در بزرگداشت نوش آفرین انصاری از یک عمر کارداوطلبانه او قدردانی شد
انجمن زنان پژوهشگر تاریخ، چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ مراسم نکوداشت نوش آفرین انصاری، پژوهشگر و استاد کتابداری را درکتابخانه ملی ایران برگزار کرد.
در این مراسم که با حضور شمار بسیاری از چهره های برجسته، دانش جویان و اعضا شورای کتاب کودک برگزار شد، دکتر منصوره اتحادیه، زهره قایینی، دکتر مهدی محقق، دکتر غلامرضا امیرخانی، دکتر محمد حسن رجبی و رضا فراستی سخنرانی کردند.
در زیر سخنان زهره قایینی را می خوانید:
«درباره نوش آفرین انصاری میتوان از جنبههای گوناگونی سخن گفت. اما من امروز میخواهم تنها درباره کار داوطلبانه او در شورای کتاب کودک آن هم به درازای یک عمر بزرگسالی صحبت کنم.
همه ما درباره کار داوطلبانه بسیار شنیدهایم. یا خودمان درگیر آن بودهایم یا دوستان و خویشان مان. اما شاید کمتر فرصت داشتیم که از خود و دیگران بپرسیم که کار داوطلبانه به باور ما یک وظیفه است یا یک فلسفه؟
بیشتر ما به شکل طبیعی فکر میکنیم که کار داوطلبانه یک وظیفه است. یعنی در برنامه زندگی مان برای خود این وظیفه را تعریف میکنیم که چند ساعتی در هفته کار داوطلبانه کنیم. برخی افراد در گروههای اجتماعی گوناگون، در زندگی خود یک بخش مشخص و محدودی را برای انجام کار به شکل داوطلبانه تعیین میکنند و از نظر روحی، شاد و خرسند میشوند. دو ساعت در هفته به کهریزک میروند که افراد سالخورده را غذا بدهند یا حمام کنند، چند ساعت در هفته به شورای کتاب کودک میآیند تا در گروههای بررسی کار کنند، یک روز در هفته داوطلبانه به مرکز کودکان کار و خیابان سر میزنند و درس میدهند ..... و بسیار نمونهها که شاید شما خود بهتر از من بدانید.
و البته و بدون شک اینها زیبا و ستودنی هستند و به زندگی اجتماعی جامعه ما بار معنایی میبخشند.
اما در کنار این افراد که بخشی از زندگی خود یا ساعتهای محدودی را بدون دستمزد وقف فعالیتهای اجتماعی کردهاند، گروه دیگری از انسانها هستند که کار داوطلبانه به عنوان وظیفه را پشت سر گذاشتهاند و از آن فاصله بسیار گرفتهاند و کار داوطلبانه فلسفه زندگیشان شده است. یعنی در همه زندگی آنها، چه در گستره و چه در ژرفای آن ریشه دوانیده است.
به سبب آن که کار داوطلبانه به فلسفه زندگی آنها بدل شده است به طور طبیعی چنین آدمهای دارای بینش هستند. انسان دارای بینش، انسان متفاوتی است، زیرا از جنبه آگاهی از سطح به عمق حرکت کرده و آگاهی را تبدیل به ماده درونی یا بینش کرده است. انسان با بینش، همواره با خود پرسشهای بنیادینی را مطرح میکند و برای پاسخ گویی خود را به چالش میکشاند. این گونه افراد باید برای پرسشهای فلسفی زندگی خود پاسخهایی بیایند و این پاسخها سمت و سوی زندگی آنها را شکل میدهد. سرشت زندگی آنها با چنین پرسشها و پاسخهایی پیوند خورده است.
این گروه از آدمها که محرکشان در کار، بینششان است، البته ویژه هستند. همین آدمها بودهاند که جامعه ما یا دنیای ما را ساختهاند. آدمهایی که در هر عرصه و به ویژه در عرصه کار داوطلبانه همه زندگیشان را وقف کردهاند و منتظر پاداش و قدردانی دیگران نیز نبوده اند.
عشق این گروه از آدمها در جای دیگری نهفته است. و آن عشق و باور به یک کار است که آنها را شیفته خود کرده و بی مهابا، بدون حساب و کتاب، بدون اندیشه که از این کار چه نصیبم میشود، مالی یا موقعیتی، به آن میپردازند. آن کار یا اندیشه، از خود گذشتن و به دیگری پرداختن است.
البته در هر جامعه ایی شماراین آدمها اندک است. هم در جامعه ما و همه در جوامع دیگر. در نهادهایی همچون شورای کتاب کودک هم اندک بوده و امروز هم بسیار بسیار اندک تر شده است.
من نمیخواهم این جا بزرگنمایی کنم یا از شخصیتها کیش بسازم. زمانه دیگر به من ثابت کرده است که مطلقی وجود ندارد. همه چیز نسبی است. حتا در این وادی نیز یک مطلق وجود ندارد. در این جا نیز افراد با درجات مختلفی از برداشتها، کار داوطلبانه را فلسفه زندگی خود میکنند. و این درجه را جز خود آن انسانها، هیچ کس دیگر نمیتواند تعیین کند. بنابراین من هم در بزرگداشت نوش افرین انصاری بیشتر از آن که بخواهم از او یک بت بسازم و تعریفهایی کنم که شاید خود ایشان هم آن ها را نپذیرند، میخواهم به فلسفه زندگی او پرداخته باشم تا نسل جوان ما نیز بتواند از این ره گذر توشه ای برای خود بردارد.
در همین جامعه که به سبب دشورای های اقتصادی کمترافرادی میتوانند کار داوطلبانه کنند، جوانانی هستند که در مکانهای گوناگون آماده کار داوطلبانه هستند. بنابراین روشن کردن این مرزها بسیار مهم است، بدون آن که بخواهیم آنها را سرخورده و ناامید کنیم.
امروزه انگیزههای گوناگونی نسل جوان را به سوی کار داوطلبانه هدایت میکند. شماری به نهادهای غیر دولتی یا به NGO ها روی میآورند تا در رزومه خود این سابقه را ثبت کنند تا بهتر بتوانند پذیرش دانشگاههای خارج از ایران را به دست آورند یا تخته پرشی شود برای شکار موقعیتهای بهترکاری و اجتماعی.
البته در این انگیزه رد پایی از وظیفه هم دیده نمیشود. بنابراین ارزیابی از کار داوطلبانه خود و دیگران بسیار مهم است تا بتوانیم جامعه ای سالم تر بنا کنیم و نیکخواهی و نیک پنداری بهتر و گسترده تر گسترش یابد.
آن گروه از افرادی که کار داوطلبانه را وظیفه دانستهاند نیز باید درک کنند آنان که دگرگونیهای بنیادین در جامعه به وجود آوردهاند، تنها توانمند و با استعداد نبودهاند، فلسفه یا بینشی پیش روی داشتهاند و به آن عمل کردهاند. بدانند که دگرگونیهای اجتماعی تنها با وظیفه انجام نمیشود. باید به آن ایمان داشت. ایمان از نوع انسانهایی که در حوزه آموزش و پرورش و ادبیات کودکان بسیار میشناسیم. رشدیه و باغچه بان، میرهادی، معصومه سهراب، یحیی مافی، ثریا قزل ایاغ ودر این جا نوش آفرین انصاری.
انصاری در همه عمر باور داشته است که باید کتابخانههای کودک را گسترش داد. در دسترس گذاشتن کتاب برای نسل جوان برای او یک اصل است. او نیاز جامعه را در این اصل دانسته است. او در این مورد حق کودک یا حق جامعه را بر حق خود مقدم دانسته است. من همیشه و در همه جا گفتهام که نسل پایه گذاران شورای کتاب کودک از میرهادی ها و سهرابها و مافیها و حتا جوان ترهایشان انصاریها در زمانی که شورای کتاب کودک را پایه گذاری کردند، خود دارای موقعیتهای اجتماعی خوبی بودند و نیاز به کسب موقعیت در شورای کتاب کودک نبودند. آنها آمدند تا با کار داوطلبانه، باورهای عمیق خود در دگرگون کردن جامعه را تحقق ببخشند.
بقای نهادهایی همچون شورای کتاب کودک یا هر سازمان مردم نهاد بستگی به این نوع نگاهی است که در آن جاری بوده است .
به طور طبیعی زمان از روی ما میگذرد ، نسلی جای نسلی دیگر را میگیرد . مهم این است که نسل جدید چقدر این فلسفه را درک کرده باشد. آیا میتواند درک کند که حق جامعه بر حق او مقدم است ؟
احساسات جوانانی که به سمت کار داوطلبانه روی میآورند ، به همان اندازه که شدت دارد ، مدت هم دارد؟
برخی بر این باورند یکی از عواملی که سبب میشود افراد برای یک عمر به باورهای خود پایبند باشند ، بی نیازی آنها به کسب درآمد است. اما من میخواهم دوباره تاکید کنم، آنها که کار داوطلبانه فلسفه زندگیشان بوده است، همواره بی نیاز از پول برای گذران زندگی خود نبودهاند. باغچه بان که همه عمر برای دگرگون کردن سامانه آموزش و پرورش تلاش کرد، برای گذران زندگی خود و خانوادهاش با دشواریهای بسیار روبه رو بود. اما او برای رسیدن به هدف والایش کمتر فرصت مییافت که به حساب و کتاب بپردازد. آن چه از باغچه بان، باغچه بان ساخت، بینشی بود که او پیدا کرد. برای رسیدن به این مرتبه باید راه دشواری پیمود. راهی که گام نخست آن از خود و خویشتن گذشتن و به جامعه رسیدن است. گوهر کار داوطلبانه اگر به بینش فرد تبدیل شود، چیزی نیست، جز به فکر سعادت و پیشرفت و رفاه جامعه خود و جامعه جهانی بودن.
سخت است که همچون باغچه بان بود اما میتوان درباره چونی و چرایی کار داوطلبانه او اندیشید. برای این که جنس بینش این گونه آدمها را درک کنیم، به این جمله او گوش سپارید تا ببینید توقع او از جامعه و یک عمر تلاش بدون پاداشش چه بوده است:
«من جبار باغچه بان هرگز شایسته ندانستهام که بر تلاشها و رنجهای خود نام «خدمت به جامعه» را بگذارم. در تنهایی، هنگامی که خاطرات خود را از روز تولد تاکنون مرور میکنم به این نتیجه میرسم که هیچ بهانه ای برای آن که بتوانم خود را خدمتگزار جامعه بدانم، وجود ندارد. میبینم این جامعه بزرگ بشریت بوده که به من خدمت کرده است و من را مدیون خود ساخته است. چراغی در سر راهم گذاشت تا در تاریکیهای شب، گم نشوم. آنچه کردهام و میکنم برای ادای این همه دینی است که به گردن دارم. اگر هزاران سال زندگی کنم و شب و روز زحمت بکشم، هرگز ممکن نیست دین یک ساعت از آسایش خود را ادا کرده باشم.»
این همان بینشی است که در این جستار کوتاه به آن بارها اشاره کردم. کسی که یک عمر کار داوطلبانه در کارنامه خود دارد، نیاز به بزرگداشت هم ندارد، چون او اکنون نیز فکر میکند، هرآنچه که انجام داده است، ادای دینی است به جامعه ایی که برای او فرصت زیستن و بهره بردن از زندگی را فراهم کرده است. من بزرگذاشت نوش آفرین انصاری را بهانه ایی میکنم تا به خودم و به نسلهایی که بعد از خودم در این عرصه کوشیدهاند، بگویم، کار داوطبانه با ارزش و نیکو است، اما از آن با ارزش تر و نیکوتر آن است، که بیاموزیم از کسانی که این کار را به عمری تلاش تبدیل کرده اند و همواره دیگری مقدم بر خود آن ها بوده است. و بزرگترین نکوداشت یا بزرگداشت برای این بزرگان این است که راه شان را ادامه دهیم نه راه را به بیراه بکشانیم.
و در نهایت، در جامعه ای که استمرار نهاد، استمرار نیکخواهی، استمرار دنبال کردن یک فلسفه در جهت بارور کردن جامعه همچون معجزه است!باور کنیم که سخت است گذر از اقیانوسی به مدت یک عمر ودر پایان نیز سالم به ساحل رسیدن!»
افزودن دیدگاه جدید