از جان خود بگذر تا جان کودکان، جان بماند!
از خود گذشتن به چه معناست؟ اگر قرار باشد که برای کودکان دبستانی این مفهوم را باز کنیم، چگونه باید از سادهترین و ملموسترین واژهها استفاده کنیم، تا آنها معنای از خود گذشتن را درک کنند؟ اما اگر از خود گذشتن به ادبیات برسد، چگونه آن را باید در واژهها و روایت و داستان بازنمایی کرد، چنان که هم ارزشهای ادبی غنی بماند و هم این معنا بتواند به بهترین شکل به کودکان منتقل شود؟
یکی از کارکردهای ادبیات کودکان، انتقال معنا و ارزشهای زندگی است. جامعه انسانی جمع آدمهایی نیست که در کنار هم زندگی میکنند، جامعه انسانی، پیوند آشکار و نهان میان این آدمها است که سبب تداوم و استمرار جامعه میشود. یکی از این پیوندها فرهنگ است. آدمهای یک جامعه با فرهنگ به هم پیوند میخورند. فرهنگ هم ارزشها، سنتها، اندیشههایی است که نسل به نسل به وجود آمده و صیقل میخورند تا در تار و پود جامعه تثبیت شوند.
از دیرباز تاریخ، یکی از کارکردهای ادبیات انتقال ارزشهای فرهنگی از نسلی به نسل دیگر بوده است. چرا داستان آرش هر ایرانی و هر کسی که در چارچوب فرهنگ تمدنی ایران زیست کرده است، چنین متاثر می کند؟ نبرد نیکی و بدی، مبارزه با ستم و ستمگر، ارزش خاک و خانه و زیستگاه همه اینها بخشهایی از آن مفاهیمی هستند که افسانه آرش را در چشمان ما بزرگ و ماندگار جلوه میدهند. داستانها و روایتها اما همیشه در چارچوب اسطوره و افسانه نیستند. در هر نسل و دورهای روایتها و رخدادهایی هستند که الگویی برای زیستن میشوند. روایت ریزعلی خواجوی یا «دهقان فداکار» هنوز در ذهن بسیاری از کودکان دیروز و شاید امروز باشد که در کتابهای درسی با کوششهای او برای نجات جان مسافران قطار تبریز- تهران آشنا میشدند. این روایتها برای این بازخوانی و منتشر میشوند تا ارزشهای زندگی و ارزشهای وجودی مانند مفهوم «از خود گذشتن» را به کودکان که روزگاری بعدتر اداره کننده جامعه هستند، منتقل کنند.
در هر سرزمینی برخی از پیشهها و کارها هستند که کار با فداکاری سطح به سطح یا لبه به لبه حرکت میکنند. پزشکانی نامدار یا گمنام که از همه لذتهای مادی میگذرند و در بدترین وضعیت زیستی به کمک همنوعان خود میپردازند، کار را با فداکاری میآمیزند، کارگرانی که در معدنهای تاریک جان میگذارند، تا چرخ صنعت بر روی زمین بچرخد، همین طور هستند. و آتش نشانانی که کارشان در بسیاری از موارد مصداق و نشانه روشن فداکاری و از خود گذشتن است.
همه ما به خبرهایی که در چند سال گذشته از این مردان فداکاری که جان شان را برای نجات و رهایی همنوعان خود گذشتهاند، کم و بیش آشنا هستیم. شاید بزرگترین رخدادی که بیشترین آسیب را به جان این گروه وارد کرد، آتش سوزی در ساختمان پلاسکو در سال ۱۳۹۵ باشد. گزارشهای رسمی که اکنون در ویکی پدیای فارسی هم ثبت است، نشان میدهد که در این حادثه شانزده آتش نشان فداکار از جان خود گذشتند تا جان جامعه برقرار و مستمر بماند.
داستان «هزار پرنده رنگی و آهوی سرخ» که کتابی تصویری است، روایت از جان گذشتن یکی از این قهرمانان است به نام امید عباسی که در رخدادی دیگر به سال ۱۳۹۲، از جان خود گذشت تا جان دخترکی را نجات دهد. این دخترک رها شده در خانهای در یک برج، مانده بود. امید عباسی و همکاران او متوجه حضور دخترک در میان شعلههای آتش میشوند. امید با همه خطری که جاناش را تهدید میکرد، از جان خود میگذرد تا جان دخترک را نجات دهد.
به داستان درآوردن این روایت، برای این که هم ارزش ادبی داشته باشد، و هم بتواند بازتابی از آن لحظههای سخت از جان خود گذشتن باشد، کاری بسیار سخت و توان فرسا بود که باید چه در متن و چه در تصویر انجام میشد. این کار یکی از هدفهای برنامه ترویج کتاب خوانی «با من بخوان» وابسته به موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بود. زیرا تولید کتاب باکیفیت و داستانهایی که بتواند بازگو کننده روایتهای ارزشمند زندگی باشد، کاری است که تنها و تنها ادبیات از پس آن برمیآید. این روایت اگرچه از زندگی امید عباسی برگرفته شده و به زبان استعاره درآمده است، اما نماد و نشانهای است از زندگی فداکارانه همه آتش نشانان در هرکجای زمین که از جان خود میگذرند تا جان کودکان ایمن بماند.
در آغاز کتاب، این داستان به همه آتش نشانان و از جمله امید عباسی پیشکش شده است، تا کودکان از درون یک روایت داستانی با مفهوم فداکاری و از جان گذشتن آشنا شوند، شاید روزگاری دیگر هنگامی که خود به بزرگسالی رسیدند، در برابر این آزمون قرار گرفتند.