بخش اول از هفت عامل آسیب زا که زندگی کودکان را تهدید می کند
بخش دوم بخش سوم بخش چهارم بخش پنجم بخش ششم بخش هفتم
جهان امروز در یک کلام، جهان رقابت و جهان توی سر همدیگر زدن است. بپندارید نردبانی را که در میانه شهر یا روستا گذاشته اند و بزرگسالان می کوشند خودشان را از آن بالا بکشند، به سروکول آن ها نیز کودکان آویزان هستند. بهای بالا رفتن یکی، به زیر کشیدن دیگری است. این سیمای جهان ماست. اگر می خواهی به پیش بروی، باید دیگری را به زیر بکشی. این برآیند فرهنگ رقابت است که از کودکی در سامانه آموزش و پرورش ما و بسیاری کشورهای دیگر به کودکان یاد داده می شود. چنین تصویری از جهان اگرچه ترسناک است، اما واقعیت دارد.
آیا رقابت از زندگی کودک زدودنی است؟ هرگز. به سبب این که رقابت زمینه های بیولوژیک دارد، و بخشی از ساختار بدنی و روانی انسان را غریزه ها می سازند، پاک کردن رقابت از زندگی انسان ها شدنی نیست. اما گسستن افسار رقابت نیز فرهنگ اجتماعی انسان را که برمبنای تعاون و مشارکت ساخته می شود نابود می کند. بنابراین باید برای رقابت تعریف داشت.
رقابت سالم Healthy Competition تعریف مشخصی دارد که می تواند در زندگی کودکان و بزرگسالان وجود داشته باشد. رقابت سالم در جنبه های گوناگون می تواند رفتارهای سازنده کودکان را تقویت کند. هنگامی که کودکان در مسابقه هایی مانند دوچرخه سواری رقابت می کنند، هم نیروی بدنی مصرف می کنند و هم انگیزه های پیش رفتن را در خود تقویت می سازند. اما همین کودکان اگر بر سر گرفتن نمره بالاتر در کلاس درس به رقابت با هم برخیزند، بنیادهای چند چیز را بهم می ریزند. که مهم ترین آن انحصاری کردن دانش است. آن چه که می دانند در مغز خود نگه می دارند و با دیگر دانش آموزان سهیم نمی شوند، چون ممکن است دانش آموز کنار دستی نمره بالاتری از او بگیرد. چنین رفتارهایی سبب می شود که کودک همیشه احساس کند، باید نفر اول باشد، و کسی که می خواهد نفر اول باشد، باید بهترین ها هم از او باشد.
این رفتارهای پر رقابت، دوستی میان کودکان را از یکرنگی درمی آورد و دو رنگ می کند. کودک حتا با نزدیک ترین دوستان خود نیز احساسی از بیگانگی دارد. این موضوع را می توان به خانواده هم گسترش داد و آن جا نیز ممکن است میان فرزندان یک خانواده رقابت ناسالم شکل بگیرد و حسادت ها سبب تیرگی روابط انسانی شود.
رقابت هایی که در جامعه های امروزی ترویج می شود، یک بخش آن نیز به سبب شکل گیری جامعه مصرف گرا است که شعار آن مصرف با هدف مصرف بیش تر است. این فرهنگ نیز روی کودکان تاثیر مستقیم دارد.
رقابت، کودکان را مصرف کننده می سازد چون همیشه نیاز دارند که خود را در چشم رقیب به گونه ایی نشان دهند که از او برتر باشند. این برتری ممکن است در پوشش باشد یا در خوراکی که می خورند و حتا در این که افزارهای الکترونیک من از تو بهتر و برتر است. چنین چیزهایی هنگامی که نشانه های فخر فروشی می شود در پشت آن رقابت ناسالم شکل می گیرد.
تنها جایی که کودکان می آموزند رقابت ناسالم ویرانگر است خانواده و آموزشگاه است. آیا ما به کودکان خود می آموزیم که نگاه انسانی با مشارکت و تعاون ساخته می شود؟
پس اگر می خواهیم کودکان را بزرگ بداریم، نخستین رفتار این است که به سهم خود، اگرچه بسیار ناچیز باشد، فرهنگ رقابت ناسالم را از زندگی کودکان با شناخت و ترویج فرهنگ مشارکت یا همیاری و دگرخواهی دور کنیم.
سایت کتابک در پیوند با این مقاله، مقالههای زیر را به شما معرفی میکند:
افزودن دیدگاه جدید