در کتاب «عینک نمیزنم!» دخترکوچولویی به نام تانیا بعد از مراجعه به چشم پزشکی متوجه میشود که نیاز به عینک دارد اما او عینک زدن را اصلا دوست ندارد. تانبا پس از چندین بار تلاش برای گم کردن عینکش، در نهایت متوجه میشود با عینک چهقدر بهتر از عهده بازیها و کارهایش برمیآید.
تانیا که یک دختر کوچولوی کودکستانی است و میتواند بسیاری از کارهایش را به تنهایی انجام دهد؛ بعد از مراجعه به چشمپزشک متوجه میشود نزدیکبین است و باید یک عینک قشنگ بزند. اما بعد از آمدن به خانه حسابی جیغ و داد میکند و میگوید اصلا عینک نمیخواهد. تانیا بالاخره راضی میشود تا با پدرش به عینکفروشی برود و قشنگترین عینک را بخرد. اما او دوست ندارد کسی او را با عینک ببیند. برای همین هر بار گه قرار است به مهد کودک برود عینک جایی گم میشود. توی گلدان، بالای سرسره زمین بازی، توی لانه پرنده و حتی توی آکواریوم. اما وقتی در مهد کودک بدون عینک اصلا اوضاع خوبی ندارد و نمیتواند در هیچ بازیای خوب ببیند یا متوجه عکسهای کتاب داستان شود، تصمیم میگیرد عینکش را دوباره امتحان کند؛ و بعد از آن با عینک همه چیز دوباره رو بهراه میشود.
داستان کتاب «عینک نمیزنم» به بالا بردن پذیرش کودک در زمان نیاز به عینک زدن و همچنین بالا بردن پذیرش دیگر کودکان در مواجهه با کودکی که عینک میزند، کمک میکند. تصاویر کتاب «عینک نمیرنم!» کودک را با تمام مراحل عینک زدن تانیا و حس و حالش همراه میکند.
«آنت لنگن» نویسنده آلمانی کتاب کودکان و خردسالان است. او در 29 آوریل 1967 در لورکوزن آلمان به دنیا آمد. مجموعه کتابهای فیلیکس، خرگوش جهانگرد، از همین نویسنده بسیار معروف است.
«فراوکه بار» تصویرگر آلمانی کتاب «عینک نمیزنم» به غیر از کار تصویرگری کتاب کودکان در زمینههای طراحی دیجیتال، طراحی کتابهای درسی، جلد مجلات و روزنامهها نیز فعالیت دارد.