برای پدران و مادران، چهچیزی مهمتر از فرزندان و آینده آنها میتواند باشد؟ حتی فکرِ اندوه فرزندان، آسایش را از آنها میگیرد و آشفتگی و دلهره را جایگزین آن میکند، اما شاید شگفتزده شوید اگر بگویم که امروزه بسیاری از پدران و مادران ایرانزمین با دستان خود، فرزندانشان را به نوعی اندوه پایدار مبتلا میکنند!
این پدیده آنچنان در این سرزمین همهگیر شده که آینده کشور را با تهدیدی جدی روبهرو کرده است. متأسفانه مبتلایان به این اندوه پایدار بهسادگی درمان نخواهند شد. این اندوه، نتیجه «شهوت خرید» است! مبتلایان به شهوت خرید بهجای اشتیاق به آفریدن و لذتبردن از آفرینش و آفریدههای خود، از خریدِ آفریدههای دیگران سرمست میشوند.
این یک بیماری کشنده است زیرا روح خلاقیت و نوآوری یا همان جلوه بارز انسانیت را در مبتلایان خود میکشد. آنانی که اهل آفرینش هستند، مدام میکوشند بهتر بیافرینند و این توالی آفرینش، تعالی انسان را در پی دارد.
آنها برای آفرینشِ بهتر، بهدنبال کسب دانش و مهارتهای جدید میروند تا خود را توانمند کنند. این چرخه آفرینش و توانمندی، رو به کمال و با ذات خلقت انسان هماهنگ است. از همینرو، آفرینندهها در این چرخه تکاملی، همواره نوعی خشنودی درونی و پایدار را تجربه میکنند. از قضا، آفریدههای نوآورانه آنها بهسرعت از دیگران متمایزشان میکند و میتواند جایگاهی محترمانه را برای آنها در جامعه به ارمغان آورد. این جایگاه اجتماعی هم بهنوبه خود باعث تقویت و پایدارسازی احساس خوب درونی میشود.
کودکانی که با اشتیاق به آفرینش بزرگ میشوند، بعدها کارآفرینان و نوآورانی خواهند شد که در قالب بنگاههای تجاری، محصولات و خدماتی نوآورانه و متمایز به بازار میبرند و موفقیت تجاری را هم به سبد افتخارات خود میافزایند. نسلی از اینگونه کودکان آفریننده، کشوری را نوآور و اقتصادش را شکوفا میکنند. البته دامنه این قدرت آفرینندگی بسیار فراتر از اقتصاد است.
کشوری که شهروندان آفریننده دارد، کشوری سالمتر و انسانیتر است، چراکه افراد احساس خشنودی درونی دارند و به آفرینندگی دیگر هموطنان نیز احترام میگذارند. چنین کشوری به پشتوانه توان آفرینندگی، در حوزههای فرهنگی، هنری، سیاسی و حتی نظامی هم متمایز و برتر خواهد بود.
اما کودکانی که اهل آفرینش نباشند، بهناچار بر داشتههای مادی کنونی خود متمرکز میشوند و به آنها مینازند، اما این داشتههای مادی و بیرونی، همگی موقت هستند؛ یا عمر مفیدشان میگذرد یا از سکه میافتند و کنار گذاشته میشوند. بنابراین باید همواره برای بهچنگآوردن داراییهای جدید تقلا کنند. برای اینان که توان آفرینش ندارند، چارهای جز بهدستآوردن آفریدههای دیگران نمیماند. این بهدستآوردن در بهترین حالت از راه خرید انجام میشود؛ خریدی که خشنودی بههمراه میآورد، اما خشنودی خرید دیری نمیپاید، زیرا داشتههای خریدنی در ذات خود تمایزآفرین نیستند.
دیگرانی هم هستند که میتوانند دست به خریدهای مشابه بزنند. پس از مدتی هم، نسلی جدید از آن محصولات خواستنی از راه میرسد و «اندوه نداشتن» را جایگزین خشنودی پیشین میکند. اینگونه است که یک چرخه تشدیدشونده از خرید و خشنودیهای زودگذر شکل میگیرد که من آن را «شهوت خرید» مینامم. بدا به حال کشوری که نسلی چنین از فرزندان را بپروراند. این افراد بهجای ورود به چرخه توانمندشدن و خشنودی پایدار، همواره مبتلا به «اندوه نداشتن» هستند و برای ارضای شهوت خرید، به رقابتی بیانتها وارد میشوند. خیلی از آنها برای خرید بیشتروبیشتر، خطوط قرمز اخلاقی را هم زیر پا میگذارند و به این کار خو میکنند.
چون این افراد ارزش را در داشتههای مادی میدانند و احترامی برای ندارها قائل نیستند. در یک کلام، جامعهای آکنده از بداخلاقیها شکل میگیرد. متأسفانه اقتصاد چنین جامعهای نیز در چرخه سستی و نابودی میافتد. محصول جدیدی در این کشور آفریده نمیشود که بتوان آن را به دیگر کشورها عرضه کرد. درعوض همان اقلام خریدنی که لازمه ارضای شهوتِ خرید هستند، بیشتروبیشتر از ورای مرزها وارد میشوند.
وقتی کشوری تحفهای برای عرضه نداشته باشد و در بازار جهانی فقط خریدار باشد، دیری نمیپاید که به وابستگی و فقر تن میدهد؛ وابستگی اقتصادی، فرهنگی و... . دانهدرشتان اقتصاد چنین کشوری هم آنهایی هستند که آفریدههای خارجی را ارزان میخرند و به ترفندهای مختلف گرانتر از دیگران به هموطنان خود میفروشند!
اما کدام پدر و مادری میتواند فرزند دلبند خود را در دام «شهوت خرید» و «اندوه نداشتن» گرفتار کند؟ شاید شگفتزده شوید اگر بگویم که بسیاری از پدر و مادرهای ایرانی با رفتار روزانه خود فرزندانشان را به چنین آینده شومی هدایت میکنند! بیایید در باب رفتار روزمره خود با فرزندانمان بیشتر بیندیشیم. آیا با رفتارمان آنها را به سوی آفرینش و لذت پایدار آن رهنمود میکنیم یا بهسوی شهوت خرید و اندوه پایدار؟
افزودن دیدگاه جدید