شعر بیا دوباره برويم از اسدالله شعبانی

تو مهربان بودی

و تکه تکه، دلت را به برگ‌ها دادی

و از نهایت اندیشه‌های ویرانی,

به اعتماد عظیم گاه تکیه زدی

و دست‌هایت

- مانند رودهای بلند -

تمام پنجره‌ها را به کوچه مهمان کرد

و عشق آبی شد

که ما به دانش سبز گیاه تازه شویم

تو مهربان بودی

و خوب می‌دانستی که دوستی زیباست و خوب می‌دانستی

که مهربانی پیوند باستانی ماست.

تو ایستادی،

ماندی

و با تمام زمین تا همیشه پیوستی

و ما با یاد تو

باری

در آبرفت صداها،

تمام فاصله­‌ها را به سوگواری مانديم

و مرگ دیدیم

تگرگ را دیدیم

و جلگه جلگه­ی اندیشه­‌های روشنمان به خشک سالی ماند

و آسمان واریخت

 تمام وحشت خود را به شانه‌های زمین

 

نویسنده
اسدالله شعبانی
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

تو مهربان بودی

و تکه تکه، دلت را به برگ‌ها دادی

و از نهایت اندیشه‌های ویرانی,

به اعتماد عظیم گاه تکیه زدی

و دست‌هایت

- مانند رودهای بلند -

تمام پنجره‌ها را به کوچه مهمان کرد

و عشق آبی شد

که ما به دانش سبز گیاه تازه شویم

تو مهربان بودی

و خوب می‌دانستی که دوستی زیباست و خوب می‌دانستی

که مهربانی پیوند باستانی ماست.

تو ایستادی،

ماندی

و با تمام زمین تا همیشه پیوستی

و ما با یاد تو

باری

در آبرفت صداها،

تمام فاصله­‌ها را به سوگواری مانديم

و مرگ دیدیم

تگرگ را دیدیم

و جلگه جلگه­ی اندیشه­‌های روشنمان به خشک سالی ماند

و آسمان واریخت

 تمام وحشت خود را به شانه‌های زمین

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله