به فاصله دو روز پشت سر هم دو خبر از حوزه آموزش و پرورش، بخشی از هواداران دولت را نگران کرد و واکنشهای بسیاری را در شبکههای اجتماعی برانگیخت و در فضای عمومی بهمنزله نشانههایی از تغییر در آموزش و پرورش خوانده شد. اولی ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی و دومی تغییر نام آموزش و پرورش به «تربیت رسمی و عمومی» بود. هر دو خبر معناهایی را به ذهن متبادر میکنند که حکایت از نوعی بازگشت به عقب از تحولات جامعه دارد. دلیل ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس را تقویت زبان فارسی گفتهاند.
متأسفانه با وجود شعار اهمیت آموزش و پرورش، این وزارتخانه در دولتهای گذشته، در عمل جزء کماهمیتترین وزارتخانهها برای دولت بوده و صرفا از یک سو بهعنوان مشکل دولت (به دلیل مسائل و مشکلات مالی) و از سوی دیگر به عنوان انبار رأی (به دلیل تصور تأثیرگذاری معلمان در رأی) نگاه شده است. در این دولت نیز آموزش و پرورش در حاشیه دولت و انگار جزیره جداگانهای است که سیاستهای کلی دولت برآمده از آرای مردم را پیگیری نمیکند وگرنه چگونه ممکن است در دو روز پشت سر هم دو خبر از آن وزارتخانه اعلام شود که بدنه اجتماعی هوادار دولت را نگران کند؟
تبعات ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی
علت ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی، تقویت زبان فارسی اعلام شده است. بر اساس چه تحقیقاتی چنین نسبیتی بین این دو موضوع برقرار شده است؟ چند درصد از مدارس ابتدایی ایران آموزش زبان انگلیسی دارند؟ آیا در مدارس دولتی زبان انگلیسی تدریس میشود؟ پس چرا در این مدارس به گواه آزمونهای مختلف، سواد خواندن بچهها اینقدر پایین است؟ اگر آموزش و پرورش میخواهد زبان فارسی را تقویت کند، پایه زبان فارسی، فارسی خواندن است. در این زمینه چه اقدامات تازهای در دوره جدید انجام شده است؟ چه برنامهای برای این موضوع دارند؟ ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی نهتنها به تقویت زبان فارسی منجر نخواهد شد که حتی باعث نخواهد شد خانوادهها از آموزش زبان صرفنظر کنند، بلکه راه آموزشگاههای زبان را در پیش خواهند گرفت و مرجعیت آموزش و پرورش در آموزش کاهش خواهد یافت.
معنای تربیت در تغییر نام آموزش و پرورش به تربیت رسمی و عمومی
در شرایطی که برخی از رسانهها در کار پشیمانسازی رأیدهندهها به روحانی هستند، از این تصمیم عجیبتر، پیشنهاد تغییر نام وزارت آموزش و پرورش به وزارت تربیت رسمی و عمومی است. شاید برای تصمیمگیران تمام ماجرا در تغییر دو نام خلاصه شود، اما برای مردم، این تصمیم معنادارتر است و معنای نمادینش در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته. در برخی از شبکههای اجتماعی از معنای نمادین جایگزینی کلمه عربی تربیت بهجای کلمات فارسی آموزش و پرورش نوشتهاند، اما ماجرا سویه دیگری هم دارد. تربیت نهتنها واژهای عربی است که جایگزین واژهای فارسی میشود که در کیفیت و نگاه به فرایند نیز متفاوت است. در تربیت نوعی بستگی وجود دارد و از بالا به پایین است که کودکان و نوجوانان در برابرش جز پذیرش چارهای ندارند و موجودات منفعلیاند که باید مطابق آن بسته تغییر کنند، اما پرورش بر فرایندی تکیه دارد که کودکان نیز در آن فعالند و نقش دارند.
تبدیل پرورش در آموزش و پرورش به تربیت، یعنی کاستن از انعطافپذیری آموزش و پرورش و این اتفاق در زمانهای صورت میگیرد که بحث جدی کارشناسان این است که چگونه یادگیری را جایگزین آموزش کنیم. این تغییر نام ساده -البته اگر ساده باشد- نهتنها معنای نمادین سیاسی دارد و همین معنای سیاسی بر نگرانیها افزوده است که از نظر اتخاذ رویکردهای تربیتی و آموزشی نیز نوعی برگشت به عقب است. یکی از راههای قضاوت درباره دولتها، بررسی نوع نگاه آن دولت به آموزش و پرورش است. در هر کشوری میزان توجه به نهادها و سازمانهای مختلف، نشاندهنده جهتگیری کلان آن کشور است. در برخی از کشورها بیشتر به امور دفاعی و نظامی توجه میشود، در برخی از کشورها امنیت و سیاست داخلی و در برخی از کشورها به بهداشت و سلامت توجه بیشتری میشود.
وقتی در آموزش و پرورش به عقب برگردیم...
در برخی از کشورها تأمین اجتماعی در اولویت قرار داد و در برخی از کشورها آموزش. بخشی از این توجه را میزان بودجه تعیین میکند و بخشی دیگر را اهمیت و جایگاه آن نهاد در ساختار کلی دولت یا جامعه. در برخی از کشورها گل سرسبد وزارتخانههای کشور، آموزش و پرورش است؛ آموزش و پرورش و نه آموزش در معنای کلانش که آموزش عالی را نیز دربر بگیرد. در این کشورها خودبهخود مخاطبان آموزش و پرورش که کودکان و نوجوانان باشند، نیز در اولویت برنامهریزیها قرار میگیرند. وقتی در آموزش و پرورش به عقب برگردیم، یعنی در آینده کشور نیز به نفع گذشته دستکاری کردهایم. امیدواریم در دولت با درک معنای نمادین چنین تصمیمهایی، جلوی چنین اشتباهاتی گرفته شود.
افزودن دیدگاه جدید