روزی روزگاری روباهی بود که در دل جنگلی فشرده از درخت و بوته و خار زندگی میکرد آنقدر فشرده و درهم تنیده که روباه از ترس گم شدن از لانهاش دور نمیشد. او هر شب با روشنایی آرام و ملایم ستارهای از خواب بیدار میشد. تا اینکه به مرور فهمید او فقط یک دوست دارد: ستاره.
تنها دوستی که راهنمای او در دل تاریکی جنگل بود و کمک میکرد تا غذا پیدا کند و راه لانه را از سر گیرد. او ستاره را تماشا میکرد و ستاره هم او را وقتی دنبال خرگوش ها در خارزار میدوید.
همهٔ دلخوشی روباه سوسوی ستاره بود حتا وقتی باران میبارید تا اینکه شبی دیگر ستاره نبود و همه چیز عوض شده بود. جنگل تاریک، سرد و ساکت و روزهایی که از پی هم میگذشتند و ستارهای که دیگر نبود. بعد از اینکه دلی از عزای سوسکها در آورد از لانه خارج شد تا سراغ ستاره را از سوسک و خرگوش و درختها و بوته بگیرد. وقتی باران تمام شد خوب به صدای خش خش برگها در جنگل گوش سپرد و سرش را از گوشهایش و از درختها بالاتر گرفت و یک عالمه ستاره دید. ستارههایی شبیه ستاره خودش در دوردستها.
ماجرای روباه و ستاره داستان کشف و شهود است بیرون آمدن از پیله خود و گشودن چشم به جهان و بزرگی و تعدد و تنوع درون آن.
مفاهیم کلیدی داستان:
- لانه و حوزه شخصی
- دوست
- تکرار
- تغییر
- غیبت
- انتظار
- کشف حین سفر
- مکان
- گم شدن
تکنیکهای مورد توجه در روایت هم مشاهده، پرسش و مشورت، گفتگو و اراده به منظور کشف است.
مهمترین ویژگی این کتاب در تصاویر آن است، پر جزییاتترین تصویرگری که تا امروز دیده ام. رفت وآمد بین کلیات در دل جزییات به وضوح شکل گرفته و واژههایی که قصه را میسازند با یک هارمونی و ریتم بصری –آوایی در دل تصاویر نشستهاند. خرگوشهایی که در دل خارزاراند یا سوسکهایی که در دل روباه و … جهان تصویر شده یک جهان ممتد بیکران است که هر امر جزیی حتا یک خار یا یک ستاره یا یک سوسک در دل آن جای گرفته است. خطها، منحنیها، شکستگیها، نقطهگذاریها در خدمت طراحی جهاناند.
این جاگیری و یافتن اقلیم و جا محور اصلی کتاب برای آغاز شناخت شناسانهٔ حرکت روباه قصه است. مکانمندی مولفهای که کتاب بر آن ایستاده است، کشف و شهودی که چشم روباه را به بیکرانی آسمان و کثرت ستارههای روشن باز میکند بر محور جاگیری در عالم هستی شکل میگیرد.
مفهوم مکان و زمان دو مولفه اصلی شناخت ذهن انسان است. درک نسبیت، کثرت و بیکرانگی و وحدت میتواند ذهن بشر را برای از خود به در آمدن و به نظاره جهان نشستن نرمش دهد. ادراک خود در دل مفهوم جز و کل هم باعث توسعه شبکهای مفاهیم در ذهن انسانها میشود.