قورتشبده در کتاب «برویم مامانم را پیدا کنیم» دلاش برای ماماناش تنگ شده است. همه دخترها دوست دارند مامانی داشته باشند که برایشان قصه بگوید، دوستشان باشد، با او بیرون بروند، موهایشان را شانه کند و خیلی کارهای دیگر.
اما قورتشبده ماماناش از وقتی او نوزاد بوده رفته و او تنها با پروفسور، بابایاش، زندگی میکند. اما انگار طاقت قورتشبده تمام شده و پروفسور دیگر نمیتواند او را از ماماناش دور نگه دارد. قورتشبده از پروفسور، بابایاش، میخواهد که تا دو ماه دیگر که تولد ۹ سالگیاش است، باید ماماناش را پیدا کنند. اما پروفسور خیال ندارد به حرف قورتشبده گوش بدهد و کلی بهانه میآورد و خرابکاری میکند. حتی سفینهاش را خراب میکند تا نروند دنبال مامان قورتشبده اما قورتشبده کوتاه نمیآید و بلاخره آنها سوار سفینه میشوند و میروند به جستوجوی مامان قورتشبده. پیدا کردن مامان به همین راحتیها هم نیست. اما راهاش را قورتشبده پیدا کرده. حمله شادی به شهرها! همه چیز هم اینجا تمام نمیشود. مامان قورتشبده با کسی که او فکرش را میکرده خیلی فرق دارد!
مجموعه «قورتشبده» از حل مسئله میگوید و این دختر هشت ساله گاهی به تنهایی و گاهی با یاری از دیگران برای مسئلهها راهحل پیدا میکند. هرچه هم خرابکاریها بزرگ باشند، قورتشبده توان حل آنها را دارد.
«قورتشبده» از کودکانی میگوید که گرفتار جدایی والدین شدهاند و حتی این پدر یا مادر هم، حواسشان به آنها نیست. این کودکان باید توان غلبه بر حل مشکلات را به دست آورند بدون اندوه نبود یکی از والدین. این مجموعه دختری هشت ساله و قوی را به تصویر میکشد که میتواند خوب فکر و خوب زندگی کند.
همه ما نیروهایی منحصر به فرد داریم، همه کودکان. اگر بدانیم با آن چه کنیم، همه از وجود چنین نیروهایی درونمان شگفتزده خواهیم شد. شگفتیهای قورتشبده تا زمانی برایمان غریب است که منطق جهان واقعی را باور داریم و از تخیل دور شدهایم و قورتشبده این را به ما یادآوری میکند، همه چیز آنچه میبینیم نیست! گاهی جهان درونمان بزرگتر است از جهان بیرون.
مجموعه سه جلدی «قورتشبده» رمان تصویری، گرافیک ناول، است. همان اندازه که واژهها مهم هستند، تصویرها هم داستان را پیش میبرند. گاهی واژه تصویر شده و گاهی تصویر، واژه. نیروی هر دو به کمک هم آمده و دنیایی ساخته که در ادبیات کودکان ایران تازگی دارد.
«خورشید را برایم قورت میدهی؟» و «یک قورتشبده غول پیکر!» جلدهای دیگر این مجموعه هستند.