«قلعهی درختی» داستان دو پسر، راسل و وارن، است که هر دو به آرزوی داشتن خانهی درختی میرسند. راسل خانهای ساده با کمک پدرش میسازد و وارن خانهای با برج و بارو که طراحی پدرش است و کارگران برایش میسازند، بهدست میآورد. راسل در این باره چه فکر میکند؟
راسل و پدرش به خانهای جدید نقل مکان میکنند. خانه جدید از قبلی بهتر است چون یک درخت افرای کهنسال غولپیکر در حیاطش دارد. درختی که جان میدهد برای ساخت خانه درختی. راسل از پدرش میخواهد که در ساخت خانه درختی کمکاش کند. پدر راسل هیچ سر رشتهای از ساخت و ساز ندارد، اما پسرش را همراهی میکند. راسل نقشه خانه درختی را با آرزوهایش، ایوان و سرسره فرار و نورگیر برای تماشای ستارهها، میکشد. پدر و پسر به ابزار فروشی میروند و با راهنمایی فروشنده ابزارهای مورد نیاز خود را میخرند و بعد از بارها سعی و خطا بالاخره خانه درختی را میسازند. خانهای که هیچکدام از آرزوهای راسل را ندارد، اما به نظر راسل عالی است. پدر و پسر در خانه درختی با هم به خوشی وقت میگذارند و راسل خوشحال است تا اینکه در سه خانه آن طرفتر چشماش به یک خانه درختی باشکوه در حال ساخت و پسری که صاحب آن است میافتد. راسل به دیدن وارن میرود. خانه درختی که پدر وارن نقشهاش را کشیده و کارگرها آن را ساختهاند تمام آرزوهای راسل را دارد. اما همه چیز ندارد، مثلا سینک ظرفشویی. راسل به خانه بر میگردد و به پدرش که میگوید: «همیشه خانه درختی بهتری پیدا میشود» میگوید: «ولی هیچ پدر بهتری پیدا نمیشود».
«جیسکا اسکات کرین» نویسنده کانادایی پر کار کتابهای کودکان است که بیشتر با کتابهای داستانش برای نوآموزان شناخته میشود.
«چین لنگ» طراح فیلم و سریالهای تلویزیونی است و به عنوان تصویرگر آزاد کتابهای کودک مختلفی را نیز تصویرگری کرده است. لنگ در کانادا زندگی میکند.
کتاب «قلعهی درختی» برای بلندخوانی مناسب است.