شعر کبوتر کاغذی از محمود کیانوش

بادبادک سفیدم

باد که آمد هوا رفت

کَلّه و دم تکان داد

یواش یواش بالا رفت

تو آسمان آبی

شد مثل یک کبوتر

نخ را که شُل می‌کردم

بازهم می‌رفت بالاتر

کوچک شد و کوچک شد

شد قد یک ستاره

یک دفعه باد نخش را

کشید و کرد پاره

انگار که یک شکارچی

تیری انداخت به بالش

کبوتر کاغذی

گیج خورد و بد شد حالش

زد چندتایی مُعَلَّق

چرخید و رفت با باد

خدا می‌داند آخر

کجا بیچاره افتاد

نویسنده:
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

بادبادک سفیدم

باد که آمد هوا رفت

کَلّه و دم تکان داد

یواش یواش بالا رفت

تو آسمان آبی

شد مثل یک کبوتر

نخ را که شُل می‌کردم

بازهم می‌رفت بالاتر

کوچک شد و کوچک شد

شد قد یک ستاره

یک دفعه باد نخش را

کشید و کرد پاره

انگار که یک شکارچی

تیری انداخت به بالش

کبوتر کاغذی

گیج خورد و بد شد حالش

زد چندتایی مُعَلَّق

چرخید و رفت با باد

خدا می‌داند آخر

کجا بیچاره افتاد

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله