقتی پس از پایان تحصیل به ایران برگشتم و مدرسه فرهاد فعالیت خود را آغاز کرد، من اول مربی کودکستان و بعد مدیر مدرسه شدم. دراین هنگام، آقای باغچه بان هم چنان در کار آموزش ناشنوایان  کوشا بودند. دوباره به شاگردی آقای باغچه بان درآمدم و با خانواده باغچه بان دوست شدم. ثمینه خانم و خانم لیلی ایمن و من تلاش کردیم برای این که در نظام آموزش و پرورش ایران تحولی ایجاد کنیم. کسانی که در دفتر برنامه ریزی آموزش و پرورش بودند به ما یک اتاق دادند و ما به محض این که وقت می‌کردیم می رفتیم و می نشستیم به برنامه ریزی و می کوشیدیدم در آموزش و پرورش ایران تحول موثری انجام دهیم. هیچ چیز لذت بخش تر از این دوستی و حرکت مشترک و خدمت به مردم و پیدا کردن راه هایی برای حل مشکلات آموزش و پرورش ایران برای ما نبود."

این کتاب فریاد من است

در میان سخنان توران میرهادی، ثمینه باغچه بان هم از راه رسید و سخنان خود را درباره کتاب "روشنگر تاریکی‌ها" چنین آغاز کرد:  "پدر من، زندگی مشکلی داشت. او مشکلاتش را تحمل می‌کرد، آن‌ها را طبیعی می‌دانست، می پذیرفت و درباره آن‌ها سخن نمی گفت. اما اتفاقی در زندگی‌اش افتاد که سبب شد سرگذشتش را بنویسد. او حاضر نشد بر روی نوشته‌های کتاب اصلاحی انجام شود، و می‌گفت "این کتاب فریاد من است، فریاد گوش خراش است و چون حقیقت است می خواهم به همین گوش خراشی بماند." این سرگذشت را ما به مناسبت پنجاهمین سالگرد آموزش ناشنوایان در ایران چاپ کردیم. به این مناسبت یک گردهمایی بین‌المللی هم برگزار شد و ایران از سوی سازمان ملل متحد، به عنوان مرکز برنامه ریزی و تربیت معلم آموزش کودکان ناشنوا در خاور میانه و ساحل دریای مدیترانه برگزیده شد. استقبال از کتاب بسیار خوب بود و خیلی زود چاپ اول آن تمام شد. این بود که تصمیم گرفتم آن‌را تجدید چاپ کنم. به فکر افتادم که گرفتاری‌هایی که زمان آن‌ها گذشته را حذف کنم. از مجموعه مجله زبان که پدرم منتشر می‌کرد، مطالبی به کتاب اضافه کردم و بعضی خاطرات خودم و یادداشت های مادرم را هنگام درگیری مسلمانان و ارامنه در قفقاز به آن  اضافه کردم. من  این مقدمه را بسیار دوست دارم و دوست دارم خوانده شود. این کتاب نه تنها از وضع قفقاز در آن زمان صحبت می‌کند، بلکه درباره دوستی مسلمانان و ارامنه در گیر و دار جنگ‌های خونین می‌گوید و از این‌که در گرفتاری‌ها بسیار به یکدیگر کمک می‌کردند."

 ثمینه باغچه بان، هم‌چنین گفت: "در این کتاب، خاطرات پدرم هست و هم چنین از کتاب "چهره هایی از پدرم"، نوشته برادرم ثمین باغچه بان، خاطراتی آمده است. کتاب، با همت و سلیقه زهره قایینی و محمدهادی محمدی، به شکل کنونی درآمد و در دسترس مردم قرار گرفت. همه ما خیلی خوشحالیم که این کتاب اکنون در دسترس است. نه به این سبب که درباره زندگی پدر و مادر من است، بلکه برای این که این هم برشی از تاریخ است."

این کتاب فریاد من است

او به فعالیت‌های خود نیز اشاره کرد. از دنبال کردن و گسترش راه پدر در آموزش و پرورش ناشنوایان و شیوه‌های نو در آموزش و پرورش ایران گرفته، تا آموزش زبان فارسی به ایرانیان ساکن آمریکابه شیوه‌ای نوین. به باو رباغچه بان، اگر محتوای آموزشی باعث تعالی فکری نشود، مورد توجه شاگرد قرار نمی‌گیرد. او آموزش زبان و  شناساندن فرهنگ و هنر ایران را به هم آمیخته و می‌کوشد تا از راه معرفی هنر ایرانی، زبان فارسی را به شاگردانش بیاموزد. او در آموزش‌هایش از فرش ایران، هنر خاتم کاری، خوشنویسی، مینیاتور و هنرهای دیگر، برای شاگردانش می‌گوید. در این راه هم کتاب‌هایی تهیه کرده که مجموعه "هنر ما، هویت ما" در این شمار است. او کتابی هم درباره معرفی هنر مینیاتور ایرانی همراه با متل‌های قدیمی برای کودکان در دست چاپ دارد. کتاب زندگی‌نامه ثمینه باغچه بان نیز در دست تهیه است و در آینده در دسترس دوستداران فرهنگ ایران قرار خواهد گرفت. 

باغچه بان در پایان سخنانش از ثمین باغچه بان برادرش و همسر او اولین باغچه بان یادکرد. دو هنرمندی که نقشی بزرگ در پیشرفت هنر موسیقی کلاسیک در دوران معاصر ایران به جای گذاشتند. با عشق به ایران زیستند و دور از ایران چشم از جهان فرو بستند. 

این کتاب فریاد من است

در پایان برنامه، تعدادی از حاضران از تجربه‌ها و احساس خود درباره کتاب روشنگر تاریکی‌ها سخن گفتند، امضایی به یادگار از ثمینه باغچه بان در کتاب خاطرات پدر و مادر بزرگوارش ثبت کردند و با او عکس گرفتند.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
خبر