بزغالهای دارم که او
مانند آهو میدود
همراه من در سبزهها
این سو و آن سو میدود
با مهربانی میکشم
دست نوازش بر سرش
از پیش من او میرود
گاهی به سوی مادرش
بزغاله زیبای من
از شیر مادر میخورد
گاهی کنار مادرش
در باغ شبدر میخورد
با شادمانی صبحها
من میشوم مهمان او
زیرا که من هم میخورم
از شیر مارجان او
افزودن دیدگاه جدید
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
افزودن دیدگاه جدید