امروزِ کودکان را باید ساخت!

به مناسب روز و هفته کودک در ایران

دو سال پیاپی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان متولی برگزاری روز و هفته ملی کودک در ایران، با همراهی و همدلی گروهی سازمان دولتی و غیر دولتی شعار «آینده را باید ساخت» را به عنوان شعار محوری این بزرگداشت یا جشن ترویج می‌کند. در نگاه اول مشخص نیست که چرا این شعار نامتصل به زمان و مکان برای بزرگداشت روز کودکی برگزیده شده است.

اما در همان نگاه اول می‌توان ارزیابی کرد که گزینش این شعار برآیند یک بحران در وضعیت فرهنگ کودکی ایران است. بحران ناکارآیندی و ناکارآمدی، بحران بی‌علاقگی و روزمرگی. بحران درگیر شدن کسانی که کار در حوزه فرهنگ کودکی را نمی‌شناسند و در این زمینه سیاست‌گذاری می‌کنند. به گفته مسئولان این نهاد، این عبارت، «نوعی نگرش است تا شعار» و البته کار با این روشن‌سازی دشوارتر می‌شود. زیرا این عبارت نه مولفه‌های شعار را دارد و نه مولفه‌های نگرش.

نخستین ویژگی شعار این است که برانگیزاننده و جهت‌گیر متصل به زمان و مکان باشد، که شوربختانه این شعار چنین ویژگی‌هایی را ندارد. ویژگی دوم شعار در بستر کنش فرهنگی این است که در پیوند با برنامه عملیاتی (Action plan) باشد. از زمانی که کانون پرورش فکری متولی برگزاری هفته کودک شده است، هر سال می‌آید و می‌گذرد بدون این‌که جز در همین هفته که چند برنامه‌ی ریز و درشت تبلیغاتی برگزار می‌شود، در تمام سال هیچ کنش معنادار دیگری در راه ارتقاء فرهنگ کودکی در ایران که برآمده از برنامه عملیاتی باشد، انجام نمی‌گیرد.

اگر ادعای من نادرست است، برنامه‌ریزان این هفته، می‌توانند بگویند در پیوست با این شعار چند کارگاه حقوق کودک، چند کارگاه نهادسازی فرهنگ کودکی مانند طلب شهر دوستدار کودکی، در واقعیت و نه در خیال، انجام گرفته است تا ما هم بدانیم. و اما این ادعا که این عبارت نوعی نگرش است تا شعار، باید گفت نگرش عبارت بی‌جهت نیست، اگر عبارت بی‌جهت شد، می‌شود نگرش بی‌نگرش. «آینده را باید ساخت» عبارتی بی‌نگرش است، چون نگرش اتصال به امر کیفی یا چونی و به زبان ساده‌تر به چگونگی دارد. عبارتی که فاقد امر کیفی یا چونی است، با عبارتی که این ویژگی را در خود دارد، مانند «چگونه آینده‌ای بهتر برای کودکان‌مان بسازیم؟» تفاوت ماهوی دارد. شعارهایی که برآمده از نگرش هستند، بر روی بُردار رسم می‌شوند و جهت و طول یا اندازه زمانی شعار هم کلی و نامحدود نیست.

بنابراین طرح چنین شعارهایی که کلی هستند، نمی‌تواند اندکی در بهبود فضای فرهنگ کودکی در ایرانِ امروز یاریگر کودکان باشد. و مهم‌تر از آن، سخن گفتن از آینده یکی از ویژگی‌هایی است که راه گریز را برای کارگزارانی باز می‌گذارد که فردا دیگر در منصب‌های خود نیستند تا التزام رسیدن به هدف شعار را از آن‌ها طلب کرد. به طور کلی‌تر، طرح موضوع «آینده» در شعارهای مربوط به کودکان در جهان امروز با احتیاط بیش‌تری از چند دهه گذشته به کار می‌رود. زیرا انسان امروزی برای درک زمانی که سه عرصه یا ساحت داشته باشد، روندی طولی از رشد مغزی را پیموده است.

انسان امروز متصل به منطق و عقلانیت است و آینده برساختی از این عقلانیت به‌شمار می‌رود.  صدها هزار سال به درازا کشید تا انسان  فهمید که زمان پدیده‌ای در مرگ و زایش جاودان است. اکنون که مُرد، گذشته می‌شود و اکنون که نیامده است، آینده است. این‌ها همه اما قوانین فیزیک و برداشت‌های فلسفی از زمان است. اگر قرار باشد هر بخش از این ساحت زمانی را در شعاری در ارتباط با کودکان به‌کار بگیریم، باید توجیه منطقی داشته باشد.

به همین دلیل اگر همین شعار را تجزیه کنیم، محوری‌ترین واژه یا مفهوم در آن «آینده» است. آینده زمانی است که نیامده و قرار است که بیاید. ارتباط کودکان با آینده چیست؟ بیش از یک سده است، اندیشه‌مندانی در قواره پیاژه و... روی درک کودکان از زمان کار کرده و هم‌چنان می‌کنند. هزاران بار است که همه ما شنیده‌ایم، کودکان هرچه خردسال‌تر باشند، زمان حال برای‌شان وجود دارد و درکی از گذشته و آینده ندارند.

همان‌گونه که نیاکان ما در عصر اساطیر قائل به زمان چرخشی و نه خطی بودند. گرفتار کردن کودکان در زمان خطی از گذشته به آینده خطای مهلکی است که از جان شیرین آن‌ها می‌کاهد و به جان تلخ ما بزرگسالان می‌افزاید. چاشنی کردن واژگانی مانند این که کودکان سرمایه‌های آینده هستند، نه تنها کمکی به این وضعیت نمی‌کند که وضعیت را ناوضعیت‌تر (unsettled situation) از آن می‌کند که هست. پائولو فریره، اندیشه‌مند بزرگ آموزش و پرورش انسان‌گرا، یکی از پیشگامان شکل گرفتن جهان کودکی بدون تاکید بر آینده بود. او در نقد نظریه آموزش بانکی (The Banking Concept of Education)  همواره تاکید داشت که نباید کودکان را به عنوان سرمایه‌های آینده در اکنون دفن یا پس‌انداز کرد، بلکه با آموزش‌وپرورش رهایی‌بخش، باید اجازه داد که کودکان از حال‌شان لذت ببرند و شخصیت‌شان آن‌گونه که طبیعت کودکی می‌طلبد، شکفته شود.

بنابراین کودکانی که «اکنون» برای‌شان وجودی‌تر و بنیادی‌تر است، از آینده‌ای که برای‌شان موجودیت ندارد، چگونه ممکن است نگرش بانکی ما را نسبت به وجودهای نازنین خود درک کنند و بپذیرند؟ سال‌هاست که برخی از پژوهشگران و سیاست‌گذاران فرهنگ کودکی در سازمان‌های جهانی و منطقه‌ای و بسیاری از اندیشه‌مندان در سطح آکادمیک، تقابل دوگانه «اکنون» و «آینده» را برای کودکان نادرست می‌دانند و به درستی تاکید دارند که گزاره‌های برنامه‌ریزی‌شده یا سرشار از نگاه برنامه‌ریزانه برای کودکان در پیوند با مفهوم «آینده» ممکن است که اکنون آن‌ها را که واقعی و وجودی است، از آن‌ها بگیرد. به همه این دلایل پیش گفته، نزدیک‌ترین جایگزین برای این شعار می‌توانست «امروزِ کودکان را باید ساخت!» باشد.

و چرا ساختن امروز کودکان مهم‌تر و واقعی‌تر و ملموس‌تر است؟ اگر از آن شعار نامتصل به زمان اکنون بگذریم، و واقعیت موجود در برابر کودکان ایرانی را در برابرمان قرار دهیم، می‌توانستیم و می‌توانیم شعار این روز را به گونه‌ای به‌کار بگیریم که دست‌کم چیزی از نیازهای آن‌ها در آن دیده شود. کودکان ایرانی در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که در لایه‌ها و سطوح بسیار، نشانه‌های افسردگی فراگیر دارد.

«شادی» در آن به شدت ارزش‌گذاری می‌شود و بخش‌هایی از مفهوم «شادی» ضد ارزش‌های حاکم شناخته می‌شود. آموزش‌وپررورش را در ایران، نه نیازهای واقعی و اکنون کودکان که بازی و شادی است، شکل می‌دهد و پیش می‌برد که نیازها و ضرورت‌های ایدئولوژیک جهت می‌دهد. در بستر این نیازها و ضرورت‌ها جایی برای بازی و شادی دیده نشده است.

اکنون کودکان ما با هوای آلوده در کلان شهرها و بحران‌هایی مانند بحران آب و وضعیت‌های ناپایدار تهدید می‌شوند. وضعیت اقلیمی جهان رو به دگرگونی‌های آسیب‌زا است و در این زمینه بیش‌ترین مسئولیت‌ها متوجه کسانی است که سیاست‌گذار هستند و می‌توانند با سیاست‌گذاری درست، اکنون کودکان را مراقبت کنند.

با وجود ضرورت پرداختن به نیازهای کنونی کودکان، چه جایی برای این‌گونه شعارها یا نگرش‌های بی‌نگرش آن هم برای بزرگداشت هفته یا روز کودک است؟ مدیران و کارگزاران دولتی شاید براساس برداشت و آموزش‌هایی که دیده‌اند، به این سبک از نگاه و شعار باور داشته باشند، اما سازمان‌های غیردولتی معتبری که اجازه می‌دهند که آرم و نام‌شان در زیر این شعار و پوستر مربوط به آن بیاید، آیا متوجه نیستند که با وضعیتی همراهی می‌کنند که ناوضعیت است و نشان از بی‌اهمیتی نگاه به نیازهای کنونی کودکان و تعلیق به امر محال «آینده» بی‌آینده می‌دهد؟

نویسنده
محمدهادی محمدی
Submitted by editor on

به مناسب روز و هفته کودک در ایران

دو سال پیاپی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان متولی برگزاری روز و هفته ملی کودک در ایران، با همراهی و همدلی گروهی سازمان دولتی و غیر دولتی شعار «آینده را باید ساخت» را به عنوان شعار محوری این بزرگداشت یا جشن ترویج می‌کند. در نگاه اول مشخص نیست که چرا این شعار نامتصل به زمان و مکان برای بزرگداشت روز کودکی برگزیده شده است.

اما در همان نگاه اول می‌توان ارزیابی کرد که گزینش این شعار برآیند یک بحران در وضعیت فرهنگ کودکی ایران است. بحران ناکارآیندی و ناکارآمدی، بحران بی‌علاقگی و روزمرگی. بحران درگیر شدن کسانی که کار در حوزه فرهنگ کودکی را نمی‌شناسند و در این زمینه سیاست‌گذاری می‌کنند. به گفته مسئولان این نهاد، این عبارت، «نوعی نگرش است تا شعار» و البته کار با این روشن‌سازی دشوارتر می‌شود. زیرا این عبارت نه مولفه‌های شعار را دارد و نه مولفه‌های نگرش.

نخستین ویژگی شعار این است که برانگیزاننده و جهت‌گیر متصل به زمان و مکان باشد، که شوربختانه این شعار چنین ویژگی‌هایی را ندارد. ویژگی دوم شعار در بستر کنش فرهنگی این است که در پیوند با برنامه عملیاتی (Action plan) باشد. از زمانی که کانون پرورش فکری متولی برگزاری هفته کودک شده است، هر سال می‌آید و می‌گذرد بدون این‌که جز در همین هفته که چند برنامه‌ی ریز و درشت تبلیغاتی برگزار می‌شود، در تمام سال هیچ کنش معنادار دیگری در راه ارتقاء فرهنگ کودکی در ایران که برآمده از برنامه عملیاتی باشد، انجام نمی‌گیرد.

اگر ادعای من نادرست است، برنامه‌ریزان این هفته، می‌توانند بگویند در پیوست با این شعار چند کارگاه حقوق کودک، چند کارگاه نهادسازی فرهنگ کودکی مانند طلب شهر دوستدار کودکی، در واقعیت و نه در خیال، انجام گرفته است تا ما هم بدانیم. و اما این ادعا که این عبارت نوعی نگرش است تا شعار، باید گفت نگرش عبارت بی‌جهت نیست، اگر عبارت بی‌جهت شد، می‌شود نگرش بی‌نگرش. «آینده را باید ساخت» عبارتی بی‌نگرش است، چون نگرش اتصال به امر کیفی یا چونی و به زبان ساده‌تر به چگونگی دارد. عبارتی که فاقد امر کیفی یا چونی است، با عبارتی که این ویژگی را در خود دارد، مانند «چگونه آینده‌ای بهتر برای کودکان‌مان بسازیم؟» تفاوت ماهوی دارد. شعارهایی که برآمده از نگرش هستند، بر روی بُردار رسم می‌شوند و جهت و طول یا اندازه زمانی شعار هم کلی و نامحدود نیست.

بنابراین طرح چنین شعارهایی که کلی هستند، نمی‌تواند اندکی در بهبود فضای فرهنگ کودکی در ایرانِ امروز یاریگر کودکان باشد. و مهم‌تر از آن، سخن گفتن از آینده یکی از ویژگی‌هایی است که راه گریز را برای کارگزارانی باز می‌گذارد که فردا دیگر در منصب‌های خود نیستند تا التزام رسیدن به هدف شعار را از آن‌ها طلب کرد. به طور کلی‌تر، طرح موضوع «آینده» در شعارهای مربوط به کودکان در جهان امروز با احتیاط بیش‌تری از چند دهه گذشته به کار می‌رود. زیرا انسان امروزی برای درک زمانی که سه عرصه یا ساحت داشته باشد، روندی طولی از رشد مغزی را پیموده است.

انسان امروز متصل به منطق و عقلانیت است و آینده برساختی از این عقلانیت به‌شمار می‌رود.  صدها هزار سال به درازا کشید تا انسان  فهمید که زمان پدیده‌ای در مرگ و زایش جاودان است. اکنون که مُرد، گذشته می‌شود و اکنون که نیامده است، آینده است. این‌ها همه اما قوانین فیزیک و برداشت‌های فلسفی از زمان است. اگر قرار باشد هر بخش از این ساحت زمانی را در شعاری در ارتباط با کودکان به‌کار بگیریم، باید توجیه منطقی داشته باشد.

به همین دلیل اگر همین شعار را تجزیه کنیم، محوری‌ترین واژه یا مفهوم در آن «آینده» است. آینده زمانی است که نیامده و قرار است که بیاید. ارتباط کودکان با آینده چیست؟ بیش از یک سده است، اندیشه‌مندانی در قواره پیاژه و... روی درک کودکان از زمان کار کرده و هم‌چنان می‌کنند. هزاران بار است که همه ما شنیده‌ایم، کودکان هرچه خردسال‌تر باشند، زمان حال برای‌شان وجود دارد و درکی از گذشته و آینده ندارند.

همان‌گونه که نیاکان ما در عصر اساطیر قائل به زمان چرخشی و نه خطی بودند. گرفتار کردن کودکان در زمان خطی از گذشته به آینده خطای مهلکی است که از جان شیرین آن‌ها می‌کاهد و به جان تلخ ما بزرگسالان می‌افزاید. چاشنی کردن واژگانی مانند این که کودکان سرمایه‌های آینده هستند، نه تنها کمکی به این وضعیت نمی‌کند که وضعیت را ناوضعیت‌تر (unsettled situation) از آن می‌کند که هست. پائولو فریره، اندیشه‌مند بزرگ آموزش و پرورش انسان‌گرا، یکی از پیشگامان شکل گرفتن جهان کودکی بدون تاکید بر آینده بود. او در نقد نظریه آموزش بانکی (The Banking Concept of Education)  همواره تاکید داشت که نباید کودکان را به عنوان سرمایه‌های آینده در اکنون دفن یا پس‌انداز کرد، بلکه با آموزش‌وپرورش رهایی‌بخش، باید اجازه داد که کودکان از حال‌شان لذت ببرند و شخصیت‌شان آن‌گونه که طبیعت کودکی می‌طلبد، شکفته شود.

بنابراین کودکانی که «اکنون» برای‌شان وجودی‌تر و بنیادی‌تر است، از آینده‌ای که برای‌شان موجودیت ندارد، چگونه ممکن است نگرش بانکی ما را نسبت به وجودهای نازنین خود درک کنند و بپذیرند؟ سال‌هاست که برخی از پژوهشگران و سیاست‌گذاران فرهنگ کودکی در سازمان‌های جهانی و منطقه‌ای و بسیاری از اندیشه‌مندان در سطح آکادمیک، تقابل دوگانه «اکنون» و «آینده» را برای کودکان نادرست می‌دانند و به درستی تاکید دارند که گزاره‌های برنامه‌ریزی‌شده یا سرشار از نگاه برنامه‌ریزانه برای کودکان در پیوند با مفهوم «آینده» ممکن است که اکنون آن‌ها را که واقعی و وجودی است، از آن‌ها بگیرد. به همه این دلایل پیش گفته، نزدیک‌ترین جایگزین برای این شعار می‌توانست «امروزِ کودکان را باید ساخت!» باشد.

و چرا ساختن امروز کودکان مهم‌تر و واقعی‌تر و ملموس‌تر است؟ اگر از آن شعار نامتصل به زمان اکنون بگذریم، و واقعیت موجود در برابر کودکان ایرانی را در برابرمان قرار دهیم، می‌توانستیم و می‌توانیم شعار این روز را به گونه‌ای به‌کار بگیریم که دست‌کم چیزی از نیازهای آن‌ها در آن دیده شود. کودکان ایرانی در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که در لایه‌ها و سطوح بسیار، نشانه‌های افسردگی فراگیر دارد.

«شادی» در آن به شدت ارزش‌گذاری می‌شود و بخش‌هایی از مفهوم «شادی» ضد ارزش‌های حاکم شناخته می‌شود. آموزش‌وپررورش را در ایران، نه نیازهای واقعی و اکنون کودکان که بازی و شادی است، شکل می‌دهد و پیش می‌برد که نیازها و ضرورت‌های ایدئولوژیک جهت می‌دهد. در بستر این نیازها و ضرورت‌ها جایی برای بازی و شادی دیده نشده است.

اکنون کودکان ما با هوای آلوده در کلان شهرها و بحران‌هایی مانند بحران آب و وضعیت‌های ناپایدار تهدید می‌شوند. وضعیت اقلیمی جهان رو به دگرگونی‌های آسیب‌زا است و در این زمینه بیش‌ترین مسئولیت‌ها متوجه کسانی است که سیاست‌گذار هستند و می‌توانند با سیاست‌گذاری درست، اکنون کودکان را مراقبت کنند.

با وجود ضرورت پرداختن به نیازهای کنونی کودکان، چه جایی برای این‌گونه شعارها یا نگرش‌های بی‌نگرش آن هم برای بزرگداشت هفته یا روز کودک است؟ مدیران و کارگزاران دولتی شاید براساس برداشت و آموزش‌هایی که دیده‌اند، به این سبک از نگاه و شعار باور داشته باشند، اما سازمان‌های غیردولتی معتبری که اجازه می‌دهند که آرم و نام‌شان در زیر این شعار و پوستر مربوط به آن بیاید، آیا متوجه نیستند که با وضعیتی همراهی می‌کنند که ناوضعیت است و نشان از بی‌اهمیتی نگاه به نیازهای کنونی کودکان و تعلیق به امر محال «آینده» بی‌آینده می‌دهد؟

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
خبر