یک دم درنگ كنیم. روزهای بعد از تعطیلات نوروزی را در دنیای خیال زنده كنیم.
كلاس درسی را به پندار بیاورید كه در یكی از نیمكت های آن دسته گلی گذاشته شده كه روی آن تصویر دانش آموزی را نهاده اند كه در تصادف های جاده ای در سفرهای نوروزی جان خود را از دست داده است.
هر ساله این پدیده چه در مدرسه و چه در خانه رخ می دهد. این تصویر بسیار هولناك است و بسیاری زمان ها پیش می آید كه شیرازه خانواده ها را فرومی پاشاند.
هر روزه و هر هفته این خبر كه ایران بالاترین نرخ مرگ و میر ناشی از تصادف های جاده ای را در جهان دارد، در رسانه های دیداری، شنیداری و نشریه ها تكرار می شود. این گونه خبر رسانی پیوسته درباره مرگ و میر ناشی از تصادف های جاده ای برای این است كه حساسیت جامعه نسبت به این موضوع بالا برود، اما مثل این كه جامعه ما نسبت به این خبرها دچار بی حسی مزمن شده است و دیگر از خود واكنشی نشان نمی دهند.
سال های گذشته كم و بیش آمار كشته ها در جاده های ایران برای هر سال از مرز ۲۵ هزار گذشته است. در كنار آمار كشته ها آمار زخمی ها نیز هرساله فراتر از ۱۰۰ هزار می رود. آن گونه كه آمارها در ایران نشان می دهند بیش ترین كشته ها سرپرست خانواده هستند. یعنی مردانی كه نان آور خانواده اند و در جاده ها به سوی كار می روند یا به عنوان راننده كار می كنند. اما آمار مرگ و میر کودکان چگونه است ؟ به گفته یک منبع : مطابق گزارش جهانی پیشگیری از حوادث ترافیکی که در سال ٢٠٠۴، مشترکا توسط سازمان جهانی بهداشت و بانک جهانی منتشر شده است، در میان کودکان ۵ تا ١۴ سال حوادت ترافیکی پس از بیماری های خاص کودکان، دومین عامل مرگ و میر است.
آیا آمار شمار كودكان كشته شده و زخمی در تصادف های جاده ای در ایران به دست آمده است؟ هنوز هیچ کار آماری در مورد مرگ و میر کودکان در رخدادهای ترافیکی در ایران انجام نشده است. اما آمار بالا چون جنبه جهانی دارد، کم و بیش بر جامعه ایران نیز همساز است. بدون وجود این آمار اما می توان از یک حق سخن گفت. حق کودکان برای سفر در خیابان ها و جاده های ایمن. یادمان باشد كه كودكان چون خود حق انتخاب ندارند، گاهی ما آن ها را در سفینه های مرگ می نشانیم و به سوی نیستی پرتاب می كنیم! سخن دردناكی است، اما واقعیت دارد. اگر امروز در یك جایی از این كشور كسانی بگویند كه می خواهیم شمار چهل كودك را سوار بر یك اتوبوس كنیم و به سفر بی بازگشت ببریم، وجدان همگان به صدا درمی آید كه مگر ممكن است؟ اما در حقیقت ما هرروزه شماری از كودكان مان را به سفر بی بازگشت می فرستیم و صدای كسی هم درنمی آید. به راستی چه باید كرد؟
نیروی انتظامی می گوید كه جاده های نامناسب با رانندگان ناوارد یا خطاكار عوامل اصلی كشته شدن مسافران جاده ای است. جامعه شناسان می گویند یكی از عوامل اصلی تصادف های مرگبار جاده ای در ایران، نظام آموزش و پرورش است. زیرا به سبب فضای بسته آموزشی، كودكان قدرت ابراز وجود خود را نمی یابند. اما همین كودكان هنگامی كه به جوانی می رسند و گواهینامه رانندگی دریافت می كنند، كوشش می كنند سركوب های درون مدرسه را با نیروی گریزپای خودروها و فشار روی پدال گاز جبران كنند. كارشناسان آموزشی نیز می گویند در آموزش و پرورش ایران موضوع گزینه های چهار جوابی سرشت خلاق كودكان را به سوی دروس بی مصرف و بی كاربرد سوق داده است و جایی برای درس هایی مانند حقوق شهروندی، آموزش محیط زیست و آموزش های راهنمایی و رانندگی كه از بنیادهای آموزش و پرروش نو در جهان امروز است، نمی ماند. در همین مورد به نقل از منبع پیشین : در کشور دانمارک هر کودکی که به سن ۳ سالگی میرسد، دعوتنامهای برای عضویت در باشگاه ترافیک دانمارک دریافت میکند. این باشگاه قدمتی ۳۰ ساله دارد و هدف از تاسیس آن، کمک به خانوادهها برای فراگیری مسائل ترافیک است. حدود ۳۰% خانوادهها فرزندان خود را در این باشگاه ثبتنام میکنند. اعضاء هر ۶ ماه یکبار، یک بسته آموزشی شامل کتاب و اسباببازی دریافت میکنند و این کار تا ۵/۶ سالگی کودک ادامه مییابد.
اما این روزها که سفرهای نوروزی در پیش است، باز تصادف های جاده ای گریبان هزاران خانواده را می گیرد و بسیاری از مسافران نوروزی به راه بی بازگشت می روند و كودكان در این میان قربانیان اصلی و ناگزیر این تصادف ها هستند. چه باید كرد؟ نقش ما برای كاهش دادن این رنج بزرگ ملی چیست؟
ما می توانیم از خانواده شروع كنیم. ما به عنوان خانواده چه باید انجام دهیم. كودكان ما حق دارند، كه اگر سفر می روند، با خودروهای ایمن سفر كنند. اگر لاستیك ماشین صاف است، ما در حقیقت داریم او را به سفر بی بازگشت می بریم، اگر بخش های موتوری خودرو خراب است ما نباید كودكان مان را وادار كنیم با چنین خودرویی به سفر بروند. اگر راننده معتاد است یا مواد محرك و الكل مصرف كرده است، به طور مطلق نباید به او اجازه داد رانندگی كند یا كودكان را سوار بر خودرویی كرد كه او راننده اش است. اگر رانندگان خودروهای سنگین معتاد هستند كه متاسفانه شمار آن ها در ایران كم نیست، باید به گونه ای كودكان و جامعه را به مشاركت فراخواند تا به حق رانندگی این رانندگان اعتراض كنند. اگر رانندگان خودروهای سنگین خسته و خواب آلود راه شب را می پیمایند باید از پلیس راهنمایی و رانندگی بخواهیم با بازدارنده های بسیار جدی از رانندگی آن ها جلوگیری كنند. اگر در اتوبوس سوار هستیم و راننده آن به دور از هشیاری رانندگی می كند، حق همه ماست كه به او اعتراض كنیم. اگر راننده خودرویی در جاده بد می راند وظیفه ماست كه بی درنگ پلیس جاده ای را آگاه كنیم. و البته همه این كارها را بهتر است به كودكان و نوجوانان بسپاریم تا آن ها بیاموزند حقوق شهروندی یعنی حق دفاع از زندگی ایمن !
اما كارهای پایه ای تر به آموزش و پرورش برمی گردد. بهتر است كه با درس ها و كارگاه هایی پرمحتوا كودكان را با این موضوع آشنا كنیم و از آن ها بخواهیم برای این موضوع پژوهش های دانش آموزی انجام دهند. از آن ها بخو اهیم با رفتارهای مدنی از حقوق خود كه سفر در جاده های ایمن است، دفاع كنند. این دفاع كردن می تواند شكل های گوناگون داشته باشد. تهیه پیشانی بندها یا جلیقه هایی با عنوان: سفر در جاده های ایمن حق كودكان است!» و پوشیدن آن ها در جاده و هنگام نشستن در رستوران های بین راهی هشدار خوبی به رانندگان است كه این حق را در نظر داشته باشند. بیایید باور كنیم درست كردن و ساختن از خود ما آغاز می شود و كودكان مان را نیز در این كار سهیم كنیم.
افزودن دیدگاه جدید