مدل سه قسمتی مغز

و تنها او بود که...

دکتر «عبدالرحمن نجل رحیم» -عصب عصب‌شناس و مغز پژوه- در کتاب «جهان در مغز»، می‌نویسد:«حدود نود و نه درصد ترکیب ژنتیکی انسان با شامپانزه و گوریل یکسان است. یعنی فقط حدود یک درصد تفاوت وجود دارد»۱

اما این اختلاف یک درصدی، بنیان بسیاری از تفاوت‌ها بین انسان و شامپانزه شده است. چندان که او در ادامه می‌نویسد: «برای ظهور کیفیت‌های پیچیده نوین، در ظاهر و رفتار جانوران، دخالت تعداد زیادی از ژن‌ها لازم نیست»۲

از جمله این تفاوت‌ها؛ ساختار عصبی شامپانزه و انسان است که منجر به قدرت انتخاب وسیع‌تر مغز، در انسان شده است.

بخشی از رفلکس شامپانزه در این فیلم، ناشی از حس «گرسنگی» است. که مربوط به ساقه و سطوح پائین مغز شامپانزه می‌شود. در این قسمت تفاوتی بین ساختار مغز شامپانزه و انسان وجود ندارد. «ساقه مغز یک بخش ضروری برای سیستم انگیزشی به شمار می‌ رود»۳ تا نیازهای اصلی برای بقا تأمین شوند.

اما درک تفاوت بین تمشک و خیار توسط شامپانزه سمت چپ، با درک این تفاوت توسط انسان، یکی نیست. رفلکس شامپانزه یعنی خشم او و پرتاب خیارها، صرفاً در راستای رفع گرسنگی و پاسخ به نیاز آنی است و نشات گرفته از ناحیه «لیمبیک» مغز شامپانزه و دفع خطر به‌صورت فوری است که از قسمت «بادامه» (آمیگدال) مغز فرمان می‌برد.

مغز انسان نیز به چنین ساختاری مجهز است. اما انسان برای توصیف چنین موقعیتی، به آن معنا می می‌دهد. مثلاً می می‌تواند از مفهوم «تبعیض» استفاده کند. درک این معنا و مفهوم در انسان، لزوماً مرتبط با پاسخ به گرسنگی نیست.

یعنی برای انسان، بحث انتخاب نوع رفتار مطرح است که مربوط به بخش ناحیه فوقانی مغز و «کورتکس پره فرونتال» می‌شود. این ناحیه فقط مختص انسان است.

شامپانزه‌ای که تمشک دریافت می می‌کند، اعتراضی ندارد. چون نمی‌تواند حالت شامپانزه خیار دریافت کرده را درونی کند و با همنوع خود همدلی کند.

شامپانزه خشمگین نیز نمی‌تواند ،جز خشم، از راه کار دیگری بهره ببرد.

بنابراین نه شامپانزه‌ای که تمشک دریافت کرده، می‌تواند از باب همدلی با همنوع، از قبول تمشک خودداری کند و نه شامپانزه‌ای که خیار دریافت کرده، می‌تواند از راه کارهای دیگری چون گفت‌وگو، سکوت اعتراضی و... استفاده کند. شامپانزه فاقد اختیار و آگاهی برای انتخاب بین چند راه است. یعنی گزینه‌ای جز خشم برای شامپانزه وجود ندارد. اما انسان چنین نیست. او می‌اندیشد، همدلی می‌ کند و چاره می‌یابد.

«احمد شاملو» این تفاوت را به زیبایی و با زبان شعر مطرح کرده است:

قناری گفت: ــ کُره ما

کُره قفس‌ها با میله‌های زرین و چینه‌دانِ چینی.

ماهیِ سرخ سفره هفت‌سین‌اش به محیطی تعبیر کرد

که هر بهار

متبلور می‌شود.

کرکس گفت: ــ سیاره من

سیاره بی‌همتایی که در آن

مرگ

مائده می‌آفریند.

کوسه گفت: ــ زمین

سفره برکت‌خیزِ اقیانوس‌ها.

انسان سخنی نگفت

تنها او بود که جامه به تن داشت

و آستینش از اشک‌تر بود.

[۱] - جهان در مغز- عبدالرحمن نجل رحیم- نشر آگه- صفحات ۵۱ و ۵۲

[۲] - همان.

[۳] - چشم ذهن (علم جدید تحول فردی)- دکتر دنیل جی سیگل- دکتر فروغ هدایی- نشر ذهن‌آویز- صفحه ۳۷

نویسنده
یاشار هدایی
منبع
کانال تلگرام یاشار هدایی
Submitted by admin on

و تنها او بود که...

دکتر «عبدالرحمن نجل رحیم» -عصب عصب‌شناس و مغز پژوه- در کتاب «جهان در مغز»، می‌نویسد:«حدود نود و نه درصد ترکیب ژنتیکی انسان با شامپانزه و گوریل یکسان است. یعنی فقط حدود یک درصد تفاوت وجود دارد»۱

اما این اختلاف یک درصدی، بنیان بسیاری از تفاوت‌ها بین انسان و شامپانزه شده است. چندان که او در ادامه می‌نویسد: «برای ظهور کیفیت‌های پیچیده نوین، در ظاهر و رفتار جانوران، دخالت تعداد زیادی از ژن‌ها لازم نیست»۲

از جمله این تفاوت‌ها؛ ساختار عصبی شامپانزه و انسان است که منجر به قدرت انتخاب وسیع‌تر مغز، در انسان شده است.

بخشی از رفلکس شامپانزه در این فیلم، ناشی از حس «گرسنگی» است. که مربوط به ساقه و سطوح پائین مغز شامپانزه می‌شود. در این قسمت تفاوتی بین ساختار مغز شامپانزه و انسان وجود ندارد. «ساقه مغز یک بخش ضروری برای سیستم انگیزشی به شمار می‌ رود»۳ تا نیازهای اصلی برای بقا تأمین شوند.

اما درک تفاوت بین تمشک و خیار توسط شامپانزه سمت چپ، با درک این تفاوت توسط انسان، یکی نیست. رفلکس شامپانزه یعنی خشم او و پرتاب خیارها، صرفاً در راستای رفع گرسنگی و پاسخ به نیاز آنی است و نشات گرفته از ناحیه «لیمبیک» مغز شامپانزه و دفع خطر به‌صورت فوری است که از قسمت «بادامه» (آمیگدال) مغز فرمان می‌برد.

مغز انسان نیز به چنین ساختاری مجهز است. اما انسان برای توصیف چنین موقعیتی، به آن معنا می می‌دهد. مثلاً می می‌تواند از مفهوم «تبعیض» استفاده کند. درک این معنا و مفهوم در انسان، لزوماً مرتبط با پاسخ به گرسنگی نیست.

یعنی برای انسان، بحث انتخاب نوع رفتار مطرح است که مربوط به بخش ناحیه فوقانی مغز و «کورتکس پره فرونتال» می‌شود. این ناحیه فقط مختص انسان است.

شامپانزه‌ای که تمشک دریافت می می‌کند، اعتراضی ندارد. چون نمی‌تواند حالت شامپانزه خیار دریافت کرده را درونی کند و با همنوع خود همدلی کند.

شامپانزه خشمگین نیز نمی‌تواند ،جز خشم، از راه کار دیگری بهره ببرد.

بنابراین نه شامپانزه‌ای که تمشک دریافت کرده، می‌تواند از باب همدلی با همنوع، از قبول تمشک خودداری کند و نه شامپانزه‌ای که خیار دریافت کرده، می‌تواند از راه کارهای دیگری چون گفت‌وگو، سکوت اعتراضی و... استفاده کند. شامپانزه فاقد اختیار و آگاهی برای انتخاب بین چند راه است. یعنی گزینه‌ای جز خشم برای شامپانزه وجود ندارد. اما انسان چنین نیست. او می‌اندیشد، همدلی می‌ کند و چاره می‌یابد.

«احمد شاملو» این تفاوت را به زیبایی و با زبان شعر مطرح کرده است:

قناری گفت: ــ کُره ما

کُره قفس‌ها با میله‌های زرین و چینه‌دانِ چینی.

ماهیِ سرخ سفره هفت‌سین‌اش به محیطی تعبیر کرد

که هر بهار

متبلور می‌شود.

کرکس گفت: ــ سیاره من

سیاره بی‌همتایی که در آن

مرگ

مائده می‌آفریند.

کوسه گفت: ــ زمین

سفره برکت‌خیزِ اقیانوس‌ها.

انسان سخنی نگفت

تنها او بود که جامه به تن داشت

و آستینش از اشک‌تر بود.

[۱] - جهان در مغز- عبدالرحمن نجل رحیم- نشر آگه- صفحات ۵۱ و ۵۲

[۲] - همان.

[۳] - چشم ذهن (علم جدید تحول فردی)- دکتر دنیل جی سیگل- دکتر فروغ هدایی- نشر ذهن‌آویز- صفحه ۳۷

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مقاله