کتابخانه‌ی کودک‌محور آوا در اسلامشهر چشم‌انتظار روزی است که درهای‌اش را به روی کودکان بگشاید

راه‌اندازی یک کتابخانه‌ی کودک‌محور احساس خوشایند بی‌نظیری به همراه دارد. به ویژه اگر در دوران خاص و چالش‌برانگیزِ شیوع ویروس کرونا باشد. با تولد هر کتابخانه‌ی «با من بخوان» این حس حرکت و جریان داشتن زندگی به رغم همه‌ی محدودیت‌ها و چالش‌ها ما را به آینده امیدوارتر می‌کند. داستان تولد کتابخانه‌ی کودک‌محور آوا در دبستان نبوت اسلام‌شهر از شهرستان‌های حاشیه‌ای استان تهران یکی از آن داستان‌های دلگرم‌کننده است.

اواخر پاییز 98 بود که خانم قرداشخانی، یکی از آموزگاران دبستان نبوت اسلامشهر که از طریق کمپین «یک آموزگار، یک کلاس، یک کتابخانه» به برنامه‌ی «با من بخوان» پیوسته بود، درخواست راه‌اندازی یک کتابخانه کودک‌محور را در این دبستان مطرح کرد. مدیر این دبستان نیز موافقت و علاقه‌مندی خود را برای تاسیس کتابخانه اعلام کرد. این دبستان در دو شیفت فعالیت می‌کند و در پایه‌های اول تا سومِ آن نزدیک به 600 دانش‌آموز مشغول به تحصیل هستند.

پس از بررسی و بازدید کارشناسان «با من بخوان» از این مرکز کار برنامه‌ریزی برای فضاسازی و تجهیز این کتابخانه آغاز شد. اتاقی در طبقه‌ی همکف این دبستان به کتابخانه اختصاص یافت. خانم قرداشخانی پذیرفت که به صورت داوطلبانه مسئولیت کتابدار این کتابخانه را بر عهده بگیرد. همچنین یکی از مادران علاقه‌مند که دارای چندین سال سابقه‌ی کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است با علاقه‌ی بسیار برای فعالیت در این کتابخانه اعلام آمادگی کرد.

اما با بروز بحران شیوع ویروس کرونا کار راه‌اندازی این کتابخانه به تعویق افتاد. کارشناسان «با من بخوان» و مدیران و آموزگاران علاقه‌مند این دبستان در پی آن بودند که با وجود تعطیلی مدرسه راهی برای ترویج کتابخوانی بیایند. سرانجام در اردیبهشت ماه سال 1399 گروه به این تصمیم رسید که کار راه‌اندازی کتابخانه را به اتمام برساند. با این تفاوت که با توجه به نیمه‌تعطیل بودن مدرسه برای پیشگیری از شیوع بیماری، تا زمان عادی شدن شرایط، کتابخانه پذیرای کودکان نباشد، اما کتابدار کتابخانه بسته‌کتابی‌هایی را بر اساس گروه‌های سنی آماده کند و با رعایت نکات بهداشتی به والدین تحویل دهد تا کودکان بتوانند در طول تابستان از کتاب‌های باکیفیت کتابخانه بهره‌مند شوند. کتابخانه‌ی کودک‌محور آوا برای فرا رسیدن آن روز که درهایش را به روی کودکان بگشاید لحظه‌شماری می‌کند.

 برای آشنایی بیشتر با روند کار و حال وهوای انرژی‌بخش این کتابخانه با خانم قرداشخانی آموزگار- کتابدار این کتابخانه گفت‌وگو کرده‌ایم. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

  • سلام. خودتان را معرفی کنید و بگویید چطور با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا شدید؟

سلام. من سید معصومه قرداشخانی، آموزگار پایه‌ی اول دبستان نبوت اسلام‌شهر از شهرستان‌های استان تهران هستم. من به واسطه‌ی یکی از هم‌دوره‌ای‌هایم در دانشگاه فرهنگیان، خانم مهتاب جناب، با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا شدم.

  • چه انگیزه‌هایی باعث شد که به کار ترویج کتابخوانی برای کودکان علاقه‌مند شوید؟

هنگامی که به عنوان آموزگار شروع به کار کردم و شایسته مقام آموزگاری شدم، با خودم عهد بستم که در طول سال‌های خدمت‌ام تنها تدریس کردن را وظیفه‌ی خود ندانم، بلکه به پرورش کودکان بیش از تدریس طوطی‌وار بها بدهم. همیشه این موضوع فکرم را به خود مشغول می‌کرد که چگونه می‌توانم به این هدفم برسم، چه کاری می‌توانم انجام دهم که در رفتار و افکار و کردار دانش‌آموزان خوش بنشیند و راه درست زندگی کردن را به آن‌ها بیاموزد. به لطف خدا و دوست عزیزم خانم مهتاب جناب که او هم از ترویج‌گران «با من بخوان» است در اولین سال خدمت‌ام با این برنامه آشنا شدم. هنگامی که در کارگاه‌های آموزشی بلندخوانی برای کودکان با تسهیل‌گری خانم صفایی، از کارشناسان برنامه‌ی «با من بخوان»، شرکت ‌کردم، راه رسیدن به هدف‌ام را پیدا کردم. این کارگاه انگیزه‌ی مرا صدچندان کرد و این نگاه را در من تقویت کرد که اگر می‌خواهم به هدف‌ام برسم باید برای دانش‌آموزان‌ام کتاب بخوانم. به این نتیجه رسیدم که خواندن کتاب باکیفیت موثرترین راه برای نشان دادن راه درست زندگی کردن است.

  • چه شد که تصمیم به راه‌اندازی کتابخانه در دبستان نبوت گرفتید؟

پیش از آشنایی با برنامه‌ی «با من بخوان» بر حسب علاقه و وظیفه‌ی آموزگاری، برنامه‌ای برای کتابخوانی ترتیب داده بودم که دست‌کم ماهی یک بار در روزهای پنجشنبه که مدرسه‌ها تعطیل هستند، همراه با دانش‌آموزان علاقه‌مند و داوطلب کلاس‌ام به نزدیک‌ترین کتابخانه‌ برویم و با هم کتاب بخوانیم. اما این کار با مشکلاتی همراه بود. کتابخانه‌ای که ما برای بلندخوانی به آنجا می‌رفتیم کتابخانه‌ای عمومی بود که افراد دیگری هم برای مطالعه در آن حضور داشتند. دانش‌آموزان من کودکان پایه‌ی اول دبستان و بسیار بازیگوش بودند و سکوت کتابخانه را برهم می‌زدند. مدام از سمت مسئولان کتابخانه تذکر دریافت می‌کردیم که سکوت را رعایت کنید! مدام به من می گفتند که خانم خانی بچه‌های شما مزاحم تمرکز در مطالعه‌ی دیگر اعضای کتابخانه می‌شوند. سرانجام مسئولان کتابخانه از من می‌خواستند که با تعداد کم‌تری کودک به کتابخانه مراجعه کنم. این امر باعث شد که همه‌ی دانش‌آموزان نتوانند در این نشست‌های کتابخوانی ماهانه شرکت کنند. در ضمن کتابخانه‌ای که می‌رفتیم محیط کوچکی داشت و صندلی به تعداد کودکان در آن وجود نداشت. نیمی از دانش‌آموزان‌ام روی زمین و نیمی دیگر روی صندلی می‌نشستند. زمین هم برای نشستن کودکان مناسب نبود و جای‌شان ناراحت بود.

پس از این‌که به برنامه‌ی «با من بخوان» و کمپین «یک آموزگار، یک کلاس، یک کتابخانه» پیوستم و شروع به بلندخوانی کتاب‌های باکیفیت برای دانش‌آموزان کلاس‌ام کردم، به مرور شاهد تاثیر خواندن کتاب باکیفیت بر رفتار و یادگیری آنان شدم. تصمیم گرفتم کار ترویج را نه فقط برای دانش‌آموزان کلاس خودم بلکه برای کل مدرسه انجام دهم. با خودم گفتم باید همه‌ی دانش‌آموزان مدرسه از این امکان بهره‌مند باشند. چه خوب می‌شود به جای این‌که کودکان را به کتابخانه‌ی عمومی ببریم، کتابخانه را به مدرسه خودمان بیاوریم! این شد که موضوع تاسیس کتابخانه را با خانم صفایی مطرح کردم و ایشان هم درخواست ما را با گروه کتابخانه‌های «با من بخوان» درمیان گذاشتند.

  • کمی درباره‌ی مراحل کار، چالش‌هایی که داشتید و کارهایی که تا کنون برای کتابخانه انجام شده توضیح دهید. از حال و هوا و احساس خود برای‌مان بگویید.

نخست با مدیر مدرسه مشورت کردم و ایشان را در جریان فعالیت‌های «با من بخوان» قرار دادم و موافقت ایشان را برای راه‌اندازی کتابخانه در مدرسه کسب کردم. مدیر و مسئولان دبستان هم طی مکاتباتی با اداره‌ی آموزش و پرورش، موضوع راه‌اندازی کتابخانه را اطلاع دادند و برای مجوزهای لازم اقدام کردند.

در پی درخواست دبستان نبوت برای راه‌اندازی کتابخانه، کارشناسان «با من بخوان» برای بازدید و معرفی برنامه و کارکردهای یک کتابخانه‌ی کودک‎محور به دیگر آموزگاران و مسئولان مدرسه، به دبستان ما آمدند و توضیحاتی را به همکاران ما ارائه دادند. طی این جلسه همکاران مدرسه تمایل و علاقه‌مندی خود را برای اجرای برنامه «با من بخوان» در کلاس‌های درس خود ابراز کردند.

خانم صفایی برای آموزگاران علاقه‌‌مند کارگاه آشنایی با ادبیات کودک و بلندخوانی برای کودکان را برگزار کردند و آموزگاران را با تکنیک‌ها و شیوه‌های صحیح کتابخوانی با کودکان آشنا کردند. سپس خیلی زود روند راه‌اندازی کتابخانه آغاز شد. با راهنمایی گروه کتابخانه‌های «با من بخوان» شروع به تهیه‌ی تجهیزات لازم برای کتابخانه کردیم. قفسه‌ها، موکت و مقدمات طراحی فضای کتابخانه فراهم شد. به مراحل پایانی کار رسیده بودیم و در حقیقت دیگر چیزی به افتتاح کتابخانه نمانده بود که متاسفانه به دلیل شیوع ویروس کرونا مدرسه‌ها تعطیل شدند.

مدرسه‌ی ما کتابخانه نداشت و ما همیشه نشست‌های بلندخوانی را در نمازخانه برگزار می‌کردیم. من همیشه این نوید را به دانش‌آموزان می‎‌دادم که قرار است کتابخانه داشته باشیم و به زودی دیگر در کتابخانه کتاب خواهیم خواند. کتابخانه‌ای که متعلق به خودمان است و شما می‌توانید آن‌جا راحت باشید. کودکان خیلی شوق و هیجان داشتند و من کاملاً این اشتیاق و انتظار را در وجودشان می‌دیدم. مدام می‌پرسیدند: «خانم پس کی می‌رویم به کتابخانه‌ی خودمان؟»

ما کتاب المر را خوانده بودیم و به عنوان فعالیت‌های در پیوند با این کتاب، ریسه‌های المر را درست کرده بودیم. به کودکان گفته بودم که ریسه‌ها را نگه دارند تا وقتی کتابخانه را افتتاح کردیم، برای روز المر جشن بگیریم. به آن‌ها وعده داده بودم که می‌خواهیم کتابخانه را با همین ریسه‌های المری تزیین کنیم... متاسفانه بیماری کویید 19 همه این‌ها را به تاخیر انداخت. بچه‌ها خیلی ناراحت شدند. خود من هم بی‌نهایت ناراحت شدم که در برگزاری نشست‌های بلندخوانی وقفه‌ افتاد. اما اجازه ندادم که بچه‌ها زیاد ناامید، دلسرد و ناراحت بشوند. به همین دلیل در دوران شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مدرسه هم کتاب‌خوانی برای کودکان را به صورت مجازی در واتس‌اپ ادامه دادم.

پس از آن‌که اداره‌ی آموزش و پرورش از 27 اردیبشهت 1399 اجازه‌ی بازگشایی مدارس را صادر کرد، خانم صفایی به من اطلاع دادند که کتاب‌ها آماده است و کارتن‌های کتاب برای ما ارسال شد. من کتاب‌ها را تحویل گرفتم و با همراهی کتابدارمان خانم مهینه شکرایی کتاب‌ها را بررسی و دسته‌بندی کردیم. من بلافاصله از کتاب‌ها عکس گرفتم و برای دانش‌آموزان‌ام ارسال کردم و برای‌شان نوشتم: «بچه‌ها کتاب‌های کتابخانه‌مان بالاخره رسید! چیزی نمانده که کتابخانه هم راه بیفتد. امیدواریم که تابستان بتوانیم از کتابخانه استفاده کنیم. شما می‌توانید در تعطیلات تابستانی به کتابخانه بیایید تا با هم کتاب بخوانیم.» نمی‌دانید بچه‌ها چقدر خوشحال شدند. می‌توانم بگویم که والدین بیش‌تر از کودکان خوشحال شدند و از گروه «با من بخوان» و من که واسطه‌ی رساندن کتاب به بچه‌ها بودم سپاس‌گزاری و برای‌مان دعای خیر کردند. در حال حاضر همه‌ی ما بی‌صبرانه منتظر افتتاح کتابخانه‌ی آوا هستیم.

  • برای آینده و فعال شدن هرچه بیش‌تر کتابخانه چه برنامه‌هایی دارید؟

به نظر من آگاه‌سازی والدین در زمینه‌ی اهداف کتابخانه می‌تواند در پیشبرد فعالیت‌های کتابخوانی بسیار کمک‌کننده باشد. برنامه‌مان این است که اگر بتوانیم والدین و به‌ویژه مادرها را آموزش بدهیم و اگر امکان‌اش فراهم شود کارگاهی برای مادرها برگزار کنیم تا آنان را با سودمندی‌ها و شیوه‌های بلندخوانی برای کودکان آشنا کنیم. به نظرم خیلی مهم  است که مادران بدانند هنگام خرید کتاب برای فرزند‌ان‌شان به چه نکاتی باید دقت کنند و چه کتاب‌هایی را نباید برای فرزندان‌شان بخوانند. این موضوعی نیست که خانواده‌ها آشنایی زیادی با آن داشته باشند. من هم خودم مادر هستم و یک پسر پنج ساله دارم که از نه ماهگی برای‌اش کتاب خوانده‌ام. ولی پس از اینکه با «با من بخوان» آشنا شدم و در کارگاه بلندخوانی شرکت کردم، متوجه شدم که برخی از کتاب‌هایی که برای فرزندم خوانده‌ام کتاب‌های باکیفیت و مناسبی نبوده‌اند. تازه یادگرفتم که چطور باید کتاب را با کودک سهیم شد. این کارگاه کل ذهنیت مرا زیر و رو کرد و سمت و سوی مسیر کتاب خواندن برای فرزند خودم را هم تغییر داد. این برای خود من خیلی جالب بود و دوست دارم این اطلاعات را در اختیار سایر مادران و والدین هم بگذارم. متوجه شدم که متاسفانه اغلب کتاب‌هایی که در دسترس دانش‌آموزان است و حتی کتاب‌هایی که در خود مدرسه هست کتاب‌های بی‌کیفیتی هستند که اصلا ارزش خواندن ندارند. این آگاهی اگر به اولیا و مربیان داده شود که کتاب خوب و باکیفیت چیست و چگونه باید خوانده شود و فعالیت‌های در پیوند با آن را چگونه باید انجام داد تا فرزندان‌مان با محتوای کتاب ارتباط بیش‌تری برقرار کنند، گام بسیار بزرگی در مسیر ترویج فرهنگ کتابخوانی خواهد بود.

  • آرزوی‌تان برای کودکان چیست؟

بزرگ‌ترین آرزویی که من برای همه‌ی کودکان دارم این است که اگر در زندگی و جامعه با مسائل دشواری روبه‌رو می‌شوند یا محیط زندگی مطابق خواسته‌ی آنان نیست، این توان و باور را داشته باشند که می‌توانند بر آن‌ها غلبه کنند و از پس مشکلات بر بیایند. یعنی آنقدر توان‌مند باشند که بتوانند راه‌حل‌هایی برای فراتر فتن از مشکلات و درگیری‌های خود پیدا کنند. به نظر من این امر محقق نمی‌شود مگر با آموختن شیوه‌ی درست زندگی؛ و این بار دیگر ما را به برنامه‌ی «با من بخوان» می‌رساند. پس آرزو می‌کنم که فرزندان سرزمین‌ام از کتاب باکیفیت محروم نباشند.

در این‌جا دوست دارم از خانم مهتاب جناب تشکر کنم که من را با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا کرد و همین‌طور از خانم صفایی کارشناس برنامه که همیشه پاسخ‌گوی پرسش‌های من هستند و همواره مشوق من در این مسیر بوده‌اند. هر بار که با ایشان صحبت می‌کنم انگیزه‌ام صدچندان می‌شود. مایل‌ام یک تشکر ویژه هم از پشتیبان کتابخانه‌ی آوا داشته باشم. من به نیابت از 600 دانش‌آموزان دبستان نبوت از شما قدردانی می‌کنم که این امکان را برای ما فراهم کردید که به کتاب باکیفیت دسترسی داشته باشیم. بیش‌تر این دانش‌آموزان از خانواده‌های کارگری هستند و امکان خرید کتاب باکیفیت را ندارند و حتی اگر قصد خرید کتاب باکیفیت داشته باشند متاسفانه در دستر‌س‌شان نیست. اینک با تاسیس کتابخانه‌ی آوا این امکان فراهم شده است. دل‌تان سبر، نفس‌تان گرم و حق یارتان.

در پایان این شعر را تقدیم می کنم به شما و همه کودکان:

بر روی بوم زندگی هر چیز می‌خواهی بکش

زیبا و زشت‌اش پای توست،

تقدیر را باور نکن

تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن

تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید

آزاد آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو

زنجیر را باور نکن.

  • خانم قرداشخانی عزیز ، ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. برای‌ شما و کودکان دبستان نبوت آرزوی موفقیت می‌کنیم.
نویسنده
گروه با من بخوان
Submitted by editorsa on

راه‌اندازی یک کتابخانه‌ی کودک‌محور احساس خوشایند بی‌نظیری به همراه دارد. به ویژه اگر در دوران خاص و چالش‌برانگیزِ شیوع ویروس کرونا باشد. با تولد هر کتابخانه‌ی «با من بخوان» این حس حرکت و جریان داشتن زندگی به رغم همه‌ی محدودیت‌ها و چالش‌ها ما را به آینده امیدوارتر می‌کند. داستان تولد کتابخانه‌ی کودک‌محور آوا در دبستان نبوت اسلام‌شهر از شهرستان‌های حاشیه‌ای استان تهران یکی از آن داستان‌های دلگرم‌کننده است.

اواخر پاییز 98 بود که خانم قرداشخانی، یکی از آموزگاران دبستان نبوت اسلامشهر که از طریق کمپین «یک آموزگار، یک کلاس، یک کتابخانه» به برنامه‌ی «با من بخوان» پیوسته بود، درخواست راه‌اندازی یک کتابخانه کودک‌محور را در این دبستان مطرح کرد. مدیر این دبستان نیز موافقت و علاقه‌مندی خود را برای تاسیس کتابخانه اعلام کرد. این دبستان در دو شیفت فعالیت می‌کند و در پایه‌های اول تا سومِ آن نزدیک به 600 دانش‌آموز مشغول به تحصیل هستند.

پس از بررسی و بازدید کارشناسان «با من بخوان» از این مرکز کار برنامه‌ریزی برای فضاسازی و تجهیز این کتابخانه آغاز شد. اتاقی در طبقه‌ی همکف این دبستان به کتابخانه اختصاص یافت. خانم قرداشخانی پذیرفت که به صورت داوطلبانه مسئولیت کتابدار این کتابخانه را بر عهده بگیرد. همچنین یکی از مادران علاقه‌مند که دارای چندین سال سابقه‌ی کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است با علاقه‌ی بسیار برای فعالیت در این کتابخانه اعلام آمادگی کرد.

اما با بروز بحران شیوع ویروس کرونا کار راه‌اندازی این کتابخانه به تعویق افتاد. کارشناسان «با من بخوان» و مدیران و آموزگاران علاقه‌مند این دبستان در پی آن بودند که با وجود تعطیلی مدرسه راهی برای ترویج کتابخوانی بیایند. سرانجام در اردیبهشت ماه سال 1399 گروه به این تصمیم رسید که کار راه‌اندازی کتابخانه را به اتمام برساند. با این تفاوت که با توجه به نیمه‌تعطیل بودن مدرسه برای پیشگیری از شیوع بیماری، تا زمان عادی شدن شرایط، کتابخانه پذیرای کودکان نباشد، اما کتابدار کتابخانه بسته‌کتابی‌هایی را بر اساس گروه‌های سنی آماده کند و با رعایت نکات بهداشتی به والدین تحویل دهد تا کودکان بتوانند در طول تابستان از کتاب‌های باکیفیت کتابخانه بهره‌مند شوند. کتابخانه‌ی کودک‌محور آوا برای فرا رسیدن آن روز که درهایش را به روی کودکان بگشاید لحظه‌شماری می‌کند.

 برای آشنایی بیشتر با روند کار و حال وهوای انرژی‌بخش این کتابخانه با خانم قرداشخانی آموزگار- کتابدار این کتابخانه گفت‌وگو کرده‌ایم. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

  • سلام. خودتان را معرفی کنید و بگویید چطور با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا شدید؟

سلام. من سید معصومه قرداشخانی، آموزگار پایه‌ی اول دبستان نبوت اسلام‌شهر از شهرستان‌های استان تهران هستم. من به واسطه‌ی یکی از هم‌دوره‌ای‌هایم در دانشگاه فرهنگیان، خانم مهتاب جناب، با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا شدم.

  • چه انگیزه‌هایی باعث شد که به کار ترویج کتابخوانی برای کودکان علاقه‌مند شوید؟

هنگامی که به عنوان آموزگار شروع به کار کردم و شایسته مقام آموزگاری شدم، با خودم عهد بستم که در طول سال‌های خدمت‌ام تنها تدریس کردن را وظیفه‌ی خود ندانم، بلکه به پرورش کودکان بیش از تدریس طوطی‌وار بها بدهم. همیشه این موضوع فکرم را به خود مشغول می‌کرد که چگونه می‌توانم به این هدفم برسم، چه کاری می‌توانم انجام دهم که در رفتار و افکار و کردار دانش‌آموزان خوش بنشیند و راه درست زندگی کردن را به آن‌ها بیاموزد. به لطف خدا و دوست عزیزم خانم مهتاب جناب که او هم از ترویج‌گران «با من بخوان» است در اولین سال خدمت‌ام با این برنامه آشنا شدم. هنگامی که در کارگاه‌های آموزشی بلندخوانی برای کودکان با تسهیل‌گری خانم صفایی، از کارشناسان برنامه‌ی «با من بخوان»، شرکت ‌کردم، راه رسیدن به هدف‌ام را پیدا کردم. این کارگاه انگیزه‌ی مرا صدچندان کرد و این نگاه را در من تقویت کرد که اگر می‌خواهم به هدف‌ام برسم باید برای دانش‌آموزان‌ام کتاب بخوانم. به این نتیجه رسیدم که خواندن کتاب باکیفیت موثرترین راه برای نشان دادن راه درست زندگی کردن است.

  • چه شد که تصمیم به راه‌اندازی کتابخانه در دبستان نبوت گرفتید؟

پیش از آشنایی با برنامه‌ی «با من بخوان» بر حسب علاقه و وظیفه‌ی آموزگاری، برنامه‌ای برای کتابخوانی ترتیب داده بودم که دست‌کم ماهی یک بار در روزهای پنجشنبه که مدرسه‌ها تعطیل هستند، همراه با دانش‌آموزان علاقه‌مند و داوطلب کلاس‌ام به نزدیک‌ترین کتابخانه‌ برویم و با هم کتاب بخوانیم. اما این کار با مشکلاتی همراه بود. کتابخانه‌ای که ما برای بلندخوانی به آنجا می‌رفتیم کتابخانه‌ای عمومی بود که افراد دیگری هم برای مطالعه در آن حضور داشتند. دانش‌آموزان من کودکان پایه‌ی اول دبستان و بسیار بازیگوش بودند و سکوت کتابخانه را برهم می‌زدند. مدام از سمت مسئولان کتابخانه تذکر دریافت می‌کردیم که سکوت را رعایت کنید! مدام به من می گفتند که خانم خانی بچه‌های شما مزاحم تمرکز در مطالعه‌ی دیگر اعضای کتابخانه می‌شوند. سرانجام مسئولان کتابخانه از من می‌خواستند که با تعداد کم‌تری کودک به کتابخانه مراجعه کنم. این امر باعث شد که همه‌ی دانش‌آموزان نتوانند در این نشست‌های کتابخوانی ماهانه شرکت کنند. در ضمن کتابخانه‌ای که می‌رفتیم محیط کوچکی داشت و صندلی به تعداد کودکان در آن وجود نداشت. نیمی از دانش‌آموزان‌ام روی زمین و نیمی دیگر روی صندلی می‌نشستند. زمین هم برای نشستن کودکان مناسب نبود و جای‌شان ناراحت بود.

پس از این‌که به برنامه‌ی «با من بخوان» و کمپین «یک آموزگار، یک کلاس، یک کتابخانه» پیوستم و شروع به بلندخوانی کتاب‌های باکیفیت برای دانش‌آموزان کلاس‌ام کردم، به مرور شاهد تاثیر خواندن کتاب باکیفیت بر رفتار و یادگیری آنان شدم. تصمیم گرفتم کار ترویج را نه فقط برای دانش‌آموزان کلاس خودم بلکه برای کل مدرسه انجام دهم. با خودم گفتم باید همه‌ی دانش‌آموزان مدرسه از این امکان بهره‌مند باشند. چه خوب می‌شود به جای این‌که کودکان را به کتابخانه‌ی عمومی ببریم، کتابخانه را به مدرسه خودمان بیاوریم! این شد که موضوع تاسیس کتابخانه را با خانم صفایی مطرح کردم و ایشان هم درخواست ما را با گروه کتابخانه‌های «با من بخوان» درمیان گذاشتند.

  • کمی درباره‌ی مراحل کار، چالش‌هایی که داشتید و کارهایی که تا کنون برای کتابخانه انجام شده توضیح دهید. از حال و هوا و احساس خود برای‌مان بگویید.

نخست با مدیر مدرسه مشورت کردم و ایشان را در جریان فعالیت‌های «با من بخوان» قرار دادم و موافقت ایشان را برای راه‌اندازی کتابخانه در مدرسه کسب کردم. مدیر و مسئولان دبستان هم طی مکاتباتی با اداره‌ی آموزش و پرورش، موضوع راه‌اندازی کتابخانه را اطلاع دادند و برای مجوزهای لازم اقدام کردند.

در پی درخواست دبستان نبوت برای راه‌اندازی کتابخانه، کارشناسان «با من بخوان» برای بازدید و معرفی برنامه و کارکردهای یک کتابخانه‌ی کودک‎محور به دیگر آموزگاران و مسئولان مدرسه، به دبستان ما آمدند و توضیحاتی را به همکاران ما ارائه دادند. طی این جلسه همکاران مدرسه تمایل و علاقه‌مندی خود را برای اجرای برنامه «با من بخوان» در کلاس‌های درس خود ابراز کردند.

خانم صفایی برای آموزگاران علاقه‌‌مند کارگاه آشنایی با ادبیات کودک و بلندخوانی برای کودکان را برگزار کردند و آموزگاران را با تکنیک‌ها و شیوه‌های صحیح کتابخوانی با کودکان آشنا کردند. سپس خیلی زود روند راه‌اندازی کتابخانه آغاز شد. با راهنمایی گروه کتابخانه‌های «با من بخوان» شروع به تهیه‌ی تجهیزات لازم برای کتابخانه کردیم. قفسه‌ها، موکت و مقدمات طراحی فضای کتابخانه فراهم شد. به مراحل پایانی کار رسیده بودیم و در حقیقت دیگر چیزی به افتتاح کتابخانه نمانده بود که متاسفانه به دلیل شیوع ویروس کرونا مدرسه‌ها تعطیل شدند.

مدرسه‌ی ما کتابخانه نداشت و ما همیشه نشست‌های بلندخوانی را در نمازخانه برگزار می‌کردیم. من همیشه این نوید را به دانش‌آموزان می‎‌دادم که قرار است کتابخانه داشته باشیم و به زودی دیگر در کتابخانه کتاب خواهیم خواند. کتابخانه‌ای که متعلق به خودمان است و شما می‌توانید آن‌جا راحت باشید. کودکان خیلی شوق و هیجان داشتند و من کاملاً این اشتیاق و انتظار را در وجودشان می‌دیدم. مدام می‌پرسیدند: «خانم پس کی می‌رویم به کتابخانه‌ی خودمان؟»

ما کتاب المر را خوانده بودیم و به عنوان فعالیت‌های در پیوند با این کتاب، ریسه‌های المر را درست کرده بودیم. به کودکان گفته بودم که ریسه‌ها را نگه دارند تا وقتی کتابخانه را افتتاح کردیم، برای روز المر جشن بگیریم. به آن‌ها وعده داده بودم که می‌خواهیم کتابخانه را با همین ریسه‌های المری تزیین کنیم... متاسفانه بیماری کویید 19 همه این‌ها را به تاخیر انداخت. بچه‌ها خیلی ناراحت شدند. خود من هم بی‌نهایت ناراحت شدم که در برگزاری نشست‌های بلندخوانی وقفه‌ افتاد. اما اجازه ندادم که بچه‌ها زیاد ناامید، دلسرد و ناراحت بشوند. به همین دلیل در دوران شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مدرسه هم کتاب‌خوانی برای کودکان را به صورت مجازی در واتس‌اپ ادامه دادم.

پس از آن‌که اداره‌ی آموزش و پرورش از 27 اردیبشهت 1399 اجازه‌ی بازگشایی مدارس را صادر کرد، خانم صفایی به من اطلاع دادند که کتاب‌ها آماده است و کارتن‌های کتاب برای ما ارسال شد. من کتاب‌ها را تحویل گرفتم و با همراهی کتابدارمان خانم مهینه شکرایی کتاب‌ها را بررسی و دسته‌بندی کردیم. من بلافاصله از کتاب‌ها عکس گرفتم و برای دانش‌آموزان‌ام ارسال کردم و برای‌شان نوشتم: «بچه‌ها کتاب‌های کتابخانه‌مان بالاخره رسید! چیزی نمانده که کتابخانه هم راه بیفتد. امیدواریم که تابستان بتوانیم از کتابخانه استفاده کنیم. شما می‌توانید در تعطیلات تابستانی به کتابخانه بیایید تا با هم کتاب بخوانیم.» نمی‌دانید بچه‌ها چقدر خوشحال شدند. می‌توانم بگویم که والدین بیش‌تر از کودکان خوشحال شدند و از گروه «با من بخوان» و من که واسطه‌ی رساندن کتاب به بچه‌ها بودم سپاس‌گزاری و برای‌مان دعای خیر کردند. در حال حاضر همه‌ی ما بی‌صبرانه منتظر افتتاح کتابخانه‌ی آوا هستیم.

  • برای آینده و فعال شدن هرچه بیش‌تر کتابخانه چه برنامه‌هایی دارید؟

به نظر من آگاه‌سازی والدین در زمینه‌ی اهداف کتابخانه می‌تواند در پیشبرد فعالیت‌های کتابخوانی بسیار کمک‌کننده باشد. برنامه‌مان این است که اگر بتوانیم والدین و به‌ویژه مادرها را آموزش بدهیم و اگر امکان‌اش فراهم شود کارگاهی برای مادرها برگزار کنیم تا آنان را با سودمندی‌ها و شیوه‌های بلندخوانی برای کودکان آشنا کنیم. به نظرم خیلی مهم  است که مادران بدانند هنگام خرید کتاب برای فرزند‌ان‌شان به چه نکاتی باید دقت کنند و چه کتاب‌هایی را نباید برای فرزندان‌شان بخوانند. این موضوعی نیست که خانواده‌ها آشنایی زیادی با آن داشته باشند. من هم خودم مادر هستم و یک پسر پنج ساله دارم که از نه ماهگی برای‌اش کتاب خوانده‌ام. ولی پس از اینکه با «با من بخوان» آشنا شدم و در کارگاه بلندخوانی شرکت کردم، متوجه شدم که برخی از کتاب‌هایی که برای فرزندم خوانده‌ام کتاب‌های باکیفیت و مناسبی نبوده‌اند. تازه یادگرفتم که چطور باید کتاب را با کودک سهیم شد. این کارگاه کل ذهنیت مرا زیر و رو کرد و سمت و سوی مسیر کتاب خواندن برای فرزند خودم را هم تغییر داد. این برای خود من خیلی جالب بود و دوست دارم این اطلاعات را در اختیار سایر مادران و والدین هم بگذارم. متوجه شدم که متاسفانه اغلب کتاب‌هایی که در دسترس دانش‌آموزان است و حتی کتاب‌هایی که در خود مدرسه هست کتاب‌های بی‌کیفیتی هستند که اصلا ارزش خواندن ندارند. این آگاهی اگر به اولیا و مربیان داده شود که کتاب خوب و باکیفیت چیست و چگونه باید خوانده شود و فعالیت‌های در پیوند با آن را چگونه باید انجام داد تا فرزندان‌مان با محتوای کتاب ارتباط بیش‌تری برقرار کنند، گام بسیار بزرگی در مسیر ترویج فرهنگ کتابخوانی خواهد بود.

  • آرزوی‌تان برای کودکان چیست؟

بزرگ‌ترین آرزویی که من برای همه‌ی کودکان دارم این است که اگر در زندگی و جامعه با مسائل دشواری روبه‌رو می‌شوند یا محیط زندگی مطابق خواسته‌ی آنان نیست، این توان و باور را داشته باشند که می‌توانند بر آن‌ها غلبه کنند و از پس مشکلات بر بیایند. یعنی آنقدر توان‌مند باشند که بتوانند راه‌حل‌هایی برای فراتر فتن از مشکلات و درگیری‌های خود پیدا کنند. به نظر من این امر محقق نمی‌شود مگر با آموختن شیوه‌ی درست زندگی؛ و این بار دیگر ما را به برنامه‌ی «با من بخوان» می‌رساند. پس آرزو می‌کنم که فرزندان سرزمین‌ام از کتاب باکیفیت محروم نباشند.

در این‌جا دوست دارم از خانم مهتاب جناب تشکر کنم که من را با برنامه‌ی «با من بخوان» آشنا کرد و همین‌طور از خانم صفایی کارشناس برنامه که همیشه پاسخ‌گوی پرسش‌های من هستند و همواره مشوق من در این مسیر بوده‌اند. هر بار که با ایشان صحبت می‌کنم انگیزه‌ام صدچندان می‌شود. مایل‌ام یک تشکر ویژه هم از پشتیبان کتابخانه‌ی آوا داشته باشم. من به نیابت از 600 دانش‌آموزان دبستان نبوت از شما قدردانی می‌کنم که این امکان را برای ما فراهم کردید که به کتاب باکیفیت دسترسی داشته باشیم. بیش‌تر این دانش‌آموزان از خانواده‌های کارگری هستند و امکان خرید کتاب باکیفیت را ندارند و حتی اگر قصد خرید کتاب باکیفیت داشته باشند متاسفانه در دستر‌س‌شان نیست. اینک با تاسیس کتابخانه‌ی آوا این امکان فراهم شده است. دل‌تان سبر، نفس‌تان گرم و حق یارتان.

در پایان این شعر را تقدیم می کنم به شما و همه کودکان:

بر روی بوم زندگی هر چیز می‌خواهی بکش

زیبا و زشت‌اش پای توست،

تقدیر را باور نکن

تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن

تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید

آزاد آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو

زنجیر را باور نکن.

  • خانم قرداشخانی عزیز ، ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. برای‌ شما و کودکان دبستان نبوت آرزوی موفقیت می‌کنیم.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
خبر