چهل و پنج سال موسیقی کودک در ایران در گفت‌وگو با مهدی آذرسینا: صدا و سیما به موسیقی کودک آسیب زده‌ است

حیات «موسیقی کودک» در ایران، حکایت کلاف سردرگمی است که مدت‌ها در سایه بی‌توجهی متولی‌اش زیر پا مانده و لگد خورده. امروز کسی نمی‌داند این کلاف، چه بوده و چه می‌خواسته باشد؟

مهدی آذرسینا حیات این روزهای«موسیقی کودک» تنها و تنها به فعالیت‌های جزیره‌ای و تجربی و گاها علمی برخی اهالی دغدغه‌مند موسیقی کشورمان بستگی دارد که آنها نیز هر کدام راهی جدا از یکدیگر را در پیش گرفته‌اند.

از این‌ رو چندان نمی‌توان برای خود واژه و کارکرد «موسیقی کودک» تعریف و متد مشخص و واحدی در بین همین دوستان دغدغه‌مند نیز پیدا کرد. اینکه متولیان فرهنگی و به‌ویژه متولیان دولتی موسیقی چرا طی چند دهه اخیر با نگاهی کودکانه و تحقیر‌آمیز به «موسیقی کودک» نگریسته‌اند، موضوع این مطلب نیست. موضوع ما دست‌یافتن به روایتی دسته اول از روند تاریخی شکل‌گیری «موسیقی کودک» در ایران است.

برای این منظور به سراغ مهدی آذرسینا رفته‌ایم که هم جزو همین دوستان دغدغه‌مند «موسیقی کودک» محسوب می‌شود و هم اینکه از اولین سال‌های شکل‌گیری«موسیقی کودک» به‌عنوان یک ‌گونه جدید در موسیقی ایران حضوری فعال داشته است. مصاحبه در آپارتمان یکی از بلوک‌های شهرک اکباتان و در منزل مهدی آذرسینا انجام شد. این استاد کمانچه‌نوازی در کنار ارایه روایتی تاریخی از موضوع مصاحبه اشاره صریحی به این داشت که «کارکرد آموزش» موسیقی کودک «مانند کارکرد ورزش عمومی برای بهره‌مندی از یک زندگی سالم است.»

وقتی درباره«موسیقی کودک» سخن به میان می‌آید غالبا همان«موسیقی ارف» که به نوعی وارداتی است به ذهن متبادر می‌شود. این در حالی است که تلاش‌هایی برای به‌وجودآوردن موسیقی کودک بر پایه موسیقی ایرانی، قبل از انقلاب آغاز شده است. آغاز این روند از کجا و چگونه اتفاق افتاد؟

پیش از ورود به این بحث باید تاکید کنم همچنان تشکیلاتی برای«موسیقی کودک» به‌صورت منسجم در کشورمان وجود ندارد. وقتی از موسیقی ایران و موسیقی کودک صحبت می‌کنیم، می‌بینیم قبل از انقلاب کودکان نیز مانند بزرگسالان نزد استادها دو زانو می‌نشستند و ردیف‌ها و قطعات را می‌آموختند. آن زمان در مدارس نیز درسی با عنوان درس سرود وجود داشت که آن نیز زیاد جدی گرفته نمی‌شد و حالت زنگ تفریح پیدا کرده بود. این ماجرا به دوران کودکی هم‌سن‌وسال‌های من بازمی‌گردد که این درس سرود نیز در همه مدارس اجرا نمی‌شد و فقط در برخی مدارس سطح بالای تهران وجود داشت.

در هنرستان نیز سیستم‌های آموزشی بر مبنای «پرورش موسیقیدان» بود و به مساله موسیقی کودک و کارکرد آن توجهی نمی‌شد. بر اثر آشنایی با سیستم‌های آموزشی پیشرفته غربی، بسیاری از موسیقیدان‌ها و مسوولان به نقش و اهمیت موسیقی در مسایل مرتبط با آموزش و پرورش و تربیتی کودک پی بردند.

در همین زمان این درک نیز اتفاق افتاد که اگر قرار باشد موسیقی مملکتی حفظ شود باید از سنین کودکی فرزندان را با آن آشنا کرد. عجله برای لحاظ‌کردن این سیستم نوعی آشفتگی را در حوزه نوپای موسیقی کودک به وجود آورد. توجه به مساله درآمدزابودن موسیقی کودک نیز به این آشفتگی بیشتر دامن زد.

این فضا وجود داشت تا اینکه حدود ۴۵ سال قبل متدهای آموزشی موسیقی کودک و در راس آنها متد کارل ارف توسط دکتر سعید خدیری وارد ایران شد. خدیری تحصیلکرده آلمان بود. او در تلویزیون آن دوره درباره متد ارف توضیحاتی ارایه کرد و کارگاهی با عنوان کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان را راه‌اندازی کرد. هنوز هم این کارگاه در صداوسیما وجود دارد با این تفاوت که نام آن به مدرسه هنر و ادبیات تغییر یافته است. این متد به‌دلیل استقبال کودکان از آن به‌سرعت مورد توجه خانواده‌ها و دست‌اندرکاران فرهنگی آن زمان قرار گرفت. برای تربیت مربیان و مدرسان موسیقی کودک نیز دکتر خدیری شروع به تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران کرد که خود من هم یکی از دانشجویان این دوره‌ها بودم.

این نکته را هم بگویم که با فاصله یکی، دوسال از دکتر خدیری، خانم شیدا قرچه‌داغی نیز در بخش کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان کلاس‌هایی را راه‌اندازی کرد که من، حسین علیزاده، فرخ مظهری، محمود فرهمند و بسیاری دیگر که دانشجو بودیم در آنجا به تدریس موسیقی کودک می‌پرداختیم.

پایه‌ای که متد ارف روی آن استوار شده بود همان پایه و ساختار موسیقی کلاسیک غربی بود اما آیا تنها و تنها موضوعش آموزش موسیقی به کودکان بود؟

ببینید کارل ارف تفکر ویژه‌ای داشت و آن، این بود که موسیقی برای هر شخصی جدای از حد استعدادش می‌تواند مفید باشد. در واقع ارف معتقد بود کودک برای اینکه وارد جامعه شود در هر زمینه‌ای بخواهد فعالیت کند موسیقی می‌تواند در امر تربیت و پرورش او موثر باشد. در همین راستا نیز از سازهایی استفاده می‌کرد که برخی از آنها ابداعی بودند و نوازندگی آنها مهارت و توانایی زیادی نمی‌خواست. او سازها را نیز به دو دسته سازهای ملودیک و سازهای ریتمیک تقسیم‌بندی می‌کرد. ارف به مبانی تربیتی موسیقی توجه ویژه‌ای داشت؛ برای مثال با آوازهای مختلف حنجره کودکان را تقویت می‌کرد؛ یا با استفاده از تکنیک‌های نوازندگی مهارت‌های حرکتی کودکان را افزایش می‌داد. همچنین به موضوعات دیگری چون اجتماعی‌شدن کودکان و پرورش خلاقیت نیز توجه می‌کرد. در کنار همه اینها شنیدار کودک نیز تربیت می‌شد.

در ابتدای ورود این روش به ایران، استقبال زیادی از آن صورت گرفت و تعدادی از دوستان نیز مانند من به‌عنوان معلمان و سرپرستان شعب مختلف کارگاه‌های موسیقی کودکان در سراسر کشور مشغول به فعالیت شدیم. خود من پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، به تبریز رفتم و شش‌سال سرپرست کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان آنجا بودم. البته در کنار آن روی موسیقی تبریز نیز نظارت داشتم. درواقع پایان این شش سال فعالیت من مصادف بود با دوسال پس از پیروزی انقلاب.

بعدها تلاش‌هایی نیز برای تغییر مبانی موسیقی کودک از پایه‌های کلاسیک به پایه‌های موسیقی ایرانی صورت گرفت؛ این تلاش‌ها برای بومی‌سازی متد ارف اولین‌بار از چه زمانی آغاز شد؟

دکتر خدیری می‌دانست استفاده از یک روش آموزشی غربی بدون هیچ‌گونه بومی‌سازی ایرادهایی خواهد داشت. خدیری حدود سال‌های ۴۷-۴۶ متد کارل ارف را وارد ایران کرده بود و بلافاصله در سال ۵۰ به این فکر افتاد که سازهای ایرانی را به متد ارف اضافه کند. برای آموزش سازهای ایرانی به کودکان نیز از اساتید و نوازندگانی چون استاد بیگچه خانی در تار، دکتر احد بهجت در سنتور، محمد اخوان در تنبک و حامد یزدانی بهره می‌گرفت. پس از مدتی خدیری به فکر استفاده از سازهای محلی نیز افتاد که در این زمینه نیز اساتیدی چون استاد سلیمی در تار آذربایجانی مشغول آموزش به کودکان شدند. به این ترتیب متد ارف همراه با سازهای محلی و دستگاهی ایران شکل و شمایل ایرانی‌تر پیدا کرد. مدتی پس از پیروزی انقلاب این فعالیت‌ها مانند سایر فعالیت‌های فرهنگی هنری که تحت‌تاثیر این رویداد قرار گرفتند، تعطیل شد.

در نتیجه عرصه برای تولید و ادامه یک روند رو به رشد در زمینه موسیقی کودک خالی ماند. ادامه این روند در طول سه دهه گذشته موجب شده تا آن آموزش ریشه‌ای و نگرش به موسیقی جدی مغفول بماند و زحمات دوستان در این زمینه در جامعه نمود پیدا نکند.

وقتی وضعیت موسیقی کودک را اینگونه دیدم از سال ۷۹ با توجه به تجربیات و اندوخته‌های گذشته‌ام حرکتی را آغاز کردم و آموزشگاه چهارگاه را راه‌اندازی کردم. هنگام تدریس، تعدادی از نیروهای جوان را نیز برای تدریس در این حوزه تربیت کردم. همچنین دیدارهایی با مسوولان و روسای دانشگاه‌ها داشتم تا ضرورت توجه دوباره به آموزش جدی موسیقی کودک را یادآوری کنم. نامه‌نگاری‌هایی نیز با برخی دست اندرکاران انجام دادم. تجربیات آن کلاس‌ها را نیز در کتابی دوجلدی با عنوان «از متد ارف تا چهارگاه» تالیف و منتشر کردم. پس از آن نیز دو آلبوم را بر اساس مطالب این کتاب به‌عنوان نمونه‌های شنیداری منتشر کردم. در این دو آلبوم مبانی موسیقی ارف را با مبانی موسیقی اصیل ایرانی تلفیق کردم و از سازهای ارف در کنار سازهای ایرانی مانند سنتور و نی و تنبک بهره گرفتم.

پس از انقلاب در دوره‌ای که آموزشگاه‌ها و کارگاه‌های موسیقی کودک و نوجوان فعالیت‌هایشان مسکوت ماند تولیدات صداوسیما همچنان ادامه پیدا کرد. کیفیت آثار تولید شده صداوسیما در حوزه موسیقی کودک در چه سطحی بود و تاثیر این آثار بر تربیت شنیداری کودکان چگونه بود؟

من به شکل پژوهشی آثار تولیدشده صداوسیما در حوزه موسیقی کودک را مورد بررسی قرار نداده‌ام؛ اما بر اساس آنچه طی این سال‌ها به‌طور جسته‌گریخته از این رسانه دیده‌ام، می‌توانم بگویم یکی از مواردی که به‌طور جدی به شنیدار جامعه به‌خصوص در حوزه کودک آسیب‌زده همین آثار سطحی و خام تولید شده در صداوسیماست. به‌عنوان یک صاحبنظر در این عرصه هرگز نمونه مطلوبی از موسیقی کودک در صداوسیما ندیده‌ام.

حتی به‌ لحاظ استفاده هدفمند از سازها در این برنامه‌ها نیز هیچ معیاری مشاهده نمی‌شود و معمولا با یک ساز«سینتی سایزر» سر و ته اینگونه آثار را هم آورده‌اند.

صدای خواننده‌های این آثار نیز از نظر فنی ایرادهای اساسی دارد. صداهای خواننده‌های این برنامه‌ها نیز جزو صداهای مطلوب خوانندگی نیست و روالی جا افتاده که آدم بزرگ‌ها سعی می‌کنند صدای بچه را تقلید کنند. از این رو گمان نمی‌کنم پیام‌های تربیتی که در قالب این برنامه‌ها به کودکان داده شده موثر و مفید بوده باشد.

آنچه به‌صورت گذری طی این سال‌ها دیده و شنیده‌ام متاسفانه هیچ‌کدام از آن آثار را منطبق با اصول علمی موسیقی این حوزه نیافته‌ام. آموزش‌هایی نیز که همراه با این موسیقی‌ها به کودکان ارایه شده بسیار مبتدیانه و ناشیانه بوده است. معمولا از سازهایی استفاده می‌شود که نه جزو سازهای ارف محسوب می‌شود و نه ساز ایرانی است.

این آثار در درازمدت تاثیر نامطلوبی بر شنیدار و تفکر شنیداری جامعه دارد. به هر صورت کودکان امروز نسل آینده این کشور هستند که بخشی از ذائقه شنیداری‌شان توسط همین آثار سطحی و دم دستی که با عنوان موسیقی کودک از صداوسیما پخش می‌شود شکل می‌گیرد.

حتی در این برنامه‌ها از معدود آثاری که ساختار فنی و علمی دارند مانند آلبوم‌های «سبد سبد گل» و «شادی میاد به خونه» که خود من آنها را کار کرده‌ام یا معدود آثار دیگری که برخی از دوستان مبتنی بر ساختار علمی کار کرده‌اند استفاده نمی‌شود.

موسیقی در تربیت روحی و جسمی کودکان تاثیر مستقیم و غیرقابل انکاری دارد. کارکرد آموزشی موسیقی کودک برای تربیت نوازنده‌های حرفه‌ای نیست بلکه هدف اصلی آن فعال‌کردن قابلیت‌های خلاقانه آنها در زندگی و آینده آنهاست.

قرار نیست از موسیقی کودک برای پرورش و تربیت نوازنده‌های حرفه‌ای استفاده شود. درواقع کارکرد آموزش موسیقی کودک مانند کارکرد ورزش عمومی برای بهره‌مندی از یک زندگی سالم است.

باید از موسیقی در تربیت روح و جسم کودکان بهره گرفته شود. گوشه دیگری از هدف این آموزش این است که کودکی که قرار است در آینده به‌عنوان مثال تیغ جراحی را به دست گیرد با زدن آن مضراب‌ها و سازهای دیگر ضمن رسیدن به آرامش، در فعالیت‌های جسمی نیز مهارتش افزایش پیدا کند.

امیدوارم مسوولان و دست اندرکاران فرهنگی کشور نیز به مساله مهمی چون موسیقی کودک توجه بیشتری کنند و برنامه‌ای جامع را برای آن در نظر بگیرند.

فعالیت‌هایی که در حوزه موسیقی کودک و آموزش آن پس از انقلاب شکل گرفت به‌صورت جزیره‌ای و پراکنده توسط افراد معدودی چون سودابه سالم، مسعود و ناصر نظر، فریبرز رستمی، فرهاد هراتی و چند نفر دیگر انجام گرفت و می‌گیرد. این حرکت‌های پراکنده در عین ارزشمند بودنشان تنها محیط پیرامونی محدودی را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهند و به همان نسبت نیز اثری محدود دارند. این در حالی است که اگر به شکل فراگیر‌تر به مبحث تربیت شنیداری کودکان فکر شود اثری عمیق‌تر را در جامعه شاهد خواهیم بود. به نظر شما آیا می‌توان به آموزش موسیقی کودک در مدارس نیز اندیشید؟
قطعا این موضوع بسیار مهمی است. یکی از کارهایی که در زمینه آموزش صحیح موسیقی به کودکان انجام دادم تماس با مسوولان وزارت آموزش‌وپرورش بود. با مرکز پژوهش وزارت آموزش‌وپرورش ارتباط گرفتم و با مدیر این مرکز رایزنی‌هایی انجام دادم. از طرح من بسیار استقبال شد و با مسوولان تمامی دوره‌های آموزشی هنری تحصیلی جلساتی داشتیم. جلسه در همان ساختمان مرکز آموزش‌وپرورش در خیابان سپهبد قرنی برگزار شد و بعد از حدود سه‌ساعت صحبت نتایج و تصمیماتی در این زمینه گرفته شد. نمونه‌ای ضرب‌الاجلی از من خواستند که یک نمونه ۳۰ دقیقه‌ای به آنها ارایه کردم.

همچنین قرار شد فیلم‌های آموزشی نیز در این زمینه ساخته شود و معلمانی که خود من مسوول آموزش آنها خواهم بود با استفاده از این فیلم‌ها، آموزش صحیح موسیقی را در مدارس برعهده بگیرند. کارگردان کار نیز انتخاب شد اما نمی‌دانم چرا و به چه دلیلی این پروژه متوقف شد. بعدها پیگیری‌های من نیز به پاسخی از سوی دوستان در آموزش‌وپرورش منتهی نشد.

 شما به آموزش صحیح موسیقی کودک اشاره‌هایی داشتید؛ منظور از آموزش صحیح موسیقی کودک و همچنین کارکرد تربیتی آن چیست؟
پایه‌ای برای آموزش موسیقی کودک در نظر گرفته می‌شود که انتظار می‌رود در آینده بر اساس آن ساختار، نگاه کودک به موسیقی تعریف شود. بنابراین اگر یکی از ساختارهایی که ما به آن توجه داریم دستگاه‌های موسیقی ایرانی باشد از این مبنا نیز در متد آموزشی‌مان بهره می‌گیریم.

در آلبومی که من برای موسیقی کودک منتشر کرده‌ام یک دختر هشت‌ساله که نمی‌داند موسیقی دستگاهی چیست به‌عنوان خواننده، دستگاه چهارگاه را اجرا کرده است. درواقع چون شنیدار او بر این اساس پرورش پیدا کرده، توانسته است چهارگاه را اجرا کند. هدف از آموزش موسیقی کودک، پرورش‌دادن موسیقیدان نیست. کودکی که قرار است در آینده مهندس، پزشک، کارمند، معلم یا کاره‌ای در زندگی‌اش شود، باید همانند ورزش که برای سلامتی او ضروری است تحت تعلیم آموزش صحیح موسیقی نیز قرار بگیرد. استفاده از موسیقی برای ساخته‌شدن روح و جسم کودکان لازم است.

ما وقتی صحبت از تعلیم و تربیت و استفاده از موسیقی در این مسیر می‌کنیم، باید به برخی انحراف‌ها نیز در این زمینه توجه داشته باشیم. یکی از انحرافات در این زمینه اضافه‌کردن جنبه‌های نمایشی به بحث تعلیم و تربیت موسیقی کودک است. موسیقی کودک این نیست که ما به کودکی آموزش بدهیم و فورا او را به روی سن ببریم و بزرگ‌ترها نیز با دیدن این کودک کیف کنند. این نکته می‌تواند گوشه بسیار کوچکی از آموزش باشد. موسیقی کودک برای تربیت و پرورش روح و جسم کودک بدون پرداختن به جنبه‌های خودنمایی آن است. از جمله اهداف و نتایج آموزش موسیقی کودک این است که حنجره و بیان کودک تربیت شود؛ دستان این کودکی که در آینده قرار است جراح این مملکت بشود با نواختن مضراب‌ها دقت و مهارت بالایی پیدا می‌کند و ذهنش خلاق بار بیاید.
 

کلیدواژه:
Submitted by editor3 on

حیات «موسیقی کودک» در ایران، حکایت کلاف سردرگمی است که مدت‌ها در سایه بی‌توجهی متولی‌اش زیر پا مانده و لگد خورده. امروز کسی نمی‌داند این کلاف، چه بوده و چه می‌خواسته باشد؟

مهدی آذرسینا حیات این روزهای«موسیقی کودک» تنها و تنها به فعالیت‌های جزیره‌ای و تجربی و گاها علمی برخی اهالی دغدغه‌مند موسیقی کشورمان بستگی دارد که آنها نیز هر کدام راهی جدا از یکدیگر را در پیش گرفته‌اند.

از این‌ رو چندان نمی‌توان برای خود واژه و کارکرد «موسیقی کودک» تعریف و متد مشخص و واحدی در بین همین دوستان دغدغه‌مند نیز پیدا کرد. اینکه متولیان فرهنگی و به‌ویژه متولیان دولتی موسیقی چرا طی چند دهه اخیر با نگاهی کودکانه و تحقیر‌آمیز به «موسیقی کودک» نگریسته‌اند، موضوع این مطلب نیست. موضوع ما دست‌یافتن به روایتی دسته اول از روند تاریخی شکل‌گیری «موسیقی کودک» در ایران است.

برای این منظور به سراغ مهدی آذرسینا رفته‌ایم که هم جزو همین دوستان دغدغه‌مند «موسیقی کودک» محسوب می‌شود و هم اینکه از اولین سال‌های شکل‌گیری«موسیقی کودک» به‌عنوان یک ‌گونه جدید در موسیقی ایران حضوری فعال داشته است. مصاحبه در آپارتمان یکی از بلوک‌های شهرک اکباتان و در منزل مهدی آذرسینا انجام شد. این استاد کمانچه‌نوازی در کنار ارایه روایتی تاریخی از موضوع مصاحبه اشاره صریحی به این داشت که «کارکرد آموزش» موسیقی کودک «مانند کارکرد ورزش عمومی برای بهره‌مندی از یک زندگی سالم است.»

وقتی درباره«موسیقی کودک» سخن به میان می‌آید غالبا همان«موسیقی ارف» که به نوعی وارداتی است به ذهن متبادر می‌شود. این در حالی است که تلاش‌هایی برای به‌وجودآوردن موسیقی کودک بر پایه موسیقی ایرانی، قبل از انقلاب آغاز شده است. آغاز این روند از کجا و چگونه اتفاق افتاد؟

پیش از ورود به این بحث باید تاکید کنم همچنان تشکیلاتی برای«موسیقی کودک» به‌صورت منسجم در کشورمان وجود ندارد. وقتی از موسیقی ایران و موسیقی کودک صحبت می‌کنیم، می‌بینیم قبل از انقلاب کودکان نیز مانند بزرگسالان نزد استادها دو زانو می‌نشستند و ردیف‌ها و قطعات را می‌آموختند. آن زمان در مدارس نیز درسی با عنوان درس سرود وجود داشت که آن نیز زیاد جدی گرفته نمی‌شد و حالت زنگ تفریح پیدا کرده بود. این ماجرا به دوران کودکی هم‌سن‌وسال‌های من بازمی‌گردد که این درس سرود نیز در همه مدارس اجرا نمی‌شد و فقط در برخی مدارس سطح بالای تهران وجود داشت.

در هنرستان نیز سیستم‌های آموزشی بر مبنای «پرورش موسیقیدان» بود و به مساله موسیقی کودک و کارکرد آن توجهی نمی‌شد. بر اثر آشنایی با سیستم‌های آموزشی پیشرفته غربی، بسیاری از موسیقیدان‌ها و مسوولان به نقش و اهمیت موسیقی در مسایل مرتبط با آموزش و پرورش و تربیتی کودک پی بردند.

در همین زمان این درک نیز اتفاق افتاد که اگر قرار باشد موسیقی مملکتی حفظ شود باید از سنین کودکی فرزندان را با آن آشنا کرد. عجله برای لحاظ‌کردن این سیستم نوعی آشفتگی را در حوزه نوپای موسیقی کودک به وجود آورد. توجه به مساله درآمدزابودن موسیقی کودک نیز به این آشفتگی بیشتر دامن زد.

این فضا وجود داشت تا اینکه حدود ۴۵ سال قبل متدهای آموزشی موسیقی کودک و در راس آنها متد کارل ارف توسط دکتر سعید خدیری وارد ایران شد. خدیری تحصیلکرده آلمان بود. او در تلویزیون آن دوره درباره متد ارف توضیحاتی ارایه کرد و کارگاهی با عنوان کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان را راه‌اندازی کرد. هنوز هم این کارگاه در صداوسیما وجود دارد با این تفاوت که نام آن به مدرسه هنر و ادبیات تغییر یافته است. این متد به‌دلیل استقبال کودکان از آن به‌سرعت مورد توجه خانواده‌ها و دست‌اندرکاران فرهنگی آن زمان قرار گرفت. برای تربیت مربیان و مدرسان موسیقی کودک نیز دکتر خدیری شروع به تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران کرد که خود من هم یکی از دانشجویان این دوره‌ها بودم.

این نکته را هم بگویم که با فاصله یکی، دوسال از دکتر خدیری، خانم شیدا قرچه‌داغی نیز در بخش کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان کلاس‌هایی را راه‌اندازی کرد که من، حسین علیزاده، فرخ مظهری، محمود فرهمند و بسیاری دیگر که دانشجو بودیم در آنجا به تدریس موسیقی کودک می‌پرداختیم.

پایه‌ای که متد ارف روی آن استوار شده بود همان پایه و ساختار موسیقی کلاسیک غربی بود اما آیا تنها و تنها موضوعش آموزش موسیقی به کودکان بود؟

ببینید کارل ارف تفکر ویژه‌ای داشت و آن، این بود که موسیقی برای هر شخصی جدای از حد استعدادش می‌تواند مفید باشد. در واقع ارف معتقد بود کودک برای اینکه وارد جامعه شود در هر زمینه‌ای بخواهد فعالیت کند موسیقی می‌تواند در امر تربیت و پرورش او موثر باشد. در همین راستا نیز از سازهایی استفاده می‌کرد که برخی از آنها ابداعی بودند و نوازندگی آنها مهارت و توانایی زیادی نمی‌خواست. او سازها را نیز به دو دسته سازهای ملودیک و سازهای ریتمیک تقسیم‌بندی می‌کرد. ارف به مبانی تربیتی موسیقی توجه ویژه‌ای داشت؛ برای مثال با آوازهای مختلف حنجره کودکان را تقویت می‌کرد؛ یا با استفاده از تکنیک‌های نوازندگی مهارت‌های حرکتی کودکان را افزایش می‌داد. همچنین به موضوعات دیگری چون اجتماعی‌شدن کودکان و پرورش خلاقیت نیز توجه می‌کرد. در کنار همه اینها شنیدار کودک نیز تربیت می‌شد.

در ابتدای ورود این روش به ایران، استقبال زیادی از آن صورت گرفت و تعدادی از دوستان نیز مانند من به‌عنوان معلمان و سرپرستان شعب مختلف کارگاه‌های موسیقی کودکان در سراسر کشور مشغول به فعالیت شدیم. خود من پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، به تبریز رفتم و شش‌سال سرپرست کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان آنجا بودم. البته در کنار آن روی موسیقی تبریز نیز نظارت داشتم. درواقع پایان این شش سال فعالیت من مصادف بود با دوسال پس از پیروزی انقلاب.

بعدها تلاش‌هایی نیز برای تغییر مبانی موسیقی کودک از پایه‌های کلاسیک به پایه‌های موسیقی ایرانی صورت گرفت؛ این تلاش‌ها برای بومی‌سازی متد ارف اولین‌بار از چه زمانی آغاز شد؟

دکتر خدیری می‌دانست استفاده از یک روش آموزشی غربی بدون هیچ‌گونه بومی‌سازی ایرادهایی خواهد داشت. خدیری حدود سال‌های ۴۷-۴۶ متد کارل ارف را وارد ایران کرده بود و بلافاصله در سال ۵۰ به این فکر افتاد که سازهای ایرانی را به متد ارف اضافه کند. برای آموزش سازهای ایرانی به کودکان نیز از اساتید و نوازندگانی چون استاد بیگچه خانی در تار، دکتر احد بهجت در سنتور، محمد اخوان در تنبک و حامد یزدانی بهره می‌گرفت. پس از مدتی خدیری به فکر استفاده از سازهای محلی نیز افتاد که در این زمینه نیز اساتیدی چون استاد سلیمی در تار آذربایجانی مشغول آموزش به کودکان شدند. به این ترتیب متد ارف همراه با سازهای محلی و دستگاهی ایران شکل و شمایل ایرانی‌تر پیدا کرد. مدتی پس از پیروزی انقلاب این فعالیت‌ها مانند سایر فعالیت‌های فرهنگی هنری که تحت‌تاثیر این رویداد قرار گرفتند، تعطیل شد.

در نتیجه عرصه برای تولید و ادامه یک روند رو به رشد در زمینه موسیقی کودک خالی ماند. ادامه این روند در طول سه دهه گذشته موجب شده تا آن آموزش ریشه‌ای و نگرش به موسیقی جدی مغفول بماند و زحمات دوستان در این زمینه در جامعه نمود پیدا نکند.

وقتی وضعیت موسیقی کودک را اینگونه دیدم از سال ۷۹ با توجه به تجربیات و اندوخته‌های گذشته‌ام حرکتی را آغاز کردم و آموزشگاه چهارگاه را راه‌اندازی کردم. هنگام تدریس، تعدادی از نیروهای جوان را نیز برای تدریس در این حوزه تربیت کردم. همچنین دیدارهایی با مسوولان و روسای دانشگاه‌ها داشتم تا ضرورت توجه دوباره به آموزش جدی موسیقی کودک را یادآوری کنم. نامه‌نگاری‌هایی نیز با برخی دست اندرکاران انجام دادم. تجربیات آن کلاس‌ها را نیز در کتابی دوجلدی با عنوان «از متد ارف تا چهارگاه» تالیف و منتشر کردم. پس از آن نیز دو آلبوم را بر اساس مطالب این کتاب به‌عنوان نمونه‌های شنیداری منتشر کردم. در این دو آلبوم مبانی موسیقی ارف را با مبانی موسیقی اصیل ایرانی تلفیق کردم و از سازهای ارف در کنار سازهای ایرانی مانند سنتور و نی و تنبک بهره گرفتم.

پس از انقلاب در دوره‌ای که آموزشگاه‌ها و کارگاه‌های موسیقی کودک و نوجوان فعالیت‌هایشان مسکوت ماند تولیدات صداوسیما همچنان ادامه پیدا کرد. کیفیت آثار تولید شده صداوسیما در حوزه موسیقی کودک در چه سطحی بود و تاثیر این آثار بر تربیت شنیداری کودکان چگونه بود؟

من به شکل پژوهشی آثار تولیدشده صداوسیما در حوزه موسیقی کودک را مورد بررسی قرار نداده‌ام؛ اما بر اساس آنچه طی این سال‌ها به‌طور جسته‌گریخته از این رسانه دیده‌ام، می‌توانم بگویم یکی از مواردی که به‌طور جدی به شنیدار جامعه به‌خصوص در حوزه کودک آسیب‌زده همین آثار سطحی و خام تولید شده در صداوسیماست. به‌عنوان یک صاحبنظر در این عرصه هرگز نمونه مطلوبی از موسیقی کودک در صداوسیما ندیده‌ام.

حتی به‌ لحاظ استفاده هدفمند از سازها در این برنامه‌ها نیز هیچ معیاری مشاهده نمی‌شود و معمولا با یک ساز«سینتی سایزر» سر و ته اینگونه آثار را هم آورده‌اند.

صدای خواننده‌های این آثار نیز از نظر فنی ایرادهای اساسی دارد. صداهای خواننده‌های این برنامه‌ها نیز جزو صداهای مطلوب خوانندگی نیست و روالی جا افتاده که آدم بزرگ‌ها سعی می‌کنند صدای بچه را تقلید کنند. از این رو گمان نمی‌کنم پیام‌های تربیتی که در قالب این برنامه‌ها به کودکان داده شده موثر و مفید بوده باشد.

آنچه به‌صورت گذری طی این سال‌ها دیده و شنیده‌ام متاسفانه هیچ‌کدام از آن آثار را منطبق با اصول علمی موسیقی این حوزه نیافته‌ام. آموزش‌هایی نیز که همراه با این موسیقی‌ها به کودکان ارایه شده بسیار مبتدیانه و ناشیانه بوده است. معمولا از سازهایی استفاده می‌شود که نه جزو سازهای ارف محسوب می‌شود و نه ساز ایرانی است.

این آثار در درازمدت تاثیر نامطلوبی بر شنیدار و تفکر شنیداری جامعه دارد. به هر صورت کودکان امروز نسل آینده این کشور هستند که بخشی از ذائقه شنیداری‌شان توسط همین آثار سطحی و دم دستی که با عنوان موسیقی کودک از صداوسیما پخش می‌شود شکل می‌گیرد.

حتی در این برنامه‌ها از معدود آثاری که ساختار فنی و علمی دارند مانند آلبوم‌های «سبد سبد گل» و «شادی میاد به خونه» که خود من آنها را کار کرده‌ام یا معدود آثار دیگری که برخی از دوستان مبتنی بر ساختار علمی کار کرده‌اند استفاده نمی‌شود.

موسیقی در تربیت روحی و جسمی کودکان تاثیر مستقیم و غیرقابل انکاری دارد. کارکرد آموزشی موسیقی کودک برای تربیت نوازنده‌های حرفه‌ای نیست بلکه هدف اصلی آن فعال‌کردن قابلیت‌های خلاقانه آنها در زندگی و آینده آنهاست.

قرار نیست از موسیقی کودک برای پرورش و تربیت نوازنده‌های حرفه‌ای استفاده شود. درواقع کارکرد آموزش موسیقی کودک مانند کارکرد ورزش عمومی برای بهره‌مندی از یک زندگی سالم است.

باید از موسیقی در تربیت روح و جسم کودکان بهره گرفته شود. گوشه دیگری از هدف این آموزش این است که کودکی که قرار است در آینده به‌عنوان مثال تیغ جراحی را به دست گیرد با زدن آن مضراب‌ها و سازهای دیگر ضمن رسیدن به آرامش، در فعالیت‌های جسمی نیز مهارتش افزایش پیدا کند.

امیدوارم مسوولان و دست اندرکاران فرهنگی کشور نیز به مساله مهمی چون موسیقی کودک توجه بیشتری کنند و برنامه‌ای جامع را برای آن در نظر بگیرند.

فعالیت‌هایی که در حوزه موسیقی کودک و آموزش آن پس از انقلاب شکل گرفت به‌صورت جزیره‌ای و پراکنده توسط افراد معدودی چون سودابه سالم، مسعود و ناصر نظر، فریبرز رستمی، فرهاد هراتی و چند نفر دیگر انجام گرفت و می‌گیرد. این حرکت‌های پراکنده در عین ارزشمند بودنشان تنها محیط پیرامونی محدودی را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهند و به همان نسبت نیز اثری محدود دارند. این در حالی است که اگر به شکل فراگیر‌تر به مبحث تربیت شنیداری کودکان فکر شود اثری عمیق‌تر را در جامعه شاهد خواهیم بود. به نظر شما آیا می‌توان به آموزش موسیقی کودک در مدارس نیز اندیشید؟
قطعا این موضوع بسیار مهمی است. یکی از کارهایی که در زمینه آموزش صحیح موسیقی به کودکان انجام دادم تماس با مسوولان وزارت آموزش‌وپرورش بود. با مرکز پژوهش وزارت آموزش‌وپرورش ارتباط گرفتم و با مدیر این مرکز رایزنی‌هایی انجام دادم. از طرح من بسیار استقبال شد و با مسوولان تمامی دوره‌های آموزشی هنری تحصیلی جلساتی داشتیم. جلسه در همان ساختمان مرکز آموزش‌وپرورش در خیابان سپهبد قرنی برگزار شد و بعد از حدود سه‌ساعت صحبت نتایج و تصمیماتی در این زمینه گرفته شد. نمونه‌ای ضرب‌الاجلی از من خواستند که یک نمونه ۳۰ دقیقه‌ای به آنها ارایه کردم.

همچنین قرار شد فیلم‌های آموزشی نیز در این زمینه ساخته شود و معلمانی که خود من مسوول آموزش آنها خواهم بود با استفاده از این فیلم‌ها، آموزش صحیح موسیقی را در مدارس برعهده بگیرند. کارگردان کار نیز انتخاب شد اما نمی‌دانم چرا و به چه دلیلی این پروژه متوقف شد. بعدها پیگیری‌های من نیز به پاسخی از سوی دوستان در آموزش‌وپرورش منتهی نشد.

 شما به آموزش صحیح موسیقی کودک اشاره‌هایی داشتید؛ منظور از آموزش صحیح موسیقی کودک و همچنین کارکرد تربیتی آن چیست؟
پایه‌ای برای آموزش موسیقی کودک در نظر گرفته می‌شود که انتظار می‌رود در آینده بر اساس آن ساختار، نگاه کودک به موسیقی تعریف شود. بنابراین اگر یکی از ساختارهایی که ما به آن توجه داریم دستگاه‌های موسیقی ایرانی باشد از این مبنا نیز در متد آموزشی‌مان بهره می‌گیریم.

در آلبومی که من برای موسیقی کودک منتشر کرده‌ام یک دختر هشت‌ساله که نمی‌داند موسیقی دستگاهی چیست به‌عنوان خواننده، دستگاه چهارگاه را اجرا کرده است. درواقع چون شنیدار او بر این اساس پرورش پیدا کرده، توانسته است چهارگاه را اجرا کند. هدف از آموزش موسیقی کودک، پرورش‌دادن موسیقیدان نیست. کودکی که قرار است در آینده مهندس، پزشک، کارمند، معلم یا کاره‌ای در زندگی‌اش شود، باید همانند ورزش که برای سلامتی او ضروری است تحت تعلیم آموزش صحیح موسیقی نیز قرار بگیرد. استفاده از موسیقی برای ساخته‌شدن روح و جسم کودکان لازم است.

ما وقتی صحبت از تعلیم و تربیت و استفاده از موسیقی در این مسیر می‌کنیم، باید به برخی انحراف‌ها نیز در این زمینه توجه داشته باشیم. یکی از انحرافات در این زمینه اضافه‌کردن جنبه‌های نمایشی به بحث تعلیم و تربیت موسیقی کودک است. موسیقی کودک این نیست که ما به کودکی آموزش بدهیم و فورا او را به روی سن ببریم و بزرگ‌ترها نیز با دیدن این کودک کیف کنند. این نکته می‌تواند گوشه بسیار کوچکی از آموزش باشد. موسیقی کودک برای تربیت و پرورش روح و جسم کودک بدون پرداختن به جنبه‌های خودنمایی آن است. از جمله اهداف و نتایج آموزش موسیقی کودک این است که حنجره و بیان کودک تربیت شود؛ دستان این کودکی که در آینده قرار است جراح این مملکت بشود با نواختن مضراب‌ها دقت و مهارت بالایی پیدا می‌کند و ذهنش خلاق بار بیاید.
 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مصاحبه