موزه كودكی ایرانک، سفری در حجم زمان

به کودکی برگردیم. جای شما خالی. چند روز پیش به دعوت دوستان کوشایم به موزه کودکی رفتم. در این روزگار غمزده در آن عصر جمعه سفری خوش داشتم در تونل زمان از گذشته‌های دور تا دیروز.

موزه کودکی که به همت موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بر پا شده کاری است سترگ، ماندنی و دیدنی زیرا ما بسیاری از نام‌آوران ادبیات کهن را از یاد برده‌ایم.

در موزه کودکی، تصویر «صبحی مهتدی» را دیدم. به گذشته‌ها سفر کردم؛ وقتی که من بچه بودم ظهرهای جمعه کنار رادیو آندلیای کوچکمان جمع می‌شدیم. صدای بم و گرم صبحی ما بچه‌های کوچک را آرام می‌کرد. همیشه چنین آغاز می‌کرد: سلام بچه‌ها و قصه‌اش را می‌گفت. قصه‌هایی از مثنوی یا قصه‌های فولکلوریک مردمی و ما با آن صدای مهربان پرواز می‌کردیم. به گذشته، به تاریخ، به دور، به روشنی.

در موزه کودکی به همت بلند برپاکنندگان این کار سترگ دوران کودکی، قصه‌های کودکی، بازی‌های کودکی از دوران هخامنشی آغاز می‌شود. از قصه‌های کهن و داستان‌های کهن تا به روزگار ما.

بچه‌های ما امروز تمام دغدغه‌شان بازی‌های رایانه‌ای است. تنها چشمان‌شان می‌بیند اما دست‌ها و پاهای‌شان گویی منجمد شده است. شاید چند وقت دیگر بازی «الک دولک» «جمجمک برگ خزون»، «گرگم به هوا» را باید در کتاب‌های تاریخی بخوانیم.

گاه می‌بینم که شادی و بازی در میان کودکان ما رخ نمی‌نمایاند، ایمان دارم اگر بچه‌ها در کودکی شادی و بازی نکنند در بزرگی جنایتکارانی شهره خواهند شد.

به چشمان هیتلر، ابوبکر بغدادی، اسامه بن‌لادن و همه جنایتکاران بنگرید، جز نفرت نمی‌بینید.

دنیای کودکی دنیای بی‌مرزی است و کودکان جهان همه به هم شبیه هستند. اما جنایتکاران کودکان را از دنیای زیبای‌شان جدا می‌کنند. دیده‌اید که طالبان و داعشیان از کودکی به کودکان می‌آموزند به جای قلم، سلاح به دست گیرند. سر انسان را ببرند و به جای نغمه عشق، آهنگ نفرت سر دهند.

موزه کودکی نگاهی است به گذشته اما گذشته‌ای که حال و آینده ما را می‌سازد.

چه کار بزرگی با عرق ریزان جسم و روح انجام شده است... در آن عصر گرم بسیاری آمده بودند، از نویسندگان و تصویرگران و دست‌اندرکاران، باید تبریک گفت به کسانی که این موزه را آراستند، به کسانی که این گنجینه را فراهم کردند.

نقش این موزه کار دوستم هنرمند نامی «فرشید مثقالی» است با الهام از نقوش باستانی هنر ایرانی.

می‌خواهم سپاسگزار باشم از بانو زهره قایینی و محمدهادی محمدی که پس از سال‌ها تلاش و کوشش ما را به زیبایی این موزه رهنمون کردند.

نویسنده
غلامرضا امامی
Submitted by admin on

به کودکی برگردیم. جای شما خالی. چند روز پیش به دعوت دوستان کوشایم به موزه کودکی رفتم. در این روزگار غمزده در آن عصر جمعه سفری خوش داشتم در تونل زمان از گذشته‌های دور تا دیروز.

موزه کودکی که به همت موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بر پا شده کاری است سترگ، ماندنی و دیدنی زیرا ما بسیاری از نام‌آوران ادبیات کهن را از یاد برده‌ایم.

در موزه کودکی، تصویر «صبحی مهتدی» را دیدم. به گذشته‌ها سفر کردم؛ وقتی که من بچه بودم ظهرهای جمعه کنار رادیو آندلیای کوچکمان جمع می‌شدیم. صدای بم و گرم صبحی ما بچه‌های کوچک را آرام می‌کرد. همیشه چنین آغاز می‌کرد: سلام بچه‌ها و قصه‌اش را می‌گفت. قصه‌هایی از مثنوی یا قصه‌های فولکلوریک مردمی و ما با آن صدای مهربان پرواز می‌کردیم. به گذشته، به تاریخ، به دور، به روشنی.

در موزه کودکی به همت بلند برپاکنندگان این کار سترگ دوران کودکی، قصه‌های کودکی، بازی‌های کودکی از دوران هخامنشی آغاز می‌شود. از قصه‌های کهن و داستان‌های کهن تا به روزگار ما.

بچه‌های ما امروز تمام دغدغه‌شان بازی‌های رایانه‌ای است. تنها چشمان‌شان می‌بیند اما دست‌ها و پاهای‌شان گویی منجمد شده است. شاید چند وقت دیگر بازی «الک دولک» «جمجمک برگ خزون»، «گرگم به هوا» را باید در کتاب‌های تاریخی بخوانیم.

گاه می‌بینم که شادی و بازی در میان کودکان ما رخ نمی‌نمایاند، ایمان دارم اگر بچه‌ها در کودکی شادی و بازی نکنند در بزرگی جنایتکارانی شهره خواهند شد.

به چشمان هیتلر، ابوبکر بغدادی، اسامه بن‌لادن و همه جنایتکاران بنگرید، جز نفرت نمی‌بینید.

دنیای کودکی دنیای بی‌مرزی است و کودکان جهان همه به هم شبیه هستند. اما جنایتکاران کودکان را از دنیای زیبای‌شان جدا می‌کنند. دیده‌اید که طالبان و داعشیان از کودکی به کودکان می‌آموزند به جای قلم، سلاح به دست گیرند. سر انسان را ببرند و به جای نغمه عشق، آهنگ نفرت سر دهند.

موزه کودکی نگاهی است به گذشته اما گذشته‌ای که حال و آینده ما را می‌سازد.

چه کار بزرگی با عرق ریزان جسم و روح انجام شده است... در آن عصر گرم بسیاری آمده بودند، از نویسندگان و تصویرگران و دست‌اندرکاران، باید تبریک گفت به کسانی که این موزه را آراستند، به کسانی که این گنجینه را فراهم کردند.

نقش این موزه کار دوستم هنرمند نامی «فرشید مثقالی» است با الهام از نقوش باستانی هنر ایرانی.

می‌خواهم سپاسگزار باشم از بانو زهره قایینی و محمدهادی محمدی که پس از سال‌ها تلاش و کوشش ما را به زیبایی این موزه رهنمون کردند.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مقاله