گاوهای جنگجو و قورباغه - افسانه‌های ازوپ شماره 47

دو گاو خشمگین در مزرعه‌ی کنار باتلاق باهم می‌جنگیدند. قورباغه‌ی پیر که در باتلاق زندگی می‌کرد، از جنگ خشم‌آلود گاوها به‌خود لرزید.

قورباغه‌ی جوان پرسید: «از چه می‌ترسی؟ »

قورباغه‌ی پیر پاسخ داد: «نمی‌بینی؟ ! آن گاوی که کتک می‌خورد، داخل باتلاق می‌افتد و با سُم‌های بزرگش قورباغه‌ها را می‌کشد.»

هنگامی که قدرتمندی به زمین می‌خورد، افراد ضعیف رنج او را تحمل می‌کنند.

(باران که می‌آید، بدا به حال کلوخ!)

برگردان:
شیرین سلیمی
نویسنده
ازوپ
نویسنده:
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

دو گاو خشمگین در مزرعه‌ی کنار باتلاق باهم می‌جنگیدند. قورباغه‌ی پیر که در باتلاق زندگی می‌کرد، از جنگ خشم‌آلود گاوها به‌خود لرزید.

قورباغه‌ی جوان پرسید: «از چه می‌ترسی؟ »

قورباغه‌ی پیر پاسخ داد: «نمی‌بینی؟ ! آن گاوی که کتک می‌خورد، داخل باتلاق می‌افتد و با سُم‌های بزرگش قورباغه‌ها را می‌کشد.»

هنگامی که قدرتمندی به زمین می‌خورد، افراد ضعیف رنج او را تحمل می‌کنند.

(باران که می‌آید، بدا به حال کلوخ!)

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
مترجم (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله