شعر زنبور عسل از محمد کاظم مزینانی

باز زنبور عسل

صبح زود آمد خرید

هر کجای باغ را

شادمانه سر کشید

گفت: ‌ای گل‌ها سلام

باز هم مهمان رسید

بال زد هی بال زد

هی پرید و هی پرید

تاب خورد و آب خورد

از میان برگ بید

ناگهان در کنج باغ

غنچه‌ای را باز دید

پر زد و رویش نشست

شیره آن را چشید

گفت: به‌به عالی است

شاد شد آن را خرید

بعد هم وزوز کنان

سوی خانه پر کشید

 

 

 

 

 

نویسنده
محمد کاظم مزینانی
Submitted by skyfa on

باز زنبور عسل

صبح زود آمد خرید

هر کجای باغ را

شادمانه سر کشید

گفت: ‌ای گل‌ها سلام

باز هم مهمان رسید

بال زد هی بال زد

هی پرید و هی پرید

تاب خورد و آب خورد

از میان برگ بید

ناگهان در کنج باغ

غنچه‌ای را باز دید

پر زد و رویش نشست

شیره آن را چشید

گفت: به‌به عالی است

شاد شد آن را خرید

بعد هم وزوز کنان

سوی خانه پر کشید

 

 

 

 

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله