مسئولیت اصیل فقر در جایی وجود دارد كه پاسخ دادن واقعی وجود داشته باشد. (مارنین باربر)
نخستین سخن چون گشایش كنیم، جهان آفرین را ستایش كنیم.
چه زیباست كه انسان شاهد بازی كودكان بی پناه و معصوم با ناتوانی های متفاوت با یكدیگر در دنیایی عاری از محدودیت ها و موانع باشد.
یقیناً عدالت اجتماعی زمانی در جامعه بسط و تحقق می یابد كه اجتماع برای همة افراد خود امكاناتی فراهم آورد تا مجال بروز و شكوفایی استعدادها و پرورش نیروهای نهفته خود را بیابند و به حداكثر رشد و نموی كه در خور آنند نائل آیند.
با توجه به این اصل مسلم كه معیار سنجش انسان ها باید متكی بر اساس توانایی و قدرت آن ها باشد و نه بر اساس ضعف ها، محدودیت ها و ناتوانی ها و با در نظر گرفتن این كه تعلیم و تربیت وسیله ای است برای رسیدن به اهداف والای زندگی؛ مسئله تعلیم، تأمین، تربیت و حمایت از معلولین به خصوص افراد كم توان ذهنی و خانواده ی آن ها به منظور توان بخشیدن به این گروه و آماده كردن آنان جهت قبول مسئولیت هایی كه قادر به انجام آن ها هستند و همچنین ایجاد و زمینه سازی مناسب درجامعه برای پذیرفتن منطقی و اصولی و به دور از ابراز عطوفت های ترحم آمیز نهایت اهمیت و ضرورت را دارا است.
درسال ۱۹۸۱ میلادی، اعلامیه ای آموزشی طرح شد كه آخرین آرا در ارتباط با لزوم تحصیل بچه های استثنایی، ایده هایی را كه بیست سال پیش از آن خیالی و حتی مضر تلقی می شدند، بیان كرد.
در گذشته با تمركز بر نیازهای خاص كودكان استثنایی، برخی از جنبه های پیشرفت آنان از قلم می افتاد و مورد توجه قرار نمی گرفت.
در حال حاضر ممكن است بی معنی به نظر برسد، اگر بگوییم بیشتر بچه های معلول تقریباً طبیعی هستند؛ اما تنها در چند سال اخیر است كه به خصوص در كشورهای پیشرفته در امر معلولیت كودك، ابتدا از منظر و دیدگاه یك بچه مورد توجه قرار می گیرد، نه از دیدگاه یك معلول.
كشورهایی كه به كنوانسیون حقوق كودك ملحق می شوند (از جمله ایران) باید حقوقی را كه در كنوانسیون در نظر گرفته شده است، برای تمام كودكان بدون هیچ گونه تبعیضی از جهت نژاد، رنگ، مذهب، زبان، عقاید سیاسی، ملیت، جایگاه قومی و اجتماعی، دارایی ، نواقص جسمانی و روحی، تولد و سایر احوال شخصیه ی والدین، محترم شمرده و تضمین نمایند. به عبارت بهتر هیچ عاملی نمی تواند توجیه كنندة تبعیض حقوقی بین كودكان باشد.
كودكان استثنایی نیز مانند دیگر بچه ها، نیاز دارند در خانة امنی رشد كرده و كم كم بیاموزند و با دنیای وسیع تر بزرگترها و بچه های دیگر ارتباط برقرار نمایند.
متأسفانه وظایف كودك در سنین پایین در برابر مدرسه اش و دیگر مشكلات فرهنگی حاكم بر جامعه ممكن است باعث جدایی او از جامعة محلی اش شود و به او اجازه ندهد بچه های محل را كه طبیعتاً باید دوستانش باشند، بشناسد.
به علاوه دخالت های زیاد متخصصان در زندگیش كه او بر راه های مختلف درمان را نشان داده، اظهار نظر كرده، پند و اندرز می دهند ممكن است وارد زندگی خانوادگی و طبیعی او شود و دایماً برایش مسأله ایجاد كند.
اعلامیه آموزش سال ۱۹۸۱ كوششی برای نگرش بر نیازهای واقعی معلولین و تشویق پدران و مادران برای بیان عقاید و آرزوهایشان برای آموزش فرزندانشان می باشد.
فلسفه ی «ما بهتر می دانیم» از میان برداشته شده است. پدران و مادران می توانند شركت داشته باشد و یا در حقیقت از آن ها انتظار می رود شركت كنند تا اطلاعات محرمانه از فرزندانشان به عنوان یك انسان را بر تجربیات عمومی متخصصین بیفزایند.
در ضمن از پدران و مادران خواسته می شود به تحصیلات فرزندانشان در مدارس معمولی اهمیت بدهند. خط مشی اصلی در كشورهای پیشرفته در امر معلولین ، پدر و مادران به عنوان همكار و آموزش یكسان برای كودكان طبیعی و استثنایی می باشد.
ما باور داریم كه خانواده، این نعمت خدادادی برای نیازهای انسان هنوز هر چند به شكل ضعیف و نا كافی، بهترین محیط است كه می توان كودك را در آن پرورش داد و به همین دلیل باید سعی كنیم تا آنجا كه از دستمان بر می آید، توافق و سازگاری والدین را با كودك در خانواده زیاد كنیم و از جدایی افكندن بین آن ها یا دخالت در زندگی خانوادگی یا از بین بردن اعتماد به نفس پدران و مادران در تربیت فرزندانشان اجتناب نماییم.
ممكن است روش آن ها در انجام كارها همیشه بهترین، عملی ترین و یا مناسب ترین راه نباشد، اما تا زمانی كه بی خطر و مؤثر است به اختیار خودشان می باشد.
مادرها كه شبانه روز در كنار فرزندشان به سر می برند اغلب بهتر می دانند چه رفتاری با فرزندشان داشته باشند. شاید نتوانند دلیل چنین رفتاری را توضیح دهند. تنها درصد كمی از آنان اطلاعات پزشكی یا تخصصی دارند اما به هرحال خوب می دانند كه چگونه با كودكان استثنایی خود رفتار نمایند.
طبق گفتة یك پزشك اطفال:
باید حرف مادران را گوش كنیم، از آن ها پشتیبانی كنیم نه اینكه تلاش هایشان را نادیده انگاریم. ما به عنوان انسانهای مؤمن اعتقاد داریم كه ارزش همه ی كودكان از نظر خداوند یكسان است و آن ها نیاز دارند كه عشق و توجهی منحصر به فرد از طرف اجتماع به ایشان تقدیم شود. نه اینكه در یك موسسه ی دور دست رها شود و از جامعه طبیعی موجود با حصارهایی جدا شود.
برای یك كودك سالم دانستن این كه كسانی هستند كه ناتوانایی هایی دارند، درس بزرگیست. اما كشف هویت در یك كودك استثنایی برای یافتن درست، به دست آوردن اطمینان خاطر و یا حتی رقابت، كشف بسیار با ارزشی است. رابطه ای شكل می گیرد، در واقع معلولیت از یاد می رود، شاید محدودیتی در كار باشد، اما چیزی وجود دارد كه همیشه دوستشان می باشد.
مطمئناً چگونگی رفتار با كودك استثنایی در میان دیگران ترسی ندارد، ترسی كه نسل فعلی یعنی نسل آموزش و پرورش جداگانه آن را احساس می كند. ولی در كشورهای پیشرفته در زمینه ی معلولیت این ترس دیگر معنایی ندارد.
مشكل اینجاست كه ما از ناشناخته ها می ترسیم و امیدواریم كه نسل جدید كه برخوردها و آمیختگی بیشتری دارد. كمتر احساس ترس نماید. البته نكته ای كه در اینجا بسیار حائز اهمیت می باشد این است كه چگونگی شروع و برنامه ریزی طرح یكپارچگی یا به عبارت بهتر برابر سازی فرصت ها می بایست بسیار كارشناسانه و به آرامی صورت پذیرد كه خدای ناكرده موجب آسیب دیدگی روح حساس عزیزان معلول نگردد.
آنچه می توان متضمن پیشرفت صحیح به سمت و سوی طرح یكپارچگی در آینده ی نزدیك در كشور ما باشد، این است كه مادران و پدران همراه با متخصصین متعهد و دلسوز به نشانة عزم و اراده ای راسخ و راستین دستهایمان را به هم فشرده و در حق عزیزان معلول كه به مثابه فرشتگان روی زمین هستند، اقدامی اساسی را آغاز كنیم.
البته می بایست به این موضوع نیز معترف بود كه طی چند سال اخیر حركت ها و جنبش هایی در این خصوص از منابع و مراجع مختلفی صورت گرفته ولی به مصداق «یدالله مع الجماعه» باید تجربه های پراكنده را در هم آمیخته و از دوباره كاری، موازی كاری و پراكنده كاری بپرهیزیم و در این راه كوشش و توان خود را با حداكثر صرفه و صلاح بكار ببندیم و با كسب علمی ترین وآخرین اطلاعات وپیشرفت های صورت گرفته از كشورهایی كه حقیقتاً گام های اساسی در رفع معضل معلولیت برداشته اند و هماهنگ كردن راه كارهای آنان با فضا، فرهنگ، مذهب و سنت كشورمان و استفاده از نیروی خلاق خود در جهت رسیدن به آنچه كه حق مسلم، قانونی و شرعی معلولین كه بخشی از افراد اجتماع می باشند، گام های اساسی برداریم.
جهان امروز، جهان اطلاعات است. جهانی كه تجارب بشر گستره ای بسیار وسیع پیدا كرده و كاربرد این تجارب دیگر به مكانی خاص محدود نمی گردد. وظیفه ی ما در چنین شرایطی كمك به بیان درست این اندیشه ها و داده های بدست آمده و در دسترس همگان قرار دادن آن ها می باشد.
از آنجا كه مراکز عام المنفعه مانند پلی هستند بین خود و جامعه، از این رو طی دهة اخیر عبارت توانبخشی مبتنی بر جامعه (C.B.R) در جهان مطرح گردیده است. و با علم به این كه توان یابان بزرگترین اقلیت جهان هستند، عمل در جهت خودكفایی، قادر سازی و اعتماد به نفس و امنیت فردی و اجتماعی آنان به گونه ای كه رضایت از زندگی و وجود خویشتن را بدون اتكا به دیگران باور داشته باشند، تنها كاری است كه می تواند رضایت خداوند و رضایت عمیق معلولین را به دنبال داشته باشد.
بدانید و بدانیم كه همه كس به جز خداوند نیاز به توان خواهی دارد و همه ی ما ناتوانیم، الا این كه با اسباب و علل ناتوانایی هایمان را محدود كنیم.
ای همه مردم در این جهان به چه كارید؟
عمر گرانمایه را چگونه گذارید؟
هر چه به عالم اگر به كف آرید،
هیچ ندارید اگر كه عشق ندارید.
وای، شما،دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید، هیچ نیارزد
عشق بورزید
دوست بدارید
(فریدون مشیری)
اینجانب افتخار دارم كه دارای فرزندی استثنایی هستم.
درباره این موضوع بیشتر بخوانید:
سفر ناخواسته: وقتی متوجه می شوید که فرزندتان معلول است
چگونه عشق به خواندن را در کودکان با نیازهای ویژه پرورش دهیم؟
افزودن دیدگاه جدید