مردی از تبار آگاهی و سازندگی!

در تاریخ هر سرزمینی مردان و زنانی هستند که به سبب توانایی های ذاتی یا آنچه از جامعه برگرفته اند، ‌تاثیرهای گسترده ای بر پیشرفت ها و نوسازی جامعه خود می گذارند.

همایون صنعتی یکی از این مردان است که در سده اخیر در پیشرفت فرهنگی جامعه ایران و در وضعیت محدودتر فرهنگ و ادبیات کودکان نقش بسزایی داشت.

همایون در سال ۱۳۰۴  در یکی از محله های تهران به دنیا آمد. پدر همایون صنعتی زاده، حاج علی اکبر صنعتی کرمانی  و مادرش قمرتاج خانم، دختر زن دوم حاج میرزا هادی دولت آبادی بود. بنابراین همایون صنعتی زاده در میان دو  خانواده نامدار و روشنگر ایرانی که از پدر کرمانی و از مادر اصفهانی بودند، کودکی خود را در تهران و کرمان، گاهی در خانه پدر و گاهی در خانه پدربزرگ زیست،  رشد کرد و بالید.

علی اکبر صنعتی کرمانی پدر او که از بازرگانان بزرگ منطقه جنوب شرق ایران و همچنین از نویسندگان رمان های پس از عصر مشروطه  بود، در کنار کار بازرگانی و فرهنگی به امور نیکوکاری نیز سرگرم بود.  یتیم خانه صنعتی

(پرورشگاه  صنعتی) که پس از انقلاب مشروطه در کرمان پایه گذاری کرد،  یکی از برجسته ترین کارهای او در سرپرستی  و تربیت کودکان بی سرپرست بود که در دهه هایی چند،  هزاران کودک ناتوان را توانمند ساخت و به جامعه ایران تحویل داد. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که یتیم خانه ها، بخشی از فرایند نهادسازی برای کودکان در دوره مدرن به شمار می روند. برای نمونه یکی از کودکانی که در این یتیم خانه بزرگ شد، علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز بود که همنام پدر همایون نیز بود.

همایون صنعتی زاده که خود از شگفتی های روزگار ماست، در کنار چنین پدر و خانواده مادری، تربیتی ویژه خود داشت. او بیش از همه منش بازرگانی پدر را به ارث برد و از همان نوجوانی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم وارد بازار تهران شد و دستیاری بازرگانان فرش و صرافان را پذیرفت و هرآنچه برای کار نیاز داشت از آن ها آموخت.

با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم،‌ خود به طور مستقل وارد کار بازرگانی شد. به سبب این که همایون زبان انگلیسی می دانست، از همان آغاز کار با دست خالی بازرگانی با امریکا و اروپا را آغاز کرد. قریحه و ابتکارهای او سبب شد که به سرعت این مسیر را بپیماید و بتواند کار خود را گسترش دهد. در این دوره که وضعیت ایران ناآرام بود و در پایان به کودتای ۲۸ مرداد و گسترش نقش نفوذ امریکا در ایران ختم شد،  کارشناسان امریکایی متوجه توانایی های شگفت او در اداره نهادهای صنعتی و فرهنگی شدند. با این که می دانستند از جنبه فکری گرایش چپ دارد، اما او را به همکاری دعوت کردند. برآیند این کار در دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ انتشارات فرانکلین و چاپخانه افست و کاغذسازی پارس بود که در حقیقت با نوآوری هایی که درون آن انجام می شد، سرنوشت چاپ و انتشارات سنتی ایران را به دنیای مدرن  پیوند داد.

همایون صنعتی زاده اگرچه خود مدیری توانا و خلاق بود، اما به سبب پیشینه خانوادگی به شدت به کارهای فرهنگی علاقه داشت. به همین سبب خود نه تنها ترجمه می کرد،‌ بلکه در راه اندازی کارهایی مانند دائره المعارف مصاحب نیز پیشگام شد. کار در چاپخانه افست و انتشار کتاب های درسی در حجم گسترده سبب شد که با موضوع سواد آموزی نیز درگیر شود. این کارها هر کدام او را به گونه ای درگیر کودکان کرده بود. انتشار کتاب هایی ویژه کودکان و نوجوانان که ایده آن را منوچهر انور همکار برجسته او به انتشارات فرانکلین پیشنهاد داد در حقیقت هسته شکل گیری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را با خود دارد. همچنین نیازهای کودکان ایرانی به خوندانی های ویژه سبب شد که در راستای کارهایی که همایون صنعتی زاده پایه گذاشته بود، مرکز تهیه خواندنی های نوسوادان با کمک انتشارات فرانکلین و وزارت فرهنگ راه اندازی شد که نشریه های پیک را در گروه سنی دانش آموزان و خانواده ها و آموزگاران منتشر می کرد. در همین دوره است که او خواهرش، مهدخت صنعتی را به کار در انتشارات فرانکلین فرا خواند و پس از آن مهدخت یکی از چهره های پایه گذار شورای کتاب کودک و نهاد ادبیات کودکان در ایران شد.

چند سال مانده به انقلاب ۱۳۵۷ ، همایون صنعتی زاده همه کارهای خود را در تهران به کناری نهاد و دوباره به سرزمین پدری برگشت،‌ این بار او کارهای بزرگی مانند گلاب گیری در بلندی های کرمان را دنبال کرد. در این راه او کشت گل سرخ را بدون آب در آن ارتفاع با موفقیت انجام داد و توانست بکرترین گلاب جهان را در این نقطه به دست بیاورد. در کنار کارهای بزرگی که در همین راستا انجام می داد کار رسیدگی به امور کودکان بی سرپرست را در پرورشگاه صنعتی ادامه داد. با رخداد انقلاب او در زندگی شخصی و کاری آسیب هایی زیاد دید. اما با پایداری ها و از خود گذشتگی هایی که داشت دل از سرزمین مادری نکند و با همه  سختی ها ایستاد و کارش را پیش برد. در سال های پیش از مرگ او توانست بخش هایی مهم از پرورشگاه صنعتی را که پس از انقلاب مصادره شده بود باز پس بگیرد و در این دوره او با شوق تمام به بازسازی این پرورشگاه پرداخت تا کودکان نیازمند جنوب شرق ایران بتوانند از اندیشه ها و کنش های نیکوکارانه این خانواده بهره ببرند. کارهای بزرگ او بی گمان نقش بزرگی در تحول زندگی کودکان چند دهه اخیر داشته است.

Submitted by editor6 on

در تاریخ هر سرزمینی مردان و زنانی هستند که به سبب توانایی های ذاتی یا آنچه از جامعه برگرفته اند، ‌تاثیرهای گسترده ای بر پیشرفت ها و نوسازی جامعه خود می گذارند.

همایون صنعتی یکی از این مردان است که در سده اخیر در پیشرفت فرهنگی جامعه ایران و در وضعیت محدودتر فرهنگ و ادبیات کودکان نقش بسزایی داشت.

همایون در سال ۱۳۰۴  در یکی از محله های تهران به دنیا آمد. پدر همایون صنعتی زاده، حاج علی اکبر صنعتی کرمانی  و مادرش قمرتاج خانم، دختر زن دوم حاج میرزا هادی دولت آبادی بود. بنابراین همایون صنعتی زاده در میان دو  خانواده نامدار و روشنگر ایرانی که از پدر کرمانی و از مادر اصفهانی بودند، کودکی خود را در تهران و کرمان، گاهی در خانه پدر و گاهی در خانه پدربزرگ زیست،  رشد کرد و بالید.

علی اکبر صنعتی کرمانی پدر او که از بازرگانان بزرگ منطقه جنوب شرق ایران و همچنین از نویسندگان رمان های پس از عصر مشروطه  بود، در کنار کار بازرگانی و فرهنگی به امور نیکوکاری نیز سرگرم بود.  یتیم خانه صنعتی

(پرورشگاه  صنعتی) که پس از انقلاب مشروطه در کرمان پایه گذاری کرد،  یکی از برجسته ترین کارهای او در سرپرستی  و تربیت کودکان بی سرپرست بود که در دهه هایی چند،  هزاران کودک ناتوان را توانمند ساخت و به جامعه ایران تحویل داد. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که یتیم خانه ها، بخشی از فرایند نهادسازی برای کودکان در دوره مدرن به شمار می روند. برای نمونه یکی از کودکانی که در این یتیم خانه بزرگ شد، علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز بود که همنام پدر همایون نیز بود.

همایون صنعتی زاده که خود از شگفتی های روزگار ماست، در کنار چنین پدر و خانواده مادری، تربیتی ویژه خود داشت. او بیش از همه منش بازرگانی پدر را به ارث برد و از همان نوجوانی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم وارد بازار تهران شد و دستیاری بازرگانان فرش و صرافان را پذیرفت و هرآنچه برای کار نیاز داشت از آن ها آموخت.

با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم،‌ خود به طور مستقل وارد کار بازرگانی شد. به سبب این که همایون زبان انگلیسی می دانست، از همان آغاز کار با دست خالی بازرگانی با امریکا و اروپا را آغاز کرد. قریحه و ابتکارهای او سبب شد که به سرعت این مسیر را بپیماید و بتواند کار خود را گسترش دهد. در این دوره که وضعیت ایران ناآرام بود و در پایان به کودتای ۲۸ مرداد و گسترش نقش نفوذ امریکا در ایران ختم شد،  کارشناسان امریکایی متوجه توانایی های شگفت او در اداره نهادهای صنعتی و فرهنگی شدند. با این که می دانستند از جنبه فکری گرایش چپ دارد، اما او را به همکاری دعوت کردند. برآیند این کار در دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ انتشارات فرانکلین و چاپخانه افست و کاغذسازی پارس بود که در حقیقت با نوآوری هایی که درون آن انجام می شد، سرنوشت چاپ و انتشارات سنتی ایران را به دنیای مدرن  پیوند داد.

همایون صنعتی زاده اگرچه خود مدیری توانا و خلاق بود، اما به سبب پیشینه خانوادگی به شدت به کارهای فرهنگی علاقه داشت. به همین سبب خود نه تنها ترجمه می کرد،‌ بلکه در راه اندازی کارهایی مانند دائره المعارف مصاحب نیز پیشگام شد. کار در چاپخانه افست و انتشار کتاب های درسی در حجم گسترده سبب شد که با موضوع سواد آموزی نیز درگیر شود. این کارها هر کدام او را به گونه ای درگیر کودکان کرده بود. انتشار کتاب هایی ویژه کودکان و نوجوانان که ایده آن را منوچهر انور همکار برجسته او به انتشارات فرانکلین پیشنهاد داد در حقیقت هسته شکل گیری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را با خود دارد. همچنین نیازهای کودکان ایرانی به خوندانی های ویژه سبب شد که در راستای کارهایی که همایون صنعتی زاده پایه گذاشته بود، مرکز تهیه خواندنی های نوسوادان با کمک انتشارات فرانکلین و وزارت فرهنگ راه اندازی شد که نشریه های پیک را در گروه سنی دانش آموزان و خانواده ها و آموزگاران منتشر می کرد. در همین دوره است که او خواهرش، مهدخت صنعتی را به کار در انتشارات فرانکلین فرا خواند و پس از آن مهدخت یکی از چهره های پایه گذار شورای کتاب کودک و نهاد ادبیات کودکان در ایران شد.

چند سال مانده به انقلاب ۱۳۵۷ ، همایون صنعتی زاده همه کارهای خود را در تهران به کناری نهاد و دوباره به سرزمین پدری برگشت،‌ این بار او کارهای بزرگی مانند گلاب گیری در بلندی های کرمان را دنبال کرد. در این راه او کشت گل سرخ را بدون آب در آن ارتفاع با موفقیت انجام داد و توانست بکرترین گلاب جهان را در این نقطه به دست بیاورد. در کنار کارهای بزرگی که در همین راستا انجام می داد کار رسیدگی به امور کودکان بی سرپرست را در پرورشگاه صنعتی ادامه داد. با رخداد انقلاب او در زندگی شخصی و کاری آسیب هایی زیاد دید. اما با پایداری ها و از خود گذشتگی هایی که داشت دل از سرزمین مادری نکند و با همه  سختی ها ایستاد و کارش را پیش برد. در سال های پیش از مرگ او توانست بخش هایی مهم از پرورشگاه صنعتی را که پس از انقلاب مصادره شده بود باز پس بگیرد و در این دوره او با شوق تمام به بازسازی این پرورشگاه پرداخت تا کودکان نیازمند جنوب شرق ایران بتوانند از اندیشه ها و کنش های نیکوکارانه این خانواده بهره ببرند. کارهای بزرگ او بی گمان نقش بزرگی در تحول زندگی کودکان چند دهه اخیر داشته است.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
خبر