در ادامهی پژوهش دانش آموزی، شناخت ویژگیهای کودک و نوجوان بسیار مهم است. مثلا در کلاس، بچهها با توانایی مختلف حضور دارند.
یکی تخیل قوی دارد، آن یک صدایش خوب است آن دیگری به مسایل ورزشی توجه نشان میدهد و این یک ریاضی و هنر را دوست دارد. وقتی در این کلاس بچهای داستانی یا مطلبی مینویسد، با تواناییهای خودش این کار را میکند. باید کاری کنیم که بچهها از ابتدا، نهایت دقت را پیدا کنند. ضمن دقت، سرعتی درانتقال دادههای اطلاعاتی در ذهن داشته باشند تا بتوانند اطلاعات را مورد پردازش قرار دهند. اطلاعات نباید محدود باشد که باید در ارتباط با شرایط زندگی، مسائل، درس، عقاید و احساسات او به کار برده شود. او با شناخت و معرفت به دست آمده یاد میگیرد خودش را ارزیابی کند. این کار نیاز به تمرین و مهارت دارد. به مسئله پژوهش باید به عنوان یک رویکرد مثبت نگریست وقتی یک پدیده در جامعهای مطرح میشود، میتواند مبنایی برای تحول باشد پس هم باید به آن جهت داد و هم با آن همسو شد.
حال اگر این تحول، پژوهش باشد، بچهای را که نمیتواند خوب بنویسد ولی خوب نقاشی میکند یا نمیتواند جدی نقاشی کند ولی میتواند کاریکاتور بکشد یا اصلاً نقاشی بلد نیست، ولی میتواند عکسها را خوب کنار هم بچسباند یا دیگری اصلا حوصلهی نوشتن ندارد و نقاشی هم دوست ندارد ولی خوب میتواند حرف بزند؛ از سوی معلم خویش، توانایی او کشف شده، به سوی آنها هدایت میشود. چرا که شناخت مخاطب در حوزهی پژوهش بسیار اهمیت دارد. یعنی مربی را وادار به انتخاب روش و تقسیم کار میکند. بهترین وجه پژوهش برای بچهها مشارکت است یعنی از تکثیر به وحدت میرسند.
مثلاً تعدادی بچه به پارک میروند. بچهها باید خوب ببینند، خوب بشنوند، خوب بو بکشند، خوب لمس کنند، یعنی از حواس پنجگانه خود خوب استفاده کنند مربی در اینجا هدایت کننده است و از بچهها سوال میکند و به پاسخ آنان خوب گوش میکند و همه نظرهای یکدیگر را میشنوند و معلم باید بچهها را هدایت کند که این دادهها و اطلاعات خام را به ذهن ببرند و در ذهن پردازش کنند تا به دانش تبدیل شود. اگر بچهای دادهها را بگیرد ولی مهارت پردازش نداشته باشد آنگاه معلم باید او را به سمتی هدایت کند که نادیدهها را طرح کند. بدین ترتیب بچهها را به برخورد خلاق تشویق میکند. در صورتی که تنها بچهها نکات مثبت را طرح کنند، مربی باید به بچهها جامعیت نگاه را یاد بدهد و به آنان بیاموزد که تا خوب و بد را با هم ببیند. ما میخواهیم با استفاده از پژوهش، در دانش آموزان تحول ایجاد کنیم. برای این کار باید جهت گیری داشته باشیم و از سنین پایین برای ایجاد مهارت تمرین کنیم.
تعریفی از آموزش و پرورش در فرهنگنامه وجود دارد: آموزش و پرورش به مفهوم یاد دادن دانش و رفتارهای معین به انسانها است، با این هدف که در شرایط گوناگون بتوانند بهتر بیندیشند. بهتر زندگی کنند و با تعیین رفتار و کردار مناسب و مفید برای خود با دیگران هماهنگ شده، کامل کنندهی یکدیگر باشند. پژوهش، آموزش را تکمیل میکند، اگر به معنی حقیقت پژوهشی به کار گرفته شود، چند مفهوم پیدا میکند. پژوهش یعنی دوباره جستجو کردن که برای هر کودکی، تجربهای بسیار شیرین است.
مثلاً بچهی پیش دبستانی را در نظر بگیرید که به پارک میرود و انواع برگها و درختان و پرندگان و... را میبیند. او به بازشناسی اطلاعات کسب شده از راه مشاهداتش نیاز دارد. در این مرحله کتابهای تصویری برایش جالب است و مشاهداتاش را در این کتابها پیدا میکند. ما در ادبیات کودکان تواناییهای سنی و یادگیری را به لحاظ روانشناختی در نظر میگیریم. به همین دلیل، تقسیمبندی گروههای سنی صورت گرفته است. همه اینها را باید ملاک و معیار پژوهشی قرار دهیم که با چه دانش آموزی روبرو هستیم. با کدام گروه سنی سروکارداریم. هر کدامشان تمایل به چه کاری دارند. مثلاً بچهای که تکلم قوی ندارد باید بتوان با روش گزارش نویسی و یا ضبط نوار او را تشویق به ارائه کار تحقیقاش نمود. آرام آرام باز شناختهها، به عنوان یافتهی پژوهش برای بچهها تجربه میشود.
دایره المعارف کلمبیا چند وجه را در کار تحقیق در نظر می گیرد که عبارتند از:
- پژوهش باید بررسی دقیق باشد فقط دیدن و گذشتن نیست.
- پژوهش باید با حوصله و صبر انجام گیرد.
- پژوهش باید از روی اصول و به طور مستمر صورت گیرد.
یعنی اگر بخشی را که در کلاس شروع کردهایم و دنبالهی آن را رها کنیم پژوهش به حساب نمیآید پس باید مستمر باشد. مثلاً در دانشگاه برای تدریس روش پژوهش دو یا سه جلسه دربارهی کلیات بحث میشود. سپس در هر جلسه روی یکبخش کار میشود و تا پایان ترم، چهارچوب و ارکان پژوهش کامل میشود.
یکی از راههای کسب اطلاعات، پرسش و پاسخ است. بچهها در حین پرسش و پاسخ، اطلاعات به دست می آورند و مربی مسئول است چگونگی ارتباطشان را آموزش دهد تا قسمتی از جواب سوالها را از طریق پرسش و پاسخ بدست آورند. ما در حال کار کردن به طور غیر مستقیم به بچهها میآموزیم چه چیزهایی ساخت و پرداخت میخواهد، چه چیزهایی فکر میخواهد و چه چیزهایی به آزمایش نیاز دارد.
در زمینهی پژوهش دانش آموزی باید به سادگی مطلب توجه خاص داشت. بهتر است به بچه بگوییم آن چیزی را که در توان دارد، ارائه بدهد. هدف ما این است که دانش آموز خودش به دنبال کسب حقیقت برود و این مهارت را پیدا کند. در این راستا بهتر است مسابقه و ارزشیابی را حذف کنیم، و قضاوت سطحی را کنار بگذاریم تا بچهها فکر کرده، خلاقیت پیدا کنند و خود ارزیابی شوند. بچهها به حاصل کارشان نگاه میکنند و برای این که آموزش دیدهاند و کار هنری کردهاند دفعه بعد خودشان پر انرژیتر حرکت میکنند.
پژوهش دانش آموزی را نباید با روشی که در پژوهشهای آکادمیک دانشگاهی رخ میدهد پیش برد. مهم، کسب مهارت دانش آموزی است مثلاً یادگیری چگونگی نوشتن پانویس، بزرگترها از شیوههای مختلف پژوهش استفاده میکنند، ابزار و منابع هم گوناگون است. شیوهی ابزار بسته به موضوع پژوهش انتخاب میشود. معمولاً چند شیوه با هم ترکیب میشود. هنر پژوهشگر در این است که بتواند عوامل زیادی را دخالت دهد تا به آن نتیجه لازم برسد. اگر بخواهد پژوهش میدانی انجام دهد، باید پرسش و پاسخ داشته باشد، مصاحبه کند و در ضمن مطالعات کتابخانهای را فراموش نکند و از همهی این روشها استفاده کند تا از کثرت به وحدت برسد یعنی به اصل برسد.
به طور کلی در روند پژوهشها بحث چه کسی، چه زمانی، کجا و چگونه و چرا ضرورت دارد. ما میخواهیم دانش آموزان در اثر کار پژوهش، خلاقیتشان پرورش پیدا کند، و قدرت حل مسئله داشته باشند. معمولاً بچهها از طریق ریاضی به این درک میرسند. ولی با تأسف بچههای نسل امروز به دلیل انجام تمرینهای تکراری قدرت حل مسئله را در زندگی پیدا نمیکنند. حالا اگر بتوانیم اینها را به هم نزدیک کنیم برای رشد دانش آموزان بسیار مفید است.
یکی دیگر از عواملی که در پژوهش به آن اهمیت میدهیم، اعتماد به نفس در تعریف آموزش و پرورش است تا دانش آموز در شرایط گوناگون بهتر بیندیشد و به طور کلی افق ذهنی پیدا کند و به بینش و فرزانگی و کمال نفس دست پیدا کند که این تنها از طریق تمرین و ممارست به دست میآید.
بچهای که دانهای را میکارد و مسیر رشد آن را دنبال میکند، دارای اعتماد به نفس میشود به ویژه اگر به ذوق بیاید و این موضوع را نقاشی کند. خود فعالیتی پژوهشی است زیرا نقاشی از یکسری اجزا مثل رنگ و خط و نقطه تشکیل شده است و بچه آنها را با هم ترکیب میکند تا تابلو برخاسته از دادههای اطلاعاتی خاصی که خود دارد، بیافریند و کارپژوهشی انجام دهد.
مثلاً سمفونی ۹ بتهون حاصل پژوهش نسبت به جامعهی بشری است و به همین دلیل جاودانه شده است. پژوهش را به عنوان یک تحول، جدی بگیریم و برای بالا بردن مهارت بچهها با کار ببندیم.
افزودن دیدگاه جدید