شعر پرده‌ی زرد از محمود کیانوش

باد پاییز از میانه‌ی دشت

می­‌دود گاه تند و گاه آرام

به در باغ می‌­رسد خسته،

می­‌کند با زبان سرد سلام.

باغ افتاده است خواب­‌آلود،

داغ از آفتاب تابستان.

نفسش از غبار و گرما تنگ

تشنه‌ی یک نسیم و یک باران.

به خیالش که در پی مرداد

ماه اردیبهشت آمده است؛

دختر پاک و شادمان نسیم

ناگهان از بهشت آمده است.

تا که در باز می‌­شود، افسوس!

باد پاییز می­‌جهد در باغ؛

می‌­دود خشمگین و بی‌پروا،

پرده‌ی زرد می‌­کشد بر باغ.

 

 

 

نویسنده:
پدیدآورندگان:
کلیدواژه:
Submitted by skyfa on

باد پاییز از میانه‌ی دشت

می­‌دود گاه تند و گاه آرام

به در باغ می‌­رسد خسته،

می­‌کند با زبان سرد سلام.

باغ افتاده است خواب­‌آلود،

داغ از آفتاب تابستان.

نفسش از غبار و گرما تنگ

تشنه‌ی یک نسیم و یک باران.

به خیالش که در پی مرداد

ماه اردیبهشت آمده است؛

دختر پاک و شادمان نسیم

ناگهان از بهشت آمده است.

تا که در باز می‌­شود، افسوس!

باد پاییز می­‌جهد در باغ؛

می‌­دود خشمگین و بی‌پروا،

پرده‌ی زرد می‌­کشد بر باغ.

 

 

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله