پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب "قورباغه و وزغ تمام سال"

 چند فعالیت به همراه پرسش های فلسفی درباره داستان های کتاب قوباغه و وزغ تمام سال، نوشته آرنولد لوبل و با ترجمه فرمهر منجزی. پرسش ها را با کودکان مطرح کنید و با درباره آن ها با هم گفت و گو کنید.

داستان "تنها" از مجموعه داستان های "روزهایی با قورباغه و وزغ"

نوشته ی جیمی جانسون 

خلاصه:

دوستان خوبی مانند قورباغه و وزغ از سپری کردن روزها با یکدیگر لذت می برند. آن ها بادبادک بازی می کنند، تولد وزغ را جشن می گیرند و هنگامی که یکی  شان داستانی ترسناک تعریف می کند، هردو از ترس می لرزند. اما آن ها در دارند به این موضوع پی می برند که لازم است گاهی هرکدام تنها باشند. 

 رهنمودهایی برای گفت و گوی فلسفی درباره ی داستان تنها

آیا شما تاکنون شنیده اید کسی بگوید از این که تنها باشد، می ترسد؟ شاید خود شما این احساس را پیش از این تجربه کرده اید. اما آیا تنها بودن، به خودی خود ترسناک یا ناخوشایند است؟ به نظر می رسد که بسیاری از ما چنین می پنداریم. اما داستان «تنها» از مجموعه داستان های "روزها با قورباغه و وزغ" یک موضوع مهم را گوشزد می کند: تنهایی همیشه بد نیست. درواقع، گاهی می تواند خیلی هم سودمند باشد. 

به نظر می رسد که از نظر فلسفی، میان"تنهایی" و "بی کسی" تفاوت وجود دارد. شاید هنگامی که مردم فکر می کنند تنها بودن بد یا ترسناک است، چنین می پندارند که بی کس هستند. 

بی کس بودن خیلی بد است. آیا به راستی آدم نیاز دارد از نظر فیزیکی تنها باشد تا رنج بی کسی را تجربه کند؟ البته که نه. گاهی ما حتی در حضور دیگران در پیرامون خود هم احساس بی کسی می کنیم. با این حال، هرگز تنهایی را در حضور دیگران احساس نمی کنیم. بنابراین، بحث روی این موضوع است که میان بی کسی و تنها بودن تفاوت وجود دارد.

حالا که تفاوت این دو واژه روشن شد و نیز مشخص شد این نظر که تنها بودن  را ترسناک بدانیم، اشتباه گرفتن مفهوم تنها بودن با بی کسی است، وقت آن است که این پرسش رامطرح کنیم که چگونه تنها بودن می تواند حالت خوبی باشد. هنگامی که وزغ  با اضطراب دوستش را جست وجو می کرد، از اینکه تنها بودن تا چه اندازه می تواند ترسناک باشد، نگران بود. اما قورباغه در باره ی هیچ چیز هراسناک یا حتی مضطرب نبود. نه به این سبب که می خواست تنها باشد. قورباغه می گوید که گاهی می خواهد تنها باشد، فقط برای  این که احساس کند زندگی چقدر شگفت انگیز است. اما باید پرسید چرا قورباغه دوست دارد تنها باشد تا این شگفتی را احساس کند؟ در این باره باید گفت که تنهایی به قورباغه امکان می دهد به زندگی شاد خود به روشی متفاوت واکنش نشان دهد. پاسخ به پرسش هایی مانند این و پرسش هایی که در ادامه می آید، ممکن است به این نتیجه برسد که تنها بودن می تواند به راستی یک تجربه ی خوب، سودمند و عالی باشد.  

پرسش هایی برای گفت وگوی فلسفی 

نوشته مری کاوی و توماس وارتنبرگ 

وزغ می پرسد: "چرا قورباغه می خواهد تنها باشد؟"

١.    آیا شما دوست دارید تنها باشید؟ 

٢.    هنگامی که تنها هستید، چه احساسی دارید؟ 

٣.    اگر بهترین دوست تان به شما بگوید می خواهد تنها باشد، چه احساسی  پیدا می کنید؟ 

 میان بی کسی و تنها بودن تفاوت وجود دارد.

١.    آیا تنها بودن سبب می شود احساس بی کسی بکنید؟ 

٢.    چه چیز سبب می شود احساس بی کسی کنید؟ 

٣.    چه چیزهایی کمک می کند که احساس بی کسی نکنید؟ 

قورباغه می گوید: "من می خواستم تنها باشم. من می خواستم بیندیشم که چگونه همه چیز عالی است."

١.    آیا شما تاکنون دوست  داشته اید که تنها باشید، فقط برای اینکه بیندیشید که چگونه همه چیز عالی است؟

٢.    درباره ی هنگامی که تنها هستید، چگونه می اندیشید؟ 

٣.    دوست دارید هنگامی که تنها هستید، چه کاری انجام بدهید؟ 

قورباغه احساس خوبی دارد، چرا که خورشید می درخشد، او یک قورباغه است، و چون که وزغ دوست اوست.  

١.    چه چیزی سبب می شود که شما در مورد زندگی تان احساس خوبی داشته باشید؟

٢.    آیا دوست دارید گاهی وقت خود  را با اندیشیدن به چیزهای خوب بگذرانید؟ 

٣.    چرا قورباغه هنگامی که تنهاست ،احساس بی کسی نمی کند؟

در پایان داستان، قورباغه و وزغ از تنها بودن با یکدیگر لذت می برند. 

١.    چگونه دو نفر می توانند با یکدیگر تنها باشند؟  

٢.    آیا شما تاکنون با کسی تنها بوده اید؟ با چه کسی؟ چه احساسی داشتید؟

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

بحثی درباره ی اژدها و غول از کتاب "قورباغه و وزغ  در کنار هم"

نویسنده: گرت بی متیو

خلاصه:

قورباغه و وزغ نزدیک ترین دوستان هم هستند. آن ها همه ی کارهای شان را باهم انجام می دهند. هنگامی که وزغ ازگل های باغچه ی قورباغه تعریف می کند، قورباغه دانه ی گل به او می دهد تا وزغ هم بتواند در باغچه ی خود گل بکارد. هنگامی که وزغ بیسکویت درست می کند، قورباغه و وزغ با هم بیسکویت ها را می خورند. گاهی هم هر دو با هم می ترسند و هر دو باهم از خود شجاعت نشان می دهند. در این پنج داستان، ماجراهای  گوناگونی برای قورباغه و وزغ  رخ می دهد.

رهنمودهایی برای گفت و گوی فلسفی درباره ی "اژدها و غول"

در جامعه ی ما شماری از ویژگی ها از ارزش بسیار برخوردارند..  شجاعت یا دلیری یکی از این ارزش هاست  که به عنوان صفت مثبت تاکید زیادی روی آن می شود. اگرچه تعریف روشنی از آن داده نشده، به ما گفته شده است که دارا بودن این صفت، ما را به سوی کامیابی وقدرت رهنمون می شود. شجاعت رامی توان به شکل های متفاوتی معنا کرد. این تفاوت معنا ممکن است به سردرگمی، احساس شکست یا تصمیم های نسنجیده بیانجامد. بنابراین، مهم است تعریفی را که از شجاعت داریم به آزمایش بگذاریم و راه های بسیاری را که یک فرد می تواند برای رسیدن به موفقیت بپیماید، بررسی وارزیابی کنیم.

نخستین گروه از پرسش ها مربوط به ظاهر کسی است که شجاع شناخته می شود. بعضی از مردم صفت های ویژه ای برای یک فرد شجاع در نظر دارند، مانند ماهیچه های زورمند یا نشانه های قدرت بدنی. دسته ی دیگری از مردم روی برخی حالت ها و حرکت های فردی تاکید می کنند، از جمله صاف ایستادن، تماس نافذ چشمی، اعتماد به نفس در راه رفتن یا هر ویژگی دیگری که نشان دهنده ی احساس اعتماد به نفس فرد باشد. برخی از مردم می گویند ممکن است کسی شجاع باشد اما از نظر ظاهر با دیگران متفاوت نباشد.  آن ها  رفتار و گفتار را مهم تر از ظاهر می دانند.

مجموعه ی دوم پرسش ها در این باره است که چگونه شجاعت و دلیری را معنا کنیم. برخی بر این باورند که فرد شجاع کسی است که هرگز تسلیم نشود– سر نترسی داشته باشد وهر کاری را بخواهد انجام دهد. بعضی هم ممکن است با این نظریه موافق نباشند و آن را غیر مسئولانه بدانند. به نظر آن ها شجاعت به این معناست که به کسی اجازه ندهیم انجام کاری را به ما تحمیل کند یا ارزش های مان رازیر سوال ببرد. شجاع بودن به معنای آزادی انتخاب است، اینکه چگونه می خواهید زندگی کنید،با چه چیزی یا چه کسی مبارزه کنید، واکنش شما در موقعیت های گوناگون چگونه باشد. به باور این گروه، انجام کارهای خطرناک در واقع نشان دهنده ی میزانی ازناتوانی است .همیشه بسیار آسان تر است که با مردم همراه شوید تا اینکه برسر عقیده ی خودتان بمانید و تصمیم های تان را تغییر ندهید. برخی بر این باورند که شجاعت چیزی نیست که بتوان آن را پیدا کرد. بلکه این  است که افراد بتوانند از توانایی خودشان به بهترین شکل استفاده  کنند تا از پس دشواری های زندگی بر بیایند، با خودشان رو راست باقی بمانند و تصمیم هایی که می گیرند درست و  خردمندانه باشد. هر کسی توانایی انجام کاری را دارد و این توانایی درمرحله های گوناگون زندگی تغییر می کند. در نتیجه، تلاش برای جایگزینی یک  رفتار با رفتار دیگر غیر ممکن و بیهوده است.

سه پرسش پایانی مربوط به کیفیت معنای شجاعت است. برخی شاید بر این باور باشند که تنها کسی شجاع است که دیگران  اورا شجاع می دانند. برخی دیگر شاید ادعای شجاعت خودفرد رابپذیرند. بعضی ممکن است برای اینکه به راستی شجاع باشند، هرگز ترس خودشان را آشکار نکنند. اگر چه،  گروه دیگری از مردم ممکن است این گونه بحث کنند که بر عکس ، لحظه ای ترس از ارزش لحظه ای شجاعت نمی کاهد ، بلکه فرد را شجاع تر می کند و شاید برای اینکه او بر اعصاب خود مسلط شود، ضرورت نیز داشته باشد.

مهم است که مفهوم شجاعت را گسترش دهیم و بدانیم که این مفهوم می تواند چندین تعریف متفاوت از دیدگاه  های مختلف داشته باشد. همه ی ما به عنوان عضوی از جامعه خواهان آن هستیم که به زندگی خود معنا ببخشیم.  باید گام به گام به مردم احساس عزت نفس از راه درک عمیق اندیشه های خود و دیگران  آموزش داده شود. ما  آن گاه می توانیم   شجاع تر باشیم  وجامعه ای شجاع تر به وجود بیاوریم که شجاعت تک تک اعضای جامعه را بدون در نظر گرفتن شکل آن ارزشمند بدانیم.

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

رهنمودهایی برای بحث فلسفی در باره ی داستان اژدها و غول

داشتن ظاهری شجاع

قورباغه و وزغ در آینه به خودشان نگاه می کنند تا ببینند آیا شجاع به نظر می رسند؟  وزغ می پرسد که آیا آن ها به راستی شجاع هستند؟

١.    شما هنگام شجاعت از نظرظاهری  چگونه به نظر می رسید؟

٢.    آیا چهره تان شکل ویژه ای دارد؟

٣.    آیا به شکل خاصی راه می روید یا می ایستید؟

٤.    آیا کسانی هستند که همیشه شجاع به نظر می رسند؟

٥.    آیا افرادی هستند که گاهی شجاع به نظر می رسند؟

٦.    آیا باید کارهای ترسناک انجام داد تا شجاع به نظر  رسید؟

٧.    چرا قورباغه و وزغ می گویند که شجاع  به نظر می رسند؟

 ماهیت شجاعت:

قورباغه به وزغ می گوید که بالا رفتن از کوه می تواند نشانه ی شجاعت باشد.

١.    آیا انجام کاری که  به نظر سخت می رسد ، نشان دهنده ی شجاعت است؟

٢.    آیا راه های دیگری برای نشان دادن شجاعت   وجود دارند؟

٣.    آیا انجام کاری که به نظر خطرناک می آید، نشان دهنده ی  شجاعت است ؟ 

٤.    اگر کسی شما را به انجام کارخطرناکی وادارد، چه می شود؟

٥.     اگرشما در حال انجام  کاری هستید که نمی دانید خطرناک است ،چه می شود؟ 

 درک شجاعت:

در این داستان وزغ می گوید که نمی ترسد.

١.    وزغ این را از کجا می داند؟

٢.    از کجا می دانید که کی شجاع بوده اید؟

٣.    آیا حتما باید کسی این را به شما بگوید؟

٤.    چگونه دیگر مردم  می توانند به شما بگویند که چه موقع شجاع بوده اید؟

٥.    آیا  ممکن است فکر کرده باشید که شجاع بوده اید ولی  نظرتان اشتباه بوده است؟

٦.    آیا ممکن است مردم اشتباه کنند که شما را فرد شجاعی نمی دانند؟

ترس و شجاعت:

زمانی که مار می کوشد قورباغه  و وزغ را بخورد، آن ها به طرفی می پرند و وزغ شروع به لرزیدن می کند.

١.    آیا قورباغه و وزغ حتی زمانی که  فرارمی کردند، شجاع بودند ؟

٢.     چه کار دیگری می توانستند انجام دهند؟

٣.    آیا  فرار کردن ازیک چیز یا فرد خطرناک می تواند نشانه ی شجاعت باشد؟

٤.    آیا وزغ حتی زمانی که از ترس به خودش می لرزید ، شجاع بود؟

٥.    آیا ترسیدن ،هنگامی که با چیز خطرناکی روبه رومی شوید، نشان دهنده  ی این است که  در واقع شماموجود شجاعی نیستید؟

٦.    آیا این امکان وجود دارد که همزمان هم شجاع باشیم و هم ترسو؟

درک شجاعت و زمان:

هنگامی که قورباغه و وزغ به خانه ی وزغ بر می گردند، وزغ به داخل رختخوابش می پرد وملافه را روی سرش می کشد. قورباغه هم به داخل کمد می پرد و در کمد را می بندد.

١.    آیا پنهان شدن زیر ملافه یا داخل کمد نشان دهنده ی این است که شما شجاع نیستید؟

٢.    آیا حتی افراد خیلی شجاع هم نیازمند زمانی هستند تا از هیجان و ترس دور  شوند؟

٣.    آیا یک فرد شجاع باید همیشه شجاع باشد؟

٤.    شجاع بودن به چه معناست؟

داستان «شیرینی ها» از مجموعه داستان های «قورباغه و وزغ با هم» 

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

نوشته ی جیمی جانسون  

خلاصه:

قورباغه و وزغ برای اینکه  بعد هم شیرینی برای خوردن داشته باشند و دل درد نگیرند، باید از خوردن شیرینی دست بکشند. آیا قورباغه و وزغ می توانند  پیش از این که بیمار شوند، اراده ی لازم برای این کاررا پیدا کنند؟  

رهنمودهایی برای گفت وگوی فلسفی

نوشته ی جیمی جانسون  

آیا شما تاکنون به دوستی گفته اید که آخرین تکه ی دسر را او بردارد؟ آیا تاحالا به خودتان گفته اید که بهتر است شما آخرین تکه ی کیک را بخورید؟ هر دو  کار یک چیز را نشان می دهند: شما از اراده ی قوی برخوردار نیستید. می خواهید چه کنید: کیک را بخورید یا نخورید؟ مشکل اینجاست که در چنین مواردی ما هر دو را می خواهیم! در داستان «شیرینی ها» نوشته ی آرنولد لوبل، قورباغه و وزغ با این مشکل روبه رو می شوند. آن ها می خواهند ازخوردن شیرینی  پیش از این که بیمار شوند دست بکشند، اما شیرینی ها آن قدر خوشمزه اند که نمی توانند این کار را بکنند. 

قورباغه می فهمد که آن ها به قدرت اراده نیاز دارند تا خوردن شیرینی را تمام کنند. او قدرت اراده را به شکل «سخت تلاش کردن برای انجام ندادن کاری که واقعا دوست دارید انجام دهید» تعریف می کند. قورباغه یک موضوع جذاب فلسفی را مطرح می سازد: آیا داشتن قدرت اراده تنها به معنای "تلاش" برای انجام ندادن کارهاست، یا اینکه قدرت اراده درواقع به معنای انجام ندادن آن کار بخصوص است؟ افزون براین، آیا انجام ندادن کاری که به راستی دوست دارید انجام دهید، همیشه به داشتن قدرت اراده نیاز دارد یا گاهی؟ این پرسش ها  به یک گفت وگوی فلسفی درباره ی ماهیت قدرت اراده می انجامد.   

"شیرینی ها" موضوع قدرت اراده را به شیوه ای سرگرم کننده بررسی می کند. اما در پشت آن، یک معمای جذاب پنهان شده است. معما هنگامی آشکار می شود که ما می فهمیم انگار تعریف قورباغه از قدرت اراده به یک نتیجه گیری غیر منطقی می انجامد. این وضعیت را در نظر بگیرید: نخست، قورباغه اعلام می کند که می خواهد از خوردن شیرینی ها پیش از اینکه بیمار شود، دست بکشد. چرا؟ خیلی ساده است، چون نمی خواهد بیمار شود. با این همه، قورباغه می گوید که داشتن قدرت اراده، تلاشی سخت است برای انجام ندادن کارهایی که واقعا می خواهید انجام دهید. از آنجا که قورباغه به قدرت اراده نیاز دارد تا خوردن شیرینی ها را تمام کند، و بر پایه ی تعریف او، این درست است که بگوییم قورباغه به راستی می خواهد به خوردن شیرینی ادامه دهد. قورباغه می داند که اگر به خوردن شیرینی ها ادامه دهد، سرانجام و به زودی بیمار خواهد شد...! بنابراین، اگر همه  ی این موارد واقعیت داشته باشد، پس قورباغه باورهای ضد و نقیضی دارد. او به راستی نمی خواهد بیمار شود. اما همچنین واقعا می خواهد بیمار شود. این غیر ممکن است. بنابراین، در اینجا یک مشکل واقعی وجود دارد: اگر داشتن قدرت اراده به معنای داشتن دو عقیده ی متناقض در یک زمان واحد است، پس به نظر می رسد که داشتن قدرت اراده غیرممکن است! این فکر نیز درست به نظر نمی رسد. 

پس واقعا می خواهیم  چه کنیم؟ آنچه قورباغه درباره  ی قدرت اراده می گوید، منطقی به نظر می رسد،. اما گاهی نیز نادرست است، چون اگر او درست می گوید، پس داشتن قدرت اراده به معنای انجام دادن کاری غیرممکن است. این هم درست به نظر نمی رسد. بسیاری از ما می توانیم به نمونه هایی در زندگی مان فکر کنیم که در آن ها فردی از خود قدرت اراده ی در خور توجهی نشان داده است. پس این معما را باید چگونه حل کرد؟ 

کاری که ممکن است انجام دهیم، بالا بردن دست های مان و گفتن این جمله است که: «من تسلیم می شوم. حدس می زنم داشتن قدرت اراده غیرممکن است». اما من فکر نمی کنم که باید به این آسانی تسلیم شد. به ویژه با توجه به موارد زیادی از زندگی معمولی مردم که قدرت اراده ی آن ها را اثبات می کنند.   

کار دیگری که می توانیم انجام دهیم، این است که نشان دهیم قورباغه واقعا چیزهای متناقضی آرزو نمی کند. یک راه برای این کار ممکن است تقسیم کردن تمایلات قورباغه باشد، به گونه ای که هیچ تناقضی نداشته باشد.  ممکن است بگوییم که بخشی از قورباغه نمی خواهد بیمار شود. بخش دیگر قورباغه می خواهد به خوردن شیرینی ها ادامه دهد، حتی اگر به بهای بیمار شدنش تمام شود. اما لازمه ی معنادار شدن این موضوع، معنادار شدن  گفت و گو درباره ی بخشی از قورباغه است که چیزی را می خواهد. آیا ابعاد مختلفی از یک شخصیت واحد (یا قورباغه) می توانند چیزهای متفاوتی بخواهند؟ افلاطون بر این باور است. او درباره ی بخش های روح در کتابش با عنوان «جمهوری» می گوید: روح سه بخش دارد: (١) آرزو، (٢) احساس و (٣) عقل. به نظر افلاطون بخشی از روح قورباغه - بخش آرزو- همیشه شیرینی های بیشتری خواهد خواست، یا هر چیز دیگری که به آن علاقه داشته باشد. این وظیفه  ی بخش های دیگر روح است که مطمئن شوند آرزو مهار نشده نخواهد ماند. افلاطون می گوید: بنابراین، بخش عقل قورباغه تشخیص می دهد که خوردن مقدار بیشتری شیرینی، معده درد در پی خواهد داشت، و فرض شده است که بخش احساس تا جایی یک آرزو را پی بگیرد که به آن نیاز دارد. از این دیدگاه، قدرت اراده ی هر کس، با میزان مهار آرزوهایش اندازه گیری می شود. بنابراین، قورباغه از قدرت اراده بی بهره است زیرا احساس یا عقل او قدرت کافی ندارند، اما آرزوهایی بسیار نیرومند دارد. ممکن است افلاطون بگوید که اگر قورباغه به راستی می فهمد که شیرینی بیشتر او را بیمار می کند، پس دیگر خوردن آن ها  برایش آسان نخواهد بود.   

البته شیوه های دیگری هم هست تا  این معما را به خوبی حل کنیم و هر راه حل ممکن، گفت وگوهای فلسفی گیرایی در پی خواهد داشت.

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

 پرسش هایی برای گفت وگوی فلسفی

در داستان، قورباغه و وزغ مقدار زیادی شیرینی می خورند تا جایی که می ترسند بیمار شوند. 

١.    آیا چیزی وجود دارد که شما دوست دارید بخورید یا بنوشید، آن قدر که نمی توانید جلوی خودتان را بگیرید، حتی هنگامی که می ترسید بیمار شوید؟ 

٢.    اگر می دانید که پرخوری شما را بیمار می کند، چرا همچنان به خوردن ادامه می دهید؟  

٣.    آیا اینکه شما به خوردن یا نوشیدن ادامه می دهید، حتی هنگامی که می دانید بیمار خواهید شد، به این معناست که می خواهید بیمار شوید؟ 

قورباغه قدرت اراده را به شکل «سخت تلاش کردن برای انجام ندادن کاری که واقعا دوست دارید انجام دهید» تعریف می کند.   

١.    اگر شما به راستی می خواهید کاری را انجام دهید، چرا تلاش می کنید آن را انجام ندهید؟

٢.    آیا بخشی از وجود شما می خواهد کاری بکند، درحالی که بخش دیگر نمی خواهد؟

٣.    اگر بخشی از وجود شما می خواهد کاری بکند و بخش دیگر نه، این بخش ها کجا هستند؟ آیا آن ها در ذهن ما هستند؟ 

٤.    این بخش ها چگونه اند؟ آیا مانند انگشتان دست یا پای ما هستند؟ یا بیشتر شبیه افکار مان؟ 

٥.    آیا هیچ یک از این بخش ها مسئول بقیه هستند یا نه؟ کدام یک؟ 

٦.    آیا اندیشیدن به بخش های مختلف وجود مان، به ما کمک می کند تا مشکلی را که قورباغه و وزغ با شیرینی ها داشتند درک کنیم؟ 

در پایان داستان، قورباغه می گوید که آن ها قدرت اراده ی محکمی دارند، زیرا می خواهند شیرینی بیشتری بخورند، اما نمی توانند، چون همه ی شیرینی ها را از دست داده اند.  

١.    شما فکر می کنید کدام یک -قورباغه یا وزغ- قدرت اراده ی بیشتری دارد؟ آیا فکر می کنید قورباغه بعدا وزغ را خواهد دید و کیک خواهد خورد؟ 

٢.    اگر شیرینی دیگری برای خوردن باقی نمانده است، آیا قورباغه و وزغ قدرت اراده ی خود را با نخوردن آن ها می آزمایند و تقویت می کنند؟ 

٣.    آیا چیزهایی وجود دارد که شما را به منظور تمرین قدرت اراده وسوسه می کند؟  

٤.    آیا شما قدرت اراده دارید، حتی در زمانی که از آن استفاده نمی کنید؟

 

برگردان:
ناهید خستو، فاطمه نصر اصفهانی
نویسنده
پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب "قورباغه و وزغ تمام سال"
Submitted by admin on

 چند فعالیت به همراه پرسش های فلسفی درباره داستان های کتاب قوباغه و وزغ تمام سال، نوشته آرنولد لوبل و با ترجمه فرمهر منجزی. پرسش ها را با کودکان مطرح کنید و با درباره آن ها با هم گفت و گو کنید.

داستان "تنها" از مجموعه داستان های "روزهایی با قورباغه و وزغ"

نوشته ی جیمی جانسون 

خلاصه:

دوستان خوبی مانند قورباغه و وزغ از سپری کردن روزها با یکدیگر لذت می برند. آن ها بادبادک بازی می کنند، تولد وزغ را جشن می گیرند و هنگامی که یکی  شان داستانی ترسناک تعریف می کند، هردو از ترس می لرزند. اما آن ها در دارند به این موضوع پی می برند که لازم است گاهی هرکدام تنها باشند. 

 رهنمودهایی برای گفت و گوی فلسفی درباره ی داستان تنها

آیا شما تاکنون شنیده اید کسی بگوید از این که تنها باشد، می ترسد؟ شاید خود شما این احساس را پیش از این تجربه کرده اید. اما آیا تنها بودن، به خودی خود ترسناک یا ناخوشایند است؟ به نظر می رسد که بسیاری از ما چنین می پنداریم. اما داستان «تنها» از مجموعه داستان های "روزها با قورباغه و وزغ" یک موضوع مهم را گوشزد می کند: تنهایی همیشه بد نیست. درواقع، گاهی می تواند خیلی هم سودمند باشد. 

به نظر می رسد که از نظر فلسفی، میان"تنهایی" و "بی کسی" تفاوت وجود دارد. شاید هنگامی که مردم فکر می کنند تنها بودن بد یا ترسناک است، چنین می پندارند که بی کس هستند. 

بی کس بودن خیلی بد است. آیا به راستی آدم نیاز دارد از نظر فیزیکی تنها باشد تا رنج بی کسی را تجربه کند؟ البته که نه. گاهی ما حتی در حضور دیگران در پیرامون خود هم احساس بی کسی می کنیم. با این حال، هرگز تنهایی را در حضور دیگران احساس نمی کنیم. بنابراین، بحث روی این موضوع است که میان بی کسی و تنها بودن تفاوت وجود دارد.

حالا که تفاوت این دو واژه روشن شد و نیز مشخص شد این نظر که تنها بودن  را ترسناک بدانیم، اشتباه گرفتن مفهوم تنها بودن با بی کسی است، وقت آن است که این پرسش رامطرح کنیم که چگونه تنها بودن می تواند حالت خوبی باشد. هنگامی که وزغ  با اضطراب دوستش را جست وجو می کرد، از اینکه تنها بودن تا چه اندازه می تواند ترسناک باشد، نگران بود. اما قورباغه در باره ی هیچ چیز هراسناک یا حتی مضطرب نبود. نه به این سبب که می خواست تنها باشد. قورباغه می گوید که گاهی می خواهد تنها باشد، فقط برای  این که احساس کند زندگی چقدر شگفت انگیز است. اما باید پرسید چرا قورباغه دوست دارد تنها باشد تا این شگفتی را احساس کند؟ در این باره باید گفت که تنهایی به قورباغه امکان می دهد به زندگی شاد خود به روشی متفاوت واکنش نشان دهد. پاسخ به پرسش هایی مانند این و پرسش هایی که در ادامه می آید، ممکن است به این نتیجه برسد که تنها بودن می تواند به راستی یک تجربه ی خوب، سودمند و عالی باشد.  

پرسش هایی برای گفت وگوی فلسفی 

نوشته مری کاوی و توماس وارتنبرگ 

وزغ می پرسد: "چرا قورباغه می خواهد تنها باشد؟"

١.    آیا شما دوست دارید تنها باشید؟ 

٢.    هنگامی که تنها هستید، چه احساسی دارید؟ 

٣.    اگر بهترین دوست تان به شما بگوید می خواهد تنها باشد، چه احساسی  پیدا می کنید؟ 

 میان بی کسی و تنها بودن تفاوت وجود دارد.

١.    آیا تنها بودن سبب می شود احساس بی کسی بکنید؟ 

٢.    چه چیز سبب می شود احساس بی کسی کنید؟ 

٣.    چه چیزهایی کمک می کند که احساس بی کسی نکنید؟ 

قورباغه می گوید: "من می خواستم تنها باشم. من می خواستم بیندیشم که چگونه همه چیز عالی است."

١.    آیا شما تاکنون دوست  داشته اید که تنها باشید، فقط برای اینکه بیندیشید که چگونه همه چیز عالی است؟

٢.    درباره ی هنگامی که تنها هستید، چگونه می اندیشید؟ 

٣.    دوست دارید هنگامی که تنها هستید، چه کاری انجام بدهید؟ 

قورباغه احساس خوبی دارد، چرا که خورشید می درخشد، او یک قورباغه است، و چون که وزغ دوست اوست.  

١.    چه چیزی سبب می شود که شما در مورد زندگی تان احساس خوبی داشته باشید؟

٢.    آیا دوست دارید گاهی وقت خود  را با اندیشیدن به چیزهای خوب بگذرانید؟ 

٣.    چرا قورباغه هنگامی که تنهاست ،احساس بی کسی نمی کند؟

در پایان داستان، قورباغه و وزغ از تنها بودن با یکدیگر لذت می برند. 

١.    چگونه دو نفر می توانند با یکدیگر تنها باشند؟  

٢.    آیا شما تاکنون با کسی تنها بوده اید؟ با چه کسی؟ چه احساسی داشتید؟

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

بحثی درباره ی اژدها و غول از کتاب "قورباغه و وزغ  در کنار هم"

نویسنده: گرت بی متیو

خلاصه:

قورباغه و وزغ نزدیک ترین دوستان هم هستند. آن ها همه ی کارهای شان را باهم انجام می دهند. هنگامی که وزغ ازگل های باغچه ی قورباغه تعریف می کند، قورباغه دانه ی گل به او می دهد تا وزغ هم بتواند در باغچه ی خود گل بکارد. هنگامی که وزغ بیسکویت درست می کند، قورباغه و وزغ با هم بیسکویت ها را می خورند. گاهی هم هر دو با هم می ترسند و هر دو باهم از خود شجاعت نشان می دهند. در این پنج داستان، ماجراهای  گوناگونی برای قورباغه و وزغ  رخ می دهد.

رهنمودهایی برای گفت و گوی فلسفی درباره ی "اژدها و غول"

در جامعه ی ما شماری از ویژگی ها از ارزش بسیار برخوردارند..  شجاعت یا دلیری یکی از این ارزش هاست  که به عنوان صفت مثبت تاکید زیادی روی آن می شود. اگرچه تعریف روشنی از آن داده نشده، به ما گفته شده است که دارا بودن این صفت، ما را به سوی کامیابی وقدرت رهنمون می شود. شجاعت رامی توان به شکل های متفاوتی معنا کرد. این تفاوت معنا ممکن است به سردرگمی، احساس شکست یا تصمیم های نسنجیده بیانجامد. بنابراین، مهم است تعریفی را که از شجاعت داریم به آزمایش بگذاریم و راه های بسیاری را که یک فرد می تواند برای رسیدن به موفقیت بپیماید، بررسی وارزیابی کنیم.

نخستین گروه از پرسش ها مربوط به ظاهر کسی است که شجاع شناخته می شود. بعضی از مردم صفت های ویژه ای برای یک فرد شجاع در نظر دارند، مانند ماهیچه های زورمند یا نشانه های قدرت بدنی. دسته ی دیگری از مردم روی برخی حالت ها و حرکت های فردی تاکید می کنند، از جمله صاف ایستادن، تماس نافذ چشمی، اعتماد به نفس در راه رفتن یا هر ویژگی دیگری که نشان دهنده ی احساس اعتماد به نفس فرد باشد. برخی از مردم می گویند ممکن است کسی شجاع باشد اما از نظر ظاهر با دیگران متفاوت نباشد.  آن ها  رفتار و گفتار را مهم تر از ظاهر می دانند.

مجموعه ی دوم پرسش ها در این باره است که چگونه شجاعت و دلیری را معنا کنیم. برخی بر این باورند که فرد شجاع کسی است که هرگز تسلیم نشود– سر نترسی داشته باشد وهر کاری را بخواهد انجام دهد. بعضی هم ممکن است با این نظریه موافق نباشند و آن را غیر مسئولانه بدانند. به نظر آن ها شجاعت به این معناست که به کسی اجازه ندهیم انجام کاری را به ما تحمیل کند یا ارزش های مان رازیر سوال ببرد. شجاع بودن به معنای آزادی انتخاب است، اینکه چگونه می خواهید زندگی کنید،با چه چیزی یا چه کسی مبارزه کنید، واکنش شما در موقعیت های گوناگون چگونه باشد. به باور این گروه، انجام کارهای خطرناک در واقع نشان دهنده ی میزانی ازناتوانی است .همیشه بسیار آسان تر است که با مردم همراه شوید تا اینکه برسر عقیده ی خودتان بمانید و تصمیم های تان را تغییر ندهید. برخی بر این باورند که شجاعت چیزی نیست که بتوان آن را پیدا کرد. بلکه این  است که افراد بتوانند از توانایی خودشان به بهترین شکل استفاده  کنند تا از پس دشواری های زندگی بر بیایند، با خودشان رو راست باقی بمانند و تصمیم هایی که می گیرند درست و  خردمندانه باشد. هر کسی توانایی انجام کاری را دارد و این توانایی درمرحله های گوناگون زندگی تغییر می کند. در نتیجه، تلاش برای جایگزینی یک  رفتار با رفتار دیگر غیر ممکن و بیهوده است.

سه پرسش پایانی مربوط به کیفیت معنای شجاعت است. برخی شاید بر این باور باشند که تنها کسی شجاع است که دیگران  اورا شجاع می دانند. برخی دیگر شاید ادعای شجاعت خودفرد رابپذیرند. بعضی ممکن است برای اینکه به راستی شجاع باشند، هرگز ترس خودشان را آشکار نکنند. اگر چه،  گروه دیگری از مردم ممکن است این گونه بحث کنند که بر عکس ، لحظه ای ترس از ارزش لحظه ای شجاعت نمی کاهد ، بلکه فرد را شجاع تر می کند و شاید برای اینکه او بر اعصاب خود مسلط شود، ضرورت نیز داشته باشد.

مهم است که مفهوم شجاعت را گسترش دهیم و بدانیم که این مفهوم می تواند چندین تعریف متفاوت از دیدگاه  های مختلف داشته باشد. همه ی ما به عنوان عضوی از جامعه خواهان آن هستیم که به زندگی خود معنا ببخشیم.  باید گام به گام به مردم احساس عزت نفس از راه درک عمیق اندیشه های خود و دیگران  آموزش داده شود. ما  آن گاه می توانیم   شجاع تر باشیم  وجامعه ای شجاع تر به وجود بیاوریم که شجاعت تک تک اعضای جامعه را بدون در نظر گرفتن شکل آن ارزشمند بدانیم.

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

رهنمودهایی برای بحث فلسفی در باره ی داستان اژدها و غول

داشتن ظاهری شجاع

قورباغه و وزغ در آینه به خودشان نگاه می کنند تا ببینند آیا شجاع به نظر می رسند؟  وزغ می پرسد که آیا آن ها به راستی شجاع هستند؟

١.    شما هنگام شجاعت از نظرظاهری  چگونه به نظر می رسید؟

٢.    آیا چهره تان شکل ویژه ای دارد؟

٣.    آیا به شکل خاصی راه می روید یا می ایستید؟

٤.    آیا کسانی هستند که همیشه شجاع به نظر می رسند؟

٥.    آیا افرادی هستند که گاهی شجاع به نظر می رسند؟

٦.    آیا باید کارهای ترسناک انجام داد تا شجاع به نظر  رسید؟

٧.    چرا قورباغه و وزغ می گویند که شجاع  به نظر می رسند؟

 ماهیت شجاعت:

قورباغه به وزغ می گوید که بالا رفتن از کوه می تواند نشانه ی شجاعت باشد.

١.    آیا انجام کاری که  به نظر سخت می رسد ، نشان دهنده ی شجاعت است؟

٢.    آیا راه های دیگری برای نشان دادن شجاعت   وجود دارند؟

٣.    آیا انجام کاری که به نظر خطرناک می آید، نشان دهنده ی  شجاعت است ؟ 

٤.    اگر کسی شما را به انجام کارخطرناکی وادارد، چه می شود؟

٥.     اگرشما در حال انجام  کاری هستید که نمی دانید خطرناک است ،چه می شود؟ 

 درک شجاعت:

در این داستان وزغ می گوید که نمی ترسد.

١.    وزغ این را از کجا می داند؟

٢.    از کجا می دانید که کی شجاع بوده اید؟

٣.    آیا حتما باید کسی این را به شما بگوید؟

٤.    چگونه دیگر مردم  می توانند به شما بگویند که چه موقع شجاع بوده اید؟

٥.    آیا  ممکن است فکر کرده باشید که شجاع بوده اید ولی  نظرتان اشتباه بوده است؟

٦.    آیا ممکن است مردم اشتباه کنند که شما را فرد شجاعی نمی دانند؟

ترس و شجاعت:

زمانی که مار می کوشد قورباغه  و وزغ را بخورد، آن ها به طرفی می پرند و وزغ شروع به لرزیدن می کند.

١.    آیا قورباغه و وزغ حتی زمانی که  فرارمی کردند، شجاع بودند ؟

٢.     چه کار دیگری می توانستند انجام دهند؟

٣.    آیا  فرار کردن ازیک چیز یا فرد خطرناک می تواند نشانه ی شجاعت باشد؟

٤.    آیا وزغ حتی زمانی که از ترس به خودش می لرزید ، شجاع بود؟

٥.    آیا ترسیدن ،هنگامی که با چیز خطرناکی روبه رومی شوید، نشان دهنده  ی این است که  در واقع شماموجود شجاعی نیستید؟

٦.    آیا این امکان وجود دارد که همزمان هم شجاع باشیم و هم ترسو؟

درک شجاعت و زمان:

هنگامی که قورباغه و وزغ به خانه ی وزغ بر می گردند، وزغ به داخل رختخوابش می پرد وملافه را روی سرش می کشد. قورباغه هم به داخل کمد می پرد و در کمد را می بندد.

١.    آیا پنهان شدن زیر ملافه یا داخل کمد نشان دهنده ی این است که شما شجاع نیستید؟

٢.    آیا حتی افراد خیلی شجاع هم نیازمند زمانی هستند تا از هیجان و ترس دور  شوند؟

٣.    آیا یک فرد شجاع باید همیشه شجاع باشد؟

٤.    شجاع بودن به چه معناست؟

داستان «شیرینی ها» از مجموعه داستان های «قورباغه و وزغ با هم» 

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

نوشته ی جیمی جانسون  

خلاصه:

قورباغه و وزغ برای اینکه  بعد هم شیرینی برای خوردن داشته باشند و دل درد نگیرند، باید از خوردن شیرینی دست بکشند. آیا قورباغه و وزغ می توانند  پیش از این که بیمار شوند، اراده ی لازم برای این کاررا پیدا کنند؟  

رهنمودهایی برای گفت وگوی فلسفی

نوشته ی جیمی جانسون  

آیا شما تاکنون به دوستی گفته اید که آخرین تکه ی دسر را او بردارد؟ آیا تاحالا به خودتان گفته اید که بهتر است شما آخرین تکه ی کیک را بخورید؟ هر دو  کار یک چیز را نشان می دهند: شما از اراده ی قوی برخوردار نیستید. می خواهید چه کنید: کیک را بخورید یا نخورید؟ مشکل اینجاست که در چنین مواردی ما هر دو را می خواهیم! در داستان «شیرینی ها» نوشته ی آرنولد لوبل، قورباغه و وزغ با این مشکل روبه رو می شوند. آن ها می خواهند ازخوردن شیرینی  پیش از این که بیمار شوند دست بکشند، اما شیرینی ها آن قدر خوشمزه اند که نمی توانند این کار را بکنند. 

قورباغه می فهمد که آن ها به قدرت اراده نیاز دارند تا خوردن شیرینی را تمام کنند. او قدرت اراده را به شکل «سخت تلاش کردن برای انجام ندادن کاری که واقعا دوست دارید انجام دهید» تعریف می کند. قورباغه یک موضوع جذاب فلسفی را مطرح می سازد: آیا داشتن قدرت اراده تنها به معنای "تلاش" برای انجام ندادن کارهاست، یا اینکه قدرت اراده درواقع به معنای انجام ندادن آن کار بخصوص است؟ افزون براین، آیا انجام ندادن کاری که به راستی دوست دارید انجام دهید، همیشه به داشتن قدرت اراده نیاز دارد یا گاهی؟ این پرسش ها  به یک گفت وگوی فلسفی درباره ی ماهیت قدرت اراده می انجامد.   

"شیرینی ها" موضوع قدرت اراده را به شیوه ای سرگرم کننده بررسی می کند. اما در پشت آن، یک معمای جذاب پنهان شده است. معما هنگامی آشکار می شود که ما می فهمیم انگار تعریف قورباغه از قدرت اراده به یک نتیجه گیری غیر منطقی می انجامد. این وضعیت را در نظر بگیرید: نخست، قورباغه اعلام می کند که می خواهد از خوردن شیرینی ها پیش از اینکه بیمار شود، دست بکشد. چرا؟ خیلی ساده است، چون نمی خواهد بیمار شود. با این همه، قورباغه می گوید که داشتن قدرت اراده، تلاشی سخت است برای انجام ندادن کارهایی که واقعا می خواهید انجام دهید. از آنجا که قورباغه به قدرت اراده نیاز دارد تا خوردن شیرینی ها را تمام کند، و بر پایه ی تعریف او، این درست است که بگوییم قورباغه به راستی می خواهد به خوردن شیرینی ادامه دهد. قورباغه می داند که اگر به خوردن شیرینی ها ادامه دهد، سرانجام و به زودی بیمار خواهد شد...! بنابراین، اگر همه  ی این موارد واقعیت داشته باشد، پس قورباغه باورهای ضد و نقیضی دارد. او به راستی نمی خواهد بیمار شود. اما همچنین واقعا می خواهد بیمار شود. این غیر ممکن است. بنابراین، در اینجا یک مشکل واقعی وجود دارد: اگر داشتن قدرت اراده به معنای داشتن دو عقیده ی متناقض در یک زمان واحد است، پس به نظر می رسد که داشتن قدرت اراده غیرممکن است! این فکر نیز درست به نظر نمی رسد. 

پس واقعا می خواهیم  چه کنیم؟ آنچه قورباغه درباره  ی قدرت اراده می گوید، منطقی به نظر می رسد،. اما گاهی نیز نادرست است، چون اگر او درست می گوید، پس داشتن قدرت اراده به معنای انجام دادن کاری غیرممکن است. این هم درست به نظر نمی رسد. بسیاری از ما می توانیم به نمونه هایی در زندگی مان فکر کنیم که در آن ها فردی از خود قدرت اراده ی در خور توجهی نشان داده است. پس این معما را باید چگونه حل کرد؟ 

کاری که ممکن است انجام دهیم، بالا بردن دست های مان و گفتن این جمله است که: «من تسلیم می شوم. حدس می زنم داشتن قدرت اراده غیرممکن است». اما من فکر نمی کنم که باید به این آسانی تسلیم شد. به ویژه با توجه به موارد زیادی از زندگی معمولی مردم که قدرت اراده ی آن ها را اثبات می کنند.   

کار دیگری که می توانیم انجام دهیم، این است که نشان دهیم قورباغه واقعا چیزهای متناقضی آرزو نمی کند. یک راه برای این کار ممکن است تقسیم کردن تمایلات قورباغه باشد، به گونه ای که هیچ تناقضی نداشته باشد.  ممکن است بگوییم که بخشی از قورباغه نمی خواهد بیمار شود. بخش دیگر قورباغه می خواهد به خوردن شیرینی ها ادامه دهد، حتی اگر به بهای بیمار شدنش تمام شود. اما لازمه ی معنادار شدن این موضوع، معنادار شدن  گفت و گو درباره ی بخشی از قورباغه است که چیزی را می خواهد. آیا ابعاد مختلفی از یک شخصیت واحد (یا قورباغه) می توانند چیزهای متفاوتی بخواهند؟ افلاطون بر این باور است. او درباره ی بخش های روح در کتابش با عنوان «جمهوری» می گوید: روح سه بخش دارد: (١) آرزو، (٢) احساس و (٣) عقل. به نظر افلاطون بخشی از روح قورباغه - بخش آرزو- همیشه شیرینی های بیشتری خواهد خواست، یا هر چیز دیگری که به آن علاقه داشته باشد. این وظیفه  ی بخش های دیگر روح است که مطمئن شوند آرزو مهار نشده نخواهد ماند. افلاطون می گوید: بنابراین، بخش عقل قورباغه تشخیص می دهد که خوردن مقدار بیشتری شیرینی، معده درد در پی خواهد داشت، و فرض شده است که بخش احساس تا جایی یک آرزو را پی بگیرد که به آن نیاز دارد. از این دیدگاه، قدرت اراده ی هر کس، با میزان مهار آرزوهایش اندازه گیری می شود. بنابراین، قورباغه از قدرت اراده بی بهره است زیرا احساس یا عقل او قدرت کافی ندارند، اما آرزوهایی بسیار نیرومند دارد. ممکن است افلاطون بگوید که اگر قورباغه به راستی می فهمد که شیرینی بیشتر او را بیمار می کند، پس دیگر خوردن آن ها  برایش آسان نخواهد بود.   

البته شیوه های دیگری هم هست تا  این معما را به خوبی حل کنیم و هر راه حل ممکن، گفت وگوهای فلسفی گیرایی در پی خواهد داشت.

پرسش ها و فعالیت های کاربردی درباره کتاب قورباغه و وزغ تمام سال

 پرسش هایی برای گفت وگوی فلسفی

در داستان، قورباغه و وزغ مقدار زیادی شیرینی می خورند تا جایی که می ترسند بیمار شوند. 

١.    آیا چیزی وجود دارد که شما دوست دارید بخورید یا بنوشید، آن قدر که نمی توانید جلوی خودتان را بگیرید، حتی هنگامی که می ترسید بیمار شوید؟ 

٢.    اگر می دانید که پرخوری شما را بیمار می کند، چرا همچنان به خوردن ادامه می دهید؟  

٣.    آیا اینکه شما به خوردن یا نوشیدن ادامه می دهید، حتی هنگامی که می دانید بیمار خواهید شد، به این معناست که می خواهید بیمار شوید؟ 

قورباغه قدرت اراده را به شکل «سخت تلاش کردن برای انجام ندادن کاری که واقعا دوست دارید انجام دهید» تعریف می کند.   

١.    اگر شما به راستی می خواهید کاری را انجام دهید، چرا تلاش می کنید آن را انجام ندهید؟

٢.    آیا بخشی از وجود شما می خواهد کاری بکند، درحالی که بخش دیگر نمی خواهد؟

٣.    اگر بخشی از وجود شما می خواهد کاری بکند و بخش دیگر نه، این بخش ها کجا هستند؟ آیا آن ها در ذهن ما هستند؟ 

٤.    این بخش ها چگونه اند؟ آیا مانند انگشتان دست یا پای ما هستند؟ یا بیشتر شبیه افکار مان؟ 

٥.    آیا هیچ یک از این بخش ها مسئول بقیه هستند یا نه؟ کدام یک؟ 

٦.    آیا اندیشیدن به بخش های مختلف وجود مان، به ما کمک می کند تا مشکلی را که قورباغه و وزغ با شیرینی ها داشتند درک کنیم؟ 

در پایان داستان، قورباغه می گوید که آن ها قدرت اراده ی محکمی دارند، زیرا می خواهند شیرینی بیشتری بخورند، اما نمی توانند، چون همه ی شیرینی ها را از دست داده اند.  

١.    شما فکر می کنید کدام یک -قورباغه یا وزغ- قدرت اراده ی بیشتری دارد؟ آیا فکر می کنید قورباغه بعدا وزغ را خواهد دید و کیک خواهد خورد؟ 

٢.    اگر شیرینی دیگری برای خوردن باقی نمانده است، آیا قورباغه و وزغ قدرت اراده ی خود را با نخوردن آن ها می آزمایند و تقویت می کنند؟ 

٣.    آیا چیزهایی وجود دارد که شما را به منظور تمرین قدرت اراده وسوسه می کند؟  

٤.    آیا شما قدرت اراده دارید، حتی در زمانی که از آن استفاده نمی کنید؟

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مقاله