در کتاب «قول بچه قورباغه» کرم و بچه قورباغه عاشق سرتا پای هم شدند. کرم شد «رنگینکمان رنگی» بچه قورباغه و بچه قورباغه شد «مروارید سیاه» کرم.
حالا که عاشقی شروع شده باید قول و قرار میگذاشتند که بدون هیچ تغییری به پای هم بمانند.
«قول دادند که تغییر نکنند.»
اما قورباغه یک روز پا در آورد، یک روز دست در آورد، یک روز دمش ناپدید شد و دیگر کرم رنگینکمانی تاب نیاورد، گذاشت و رفت، چون مروارید سیاهش پای قولش نمانده بود. اما مگر میشود به همین سادگی عشق را فراموش کرد. یک شب مهتابی که کرم احساس کرد آسمان و درختها و همه چیز عوض شده دلش برای بچه قورباغهاش تنگ شد.عشقش به او تغییری نکرده بود تصمیم گرفت مروارد سیاهش را بابت تغییراتش ببخشد و سراغ بچه قورباغهاش برود و صبح رفت سراغ آب و دید روی برگ سوسن یک قورباغه نشسته تا آمد بپرسد آیا دوست او را ندیده که قورباغه جهید و پروانه رنگی را به عنوان صبحانه بلعید و زیر آفتاب به این فکر کرد یعنی کرم رنگین کمانی که عاشقش بود کجا رفته است؟
مفاهیم اصلی در کتاب « قول بچه قورباغه»
- عشق/ دوستی
- قول/ تعهد
- تغییر/ ثبات
- من/ دیگری
- چرخه حیات
- بخشش
- تصور
- مراقبت
- قهر/ آشتی
- مرگ/ حیات
تکنیکهای کاربردی در کتاب « قول بچه قورباغه»
- خودشناسی
- دگر نگری
- عشق ورزی
- شناخت چرخههای طبیعت
- تحول خواهی
- گذار از واقعه
- حل مساله به جای حذف سوال
در قصههای کهن ایرانی ماجرای دوستی خاله خرسه که تبدیل به مثل تعلیمی شده را به یاد میآوریم. آسیبی که از عشق زیاد به دوستش میرساند و برای پراندن مگس از صورت دوستش به منظور بیدار نشدن از خواب تکه سنگی بر سرش میکوبد. در ادبیات اروپایی هم ماجرای جوجه تیغیهای در برفمانده را میخوانیم که برای زنده ماندن و استفاده از گرمای بدن هم آنقدر به یکدیگر نزدیک میشوند که تنشان زخمی و خونی میشود. اشاراتی است برای درک مهارت عشقورزی و مراقبت از خود و دیگری در فرایند عاشقی.
چیستی رابطه عاشقانه با تغییر هم بسته است. وقتی عشاق از کشف یکدیگر فارغ میشوند تغییرات شروع میشود و دیگر مانند دیروز نیستند. مگر جان جهان بدون تغییر زنده و پویا میماند؟ شب از پی روز میآید و زمستان از پی تابستان. اما عشاق خواهان حفظ کیفیت عاشقی بدون هیچ تغییری همچون روزهای اول آشناییاند. آنقدر از این تصورات عاشقانه لبریز میشوند که تغییرات خود و دیگری با گذشت زمان را نمیبینند و یک باره به خود میآیند که با مرگ رابطه مواجهه شدهاند. انکار تغییر آغاز مرگ رابطه است و نویسنده کتاب قول بچه قورباغه یکی از تاریخیترین و انسانیترین معضلات رابطه بشری را با زبانی کودکانه طرح میکند. پایانبندی این ایده با مرگ نمادین و ناخواسته پروانهای که تن به تغییر معشوق نمیداد توسط بلعیدن معشوق رقم میخورد تا زنگ هشدار برای خواننده تا همیشه نواخته شود.
این قصه مقدمهای است برای درک پیچیدگی فرایند عشقورزی و تلاش برای شناخت تغییرات طرفین در مسیر عاشقی و به رسمیت شناختن تغییرات. مقدمهای برای ادراک روابط بالغانه در تبادل احساس و اعتماد بین طرفین یک رابطه.
ایده و پرداخت قصه بدون نقص است. اما برای ادراک نسبتها و هشدار پایانی آن مقدماتی نیاز است اگر برای کودکان زیر ۱۲ سال خوانده میشود باید کودکان با مفاهیمی چون من، دیگری، تغییر و ثبات، هزینه و تعهد در قبال خود و دیگری، چرخه طبیعت و نیازهای اولیه بقا آشنا باشند. هشدار پایانی قصه نمادین است و اگر کودکان با قصهها و مثلهایی که آسیبها در دوستی و عشقورزی افراطی را نشان میدهند آشنا نباشند درک این نسبتهای پیچیده برایشان سخت بوده و تا حدی ناممکن خواهد بود. این قصه نیازمند گفت وگوی فعال پیشینی و پسینی با یک تسهیلگر کاربلد در حوزه مفاهیمی مانند عشق، رابطه، تغییر و مرگ است.
تا مادامی که کودکان باطرح این مفاهیم و نسبتهای مقدماتی و مکمل آشنا نشده باشند خواندن داستانهایی با این مضامین پیچیده و رها کردن کودک با برداشتهای شخصیاش میتواند آسیبزا باشد.