طاعون

رمان «طاعون» ماجرای همه‌گیری این بیماری، در یکی از شهرهای کشور الجزایر به نام اران، را روایت می‌کند. روایتی که در آن طاعون جان بسیاری را می‌گیرد و در پی انکار و واکنش کند مقام‌های محلی، شهر را به تعطیلی می‌کشاند. داستان از زبان دکتر برنار ریو روایت می‌شود. پزشکی که از ابتدای بیماری در کنار مردم شهر است و در این کتاب روایت‌گر عصیان، هم‌بستگی اجتماعی و فداکاری و شجاعت نیروهای خودانگیخته مردمی است؛ روایت‌گر کنش جمعی مردم شهر و شکل‌گیری عصیانی اجتماعی، که به همبستگی اجتماعی می‌انجامد. دکتر ریو نماد عصیان است. او پزشکی است که مرگ‌های بی‌شماری را به چشم دیده اما هیچ‌گاه آن را نپذیرفته است. دکتر ریو تسلیم این واقعیتِ انکارناپذیر نمی‌شود و با آن مبارزه می‌کند.

با اعلام قرنطینه، اعضای خانواده‌های زیادی از هم جدا می‌شوند. عده‌ای برای فرار از شهر برنامه‌ریزی می‌کنند، عده‌ای اقدام علیه طاعون را بی‌ثمر می‌دانند و مردم را به نظاره‌گری تشویق می‌کنند و در این میان گروهی از مردم، با تشکیل سازمان بهداشتی، داوطلبانه به مبارزه با طاعون برمی‌خیزند.

در کتاب «طاعون» با شخصیت‌های گوناگونی روبرو می‌شویم که هر یک واکنش متفاوتی نسبت به بیماری دارند و نویسنده بدون ارزش‌گذاری بر این رفتارها، قضاوت را به خواننده وامی‌گذارد.

و در پایان، هنگامی که موش‌ها بیرون می‌آیند و از شدت بیماری کاسته می‌شود تارو، که بنیان‌گذار سازمان اجتماعی مبارزه با طاعون است، قربانی این بیماری می‌شود.

آن‌چنان که کامو می‌گوید: «طاعون» گذاری است از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی. اجتماعی که باید در مبارزه‌های‌اش شرکت کرد. «طاعون» شهادت‌نامه‌ای است بر آن‌چه می‌بایست صورت پذیرد و آن‌چه بی‌گمان مردمان باید در آینده، در مبارزه با وحشت و سلاح کندناشدنی‌اش، به‌رغم جدایی‌های فردی‌شان، باز هم به انجام رسانند.

 

درباره‌ نویسنده‌‌ کتاب:

آلبر کامو (1913ـ1960) نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی است. کامو در الجزایرِ تحت استعمار فرانسه به دنیا آمد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آن‌که دچار بیماری سل شود دروازه‌بان تیم فوتبال این دانشگاه بود. کامو از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب‌های بیگانه، سقوط، کالیگولا، سوء‌تفاهم و افسانه سیزیف است. او در سال ۱۹۵۷ برای پرداختن به مشکلات بشر در عصر حاضر و نوشتن مقاله علیه مجازات اعدام برنده جایزه نوبل ادبیات شد. آلبر کامو دو سال پس از بردن جایزه نوبل در یک سانحه تصادف درگذشت.

 

درباره‌ مترجم کتاب:

رضا سیدحسینی (1305ـ 1388) نویسنده و مترجم ایرانی، زاده اردبیل است. او سرپرست و عضو اصلی تألیف و ترجمه مجموعه شش جلدی فرهنگ آثار و در دوره‌هایی نیز سردبیر مجله سخن بود. 

سیدحسینی کار ترجمه را از شانزده سالگی با ترجمه از ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی شروع کرد. او پس از فراگیری زبان فرانسه، نخستین برگردان‌اش از این زبان را در سال ۱۳۲۶ منتشر کرد.

    عنوان لاتین
    La Peste
    گزیده‌هایی از کتاب
    • رامبر گفت: دکتر، من نمی‌روم و می‌خواهم با شما بمانم. او گفت که اگر برود خجالت خواهد کشید و این خجالت مزاحم عشقی خواهد شد که نسبت به او دارد. اما ریو اندامش را راست کرد و با صدای محکمی گفت که این بی‌معنی است و ترجیح خوشبختی خجالت ندارد. رامبر گفت: بلی، اما وقتی که آدم تنها خودش خوشبخت باشد خجالت دارد.
    • قصد مردن ندارم و مبارزه خواهم کرد. اما اگر بازی را باخته باشم می‌خواهم که خوب تمام کنم.
    • در دنیا همانقدر که جنگ بوده طاعون هم بوده است. با وجود این، طاعون‌ها و جنگ‌ها پیوسته مردم را غافلگیر می‌کنند. وقتی که جنگی در می‌گیرد، مردم می‌گویند: «ادامه نخواهد یافت، ابلهانه است.» و بی‌شک جنگ بسیار ابلهانه است، اما این نکته مانع ادامه یافتن آن نمی‌شود.
    • طاعون قضاوت درباره‌ی ارزش‌ها را از میان برده بود و بهترین نمونه‌ی این حالت آن بود که دیگر هیچ‌کس به جنس لباس و یا غذایی که می‌خرید توجه نداشت. همه‌چیز را یک‌جا می‌پذیرفتند.
    • عادت به نومیدی، از خودِ نومیدی بدتر است.
    • دکتر ریو: «نمی‌دانم برایم چه پیش خواهد آمد، یا هنگامی که همه‌ی این ماجراها به پایان رسید چه رخ خواهد داد. در این لحظه تنها چیزی که می‌دانم این است؛ مردم بیمارند و به درمان نیاز دارند. در پایان نجات‌یافتگان از طاعون درسی می‌آموزند؛  آنها اکنون می‌دانستند تنها چیزی که همیشه می‌توان مشتاقش بود و گاهی نیز به آن رسید، عشق به انسان است.»
    برگردان
    رضا سیدحسینی
    سال نشر
    ۱۳۸۶
    ناشر
    نویسنده
    Albert Camus, آلبر کامو
    نگارنده معرفی کتاب
    Submitted by skyfa on