یادداشتی برای بانو توران میرهادی به مناسبت روز کودک

به احترام روز کودک

برای توران، دختر ایران!

او از تبار کیست؟ او از تبار درختان سرو است، با آن قامت ایستاده در باد و باران، زیر آفتاب؛ نه، شاید تبار او پرنده‌ای است، همای نام؛ همان مرغی که سایه‌اش خوشبختی می‌آورد. تبار او هم درخت است که ریشه در زمین دارد و هم پرنده که بال در آسمان می‌گشاید. او یک زن است؛ از فرهنگی می‌آید که زن، زایش و زندگی هر سه در آن از یک ریشه‌اند. او یک زن است که در سختی‌ها چو سرو، قامت خم نکرد و برای پیشرفت و رفاه کودکان سرزمین خود همواره می‌گفت: بال‌های‌تان را برای پرواز بلند بگیرید. او همان همایی است که همراه برجسته‌ترین زنان عصر خود، سایه بال‌هایشان را بر سر کودکان ایران گستراندند، تا پس از هزاره‌ها رنج از نبود فرهنگی شایسته کودکان، اکنون بخشی از کودکان از کودکی خود شاد شوند و لذت ببرند.

او توران است، دختر ایران. بی‌گمان او از برجسته‌ترین معماران نهاد کودکی در ایران است. برای آنها که کمتر با معنای نهاد کودکی آشنا هستند، باید گفت جامعه‌های مدرن برخلاف جامعه‌های سنتی که روی چند نهاد پایه مانند حکومت، دین، آموزش، خانواده، ارتش و اقتصاد پایه گذاشته می‌شدند، برپایه نهادسازی‌های مویرگی شکل گرفته و گسترش می‌یابند. پیش از دوره مشروطه، در جامعه ایران تنها نهادی که برای کودکان وجود داشت، مکتب‌خانه بود و اگر چیزی هم فراتر از این مانند ادبیات داشتند، شکل نهادینه یا رسمی نداشت. در دوره مشروطه با جابه‌جایی نظام آموزشی سنتی به نو، کم‌کم نهادسازی برای کودکان به یک جنبش تبدیل شد. اما جهش بزرگ در نهادسازی برای کودکان، از ۱۳۲۰ آغاز شد و در دهه ۵۰ به اوج خود رسید. در این دوره، تنها نهاد کودکان، دیگر مدرسه نبود؛ بلکه در کنار آموزشگاه، ادبیات و انتشارات ویژه خود را به دست آوردند. نهاد کتابخانه‌های کودک برای آنها ساخته شد، نهاد بهداشت، تربیت‌بدنی، تفریح، پوشاک و... برای آنها پایه گذاشته شد. و البته در کنار آنها، نهاد اقتصاد کودک که همه اینها را در برمی‌گرفت، شکل گرفت. این همه کار بزرگ را، زنان و مردانی پیش بردند که خود تجربه‌های کودکی‌شان متفاوت با کودکان نسل‌های بعد بود. توران میرهادی اما در دو گستره آموزش‌وپرورش و ادبیات کودکان به همراه گروهی از زنان و مردان برجسته روزگار خود به نهادسازی پرداخت و برآیند کار آنها در فرجام، پایه‌گذاری مؤسسه‌های بسیار در عرصه ادبیات کودکان مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شورای کتاب کودک و کتابخانه‌های آموزشگاهی و در عرصه آموزش‌وپرورش، الگوسازی در گونه‌ای از آموزش‌وپرورش مدرن و انسان‌گرا بود که کودک در آن ابزار دست بزرگسال نبود، بلکه موجودی با ارزش بود که باید خود در راه آموختن و یادگیری، مشارکت می‌کرد و راه خود را پیش می‌برد و می‌ساخت.

اکنون آن بانوی والا، آن انسان برجسته روزهایی است که در حالتی از هوشیاری بسیار پایین در بیمارستان بستری است. هر آنچه در روزهای آینده پیش آید، بخشی از کارنامه زندگی او خواهد بود. کارنامه‌ای آن‌چنان درخشان که او را در تراز بزرگان این سرزمین جای خواهد داد. این کارنامه را او خود با پشتکاری مثال‌زدنی و با عشقی فراوان به فرزندان سرزمینش، ساخت. به راستی او تا آن هنگام که هوشیاری خود را داشت، همواره دلباخته این آب و خاک ماند. درباره این بانوی بزرگ، بخشی از سروده نادر ابراهیمی که تا بود همواره بزرگی او را به جای می‌آورد، شاید بتواند گویای کارنامه توران، دختر ایران، در احساسی‌ترین وجه باشد.

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس

چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم

ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها

چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود

خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود

رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم

... .

نویسنده
محمدهادی محمدی
منبع
روزنامه شرق شماره ۲۶۹۹ - پنج شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۵
Submitted by admin on

به احترام روز کودک

برای توران، دختر ایران!

او از تبار کیست؟ او از تبار درختان سرو است، با آن قامت ایستاده در باد و باران، زیر آفتاب؛ نه، شاید تبار او پرنده‌ای است، همای نام؛ همان مرغی که سایه‌اش خوشبختی می‌آورد. تبار او هم درخت است که ریشه در زمین دارد و هم پرنده که بال در آسمان می‌گشاید. او یک زن است؛ از فرهنگی می‌آید که زن، زایش و زندگی هر سه در آن از یک ریشه‌اند. او یک زن است که در سختی‌ها چو سرو، قامت خم نکرد و برای پیشرفت و رفاه کودکان سرزمین خود همواره می‌گفت: بال‌های‌تان را برای پرواز بلند بگیرید. او همان همایی است که همراه برجسته‌ترین زنان عصر خود، سایه بال‌هایشان را بر سر کودکان ایران گستراندند، تا پس از هزاره‌ها رنج از نبود فرهنگی شایسته کودکان، اکنون بخشی از کودکان از کودکی خود شاد شوند و لذت ببرند.

او توران است، دختر ایران. بی‌گمان او از برجسته‌ترین معماران نهاد کودکی در ایران است. برای آنها که کمتر با معنای نهاد کودکی آشنا هستند، باید گفت جامعه‌های مدرن برخلاف جامعه‌های سنتی که روی چند نهاد پایه مانند حکومت، دین، آموزش، خانواده، ارتش و اقتصاد پایه گذاشته می‌شدند، برپایه نهادسازی‌های مویرگی شکل گرفته و گسترش می‌یابند. پیش از دوره مشروطه، در جامعه ایران تنها نهادی که برای کودکان وجود داشت، مکتب‌خانه بود و اگر چیزی هم فراتر از این مانند ادبیات داشتند، شکل نهادینه یا رسمی نداشت. در دوره مشروطه با جابه‌جایی نظام آموزشی سنتی به نو، کم‌کم نهادسازی برای کودکان به یک جنبش تبدیل شد. اما جهش بزرگ در نهادسازی برای کودکان، از ۱۳۲۰ آغاز شد و در دهه ۵۰ به اوج خود رسید. در این دوره، تنها نهاد کودکان، دیگر مدرسه نبود؛ بلکه در کنار آموزشگاه، ادبیات و انتشارات ویژه خود را به دست آوردند. نهاد کتابخانه‌های کودک برای آنها ساخته شد، نهاد بهداشت، تربیت‌بدنی، تفریح، پوشاک و... برای آنها پایه گذاشته شد. و البته در کنار آنها، نهاد اقتصاد کودک که همه اینها را در برمی‌گرفت، شکل گرفت. این همه کار بزرگ را، زنان و مردانی پیش بردند که خود تجربه‌های کودکی‌شان متفاوت با کودکان نسل‌های بعد بود. توران میرهادی اما در دو گستره آموزش‌وپرورش و ادبیات کودکان به همراه گروهی از زنان و مردان برجسته روزگار خود به نهادسازی پرداخت و برآیند کار آنها در فرجام، پایه‌گذاری مؤسسه‌های بسیار در عرصه ادبیات کودکان مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شورای کتاب کودک و کتابخانه‌های آموزشگاهی و در عرصه آموزش‌وپرورش، الگوسازی در گونه‌ای از آموزش‌وپرورش مدرن و انسان‌گرا بود که کودک در آن ابزار دست بزرگسال نبود، بلکه موجودی با ارزش بود که باید خود در راه آموختن و یادگیری، مشارکت می‌کرد و راه خود را پیش می‌برد و می‌ساخت.

اکنون آن بانوی والا، آن انسان برجسته روزهایی است که در حالتی از هوشیاری بسیار پایین در بیمارستان بستری است. هر آنچه در روزهای آینده پیش آید، بخشی از کارنامه زندگی او خواهد بود. کارنامه‌ای آن‌چنان درخشان که او را در تراز بزرگان این سرزمین جای خواهد داد. این کارنامه را او خود با پشتکاری مثال‌زدنی و با عشقی فراوان به فرزندان سرزمینش، ساخت. به راستی او تا آن هنگام که هوشیاری خود را داشت، همواره دلباخته این آب و خاک ماند. درباره این بانوی بزرگ، بخشی از سروده نادر ابراهیمی که تا بود همواره بزرگی او را به جای می‌آورد، شاید بتواند گویای کارنامه توران، دختر ایران، در احساسی‌ترین وجه باشد.

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس

چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم

ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها

چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود

خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود

رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم

... .

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
خبر