گفت‌وگو با جودی بلوم نویسنده‌ی کودک و نوجوان آمریکایی

خانم جودی، شما کی و کجا متولد شده‌اید؟

12 فوریه 1938 در الیزابت، نیوجرسی.

کتاب‌های دلخواه شما کدام‌ها بودند؟

«مجموعه‌ رمان بتسی و تیسی»[2] نوشته‌ی «مود هارت لاولیس»[3].

آیا دانش‌‌آموز خوبی بودید؟

بله، به‌ویژه وقتی آموزگار موضوعی را برایم زنده و تداعی می‌کرد!

انگلیسی درس مورد علاقه‌ام بود، زیرا همیشه خواندن و نوشتن را دوست داشتم. من در درس علوم آن‌قدرها خوب نبودم، و ریاضی را خیلی پیش‌تر از این که بخواهم، کنار گذاشتم. به نظرم اگر الان مدرسه می‌رفتم همه چیز متفاوت بود.

وقتی کمی بزرگ‌تر شدید چه‌طور کودکی بودید؟

 من کوچک و لاغر اندام بودم و دیر بالغ شدم. در آغاز، بسیار خجالتی و مضطرب بودم. در پایه‌ی چهارم دبستان بود که اجتماعی‌تر شدم. نمی‌توانم تغییراتم را توضیح بدهم. از نمایش، رقص، آواز، نقاشی و اجرا لذت می‌بردم.

عاشق کفش اسکیت و دوچرخه‌سواری بودم (آن زمان کفش اسکیت نداشتیم). همچنین عاشق سینما رفتن و گشت‌وگذار در کتابخانه‌ی عمومی بودم. همیشه چیزی می‌خواندم!

خانواده شما چگونه بودند؟

خانواده ما بسیار شبیه خانواده‌ی کتاب «با نقش‌آفرینی «سالی جی فریدمن» در نقش خودش»[4] بودند. این کتاب زندگی‌نامه‌ترین کتاب من است. «سالی» به نوعی دختری است که من در ده سالگی‌ام بودم؛  کنجکاو و خیال‌پرداز، و البته نگران. برادرم مانند «داگلاس»، برادر سالی بود. او در علوم بسیار ماهر بود و همیشه در کارگاه زیرزمین خانه‌مان چیزی می‌ساخت.

آیا شخصیت‌های دیگر داستان‌های شما برگرفته از زندگی شما یا خانواده‌تان هستند؟

«شیلا» در کتاب «شیلای همه‌کاره/ مشهور به شیلای کبیر»[5] بیش‌تر اشاره به ترس‌های کودکانه‌ی من دارد. و «مارگارت» در کتاب «خدایا آن‌جایی؟ منم مارگارت»[6] شباهت فراوانی دارد به من هنگامی که پایه‌ی ششم بودم. (اوه اوه - حالا شما برخی از اسرار زندگی‌ام را می‌دانید!) اما خانواده‌ی مارگارت با خانواده‌ی من بسیار متفاوت است.

گفت‌وگو با جودی بلوم نویسنده‌ی کودک و نوجوان آمریکایی

خرید کتاب‌های جودی بلوم

«فاج»[7] چه‌طور؟

می‌دانستم درباره‌ی او از من خواهید پرسید! فاج از شخصیت پسرم «لَری»[8]، هنگامی که کودک نوپایی بود، گرفته شده است. لَری هرگز لاک‌پشتی را قورت نداد. این ایده از مقاله‌ی یک روزنامه درباره‌ی کودک نوپایی که قورباغه‌ای را قورت داده بود، به‌دست آمد!

شما ازدواج کرده‌اید؟

بله. همسرم استاد حقوق بود. او همچنین کتاب‌های غیر داستانی می‌نوشت. هنگامی که به شهر کی‌وست در ایالت فلوریدا نقل مکان کردیم، او یک سالن خصوصی سینمایی راه‌اندازی کرد. 

چند فرزند دارید؟

ما سه فرزند و یک نوه داریم.

ایده‌های داستان‌های‌تان را از کجا پیدا می‌کنید؟

پیش‌تر می‌ترسیدم به این پرسش پاسخ بدهم. فکر می‌کردم اگر این مسئله را آشکار کنم هرگز ایده‌ی دیگری نخواهم داشت! اما اکنون می‌دانم که ایده‌ها از همه جا سرچشمه می‌گیرند: - خاطراتی از زندگی خودم، اتفاق‌هایی در زندگی فرزندانم، آن‌چه می‌بینم و می‌شنوم و می‌خوانم - و بیش‌تر از همه، از تخیلاتم.

چگونه تصمیم می‌گیرید داستان‌تان را از کجا آغاز کنید؟

همیشه از روزی آغاز می‌کنم که اتفاق متفاوتی رخ دهد. در کتاب « بفرمایید، ریچل رابینسون»[9] آغاز داستان از روزی‌ست که «چارلز»، برادر بزرگ‌تر «ریچل»، از مدرسه‌ی شبانه‌روزی اخراج می‌شود. در «سوپر قند عسل - فاج قهرمان»[10] آغاز داستان روزی است که «پیتر» می‌فهمد بچه‌ی جدیدی به خانواده‌ی آن‌ها افزوده می‌شود.

برای شما سخت‌ترین بخش نوشتن کدام‌بخش است؟

همیشه از نسخه‌های اولیه نوشته‌هایم می‌ترسم! هر روز نگرانم که ایده‌ی نویی به ذهنم نرسد، و اتفاقی نیافتد.

چه مدت طول می‌کشد تا کتابی را بنویسید؟

دست‌کم یک سال؛  البته اگر هیچ نابه‌سامانی در زندگی شخصی‌ام وجود نداشته باشد و مسئولیت‌های دیگر مانع من نشود.

آیا مکان دلخواهی برای نوشتن دارید؟

در طول این سال‌‎ها مکان‌های دلخواه بسیاری داشته‌ام. اکنون در کی‌وست زندگی می‌کنم (جایی که همیشه تابستان است) و میز کارم رو به اقیانوس است. وقتی درها را باز می‌کنم، نسیم گرم را احساس می‌کنم و غذا خوردن مرغ پلیکان را نگاه می‌کنم.

آیا نویسنده بودن جالب و سرگرم‌کننده است؟

نه همیشه. نویسنده بودن یک زندگی انفرادی است و می‌تواند به تنهایی بیانجامد. بیش‌تر روزتان را در یک اتاق کوچک می‌گذرانید. اما چون عاشق آفریدن شخصیت‌ها و کشف و شناخت آن‌ها هستم، معمولاً راضی‌ام.

از میان کتاب‌هایی که نوشته‌اید، کتاب دلخواه و شخصیت محبوب‌تان کدام است؟

پاسخ به این پرسش نشدنی است. مثل این است که از یک مادر بپرسید، فرزند دلخواه شما کدام است؟ هر یک به روشی متفاوت ویژه هستند.

نخستین کتاب‌تان چه سالی منتشر شد و کدام کتاب بود؟

27 ساله بودم که نوشتن جدی را آغاز کردم و پس از دو سال پذیرفته نشدن نوشته‌هایم برای انتشار، نخستین کتابم به نام «یکی در میان ما کانگوروی سبز است»[11] برای چاپ پذیرفته شد.

چند عنوان کتاب نوشته‌اید؟

29 عنوان کتابِ کودک و نوجوان و 4 عنوان رمان برای بزرگ‌سال.

آیا کسی فکر می‌کند شما درباره‌ی افراد واقعی می‌نویسید؟

بله. در یک برنامه‌ی گفت‌وگوی تلویزیونی با مجری برنامه درباره‌ی خانواده‌ی «ریچل رابینسون» صحبت می‌کردم،  او گمان کرد درباره‌ی یک خانواده‌ی واقعی دارم سخن می‌گویم. پس مجبور شدم صحبتم را قطع کنم و توضیح بدهم که اگرچه این خانواده واقعی به نظر می‌رسند، در واقع آن‌ها ساخته ذهن من است.

آیا قصد دارید کتاب‌های بیش‌تری بنویسید؟

قطعاً امیدوارم!

از کتاب‌های جودی بلوم که به فارسی برگردانیده شده است می‌توان به این نمونه‌های اشاره کرد:

دو قند عسل[12]

فاج وسواس مالی دارد. او پول خودش را می‌سازد و قصد دارد همه‌ی دنیا را بخرد. اما زندگی هنگامی واقعاً دیوانه‌کننده می‌شود که «فارلی درکسل» و برادر بزرگ‌تر خود «پیتر»، با خویشان گمشده‌ی قدیمی‌اش روبه‌رو می‌شوند. اکنون آن‌ها باید با پسر عموهای دوقلوی مزاحم و یک پسر عموی عجیب و غریب کوچک‌تر که اتفاقی «فارلی درکسل هچر» نامیده می‌شود - درست مثل فاج - کنار بیایند!

دیوانگی فاج[13]

«پیتر هچر» نمی‌تواند از دست برادرش استراحت کند. برادر کوچک او، «فاج» – کودک پنج ساله‌ی مخرب - برنامه‌های بزرگی برای ازدواج با دشمن سوگند خورده‌ی پیتر، «شیلا تابمن»، دارد. این به‌تنهایی برای از بین بردن تابستان پیتر کافی بود، اما اکنون پدر و مادر او تصمیم گرفته‌اند یک خانه‌ی تابستانی در همسایگی خانه‌ی شیلا اجاره کنند. پیتر به مدت سه هفته در دام فاج و شیلا گرفتار خواهد شد!

سوپر قند عسل/ فاج قهرمان

«فارلی درکسل هچر» - به قول معروف - فکر می‌کند یک ابرقهرمان است، اما برادر بزرگترش پیتر، می‌داند فاج چیزی بیش از یک درد بزرگ نیست! برخورد با فاج به اندازه‌ی کافی سخت است، اما اکنون پدر و مادر پیتر تصمیم گرفته‌اند برای یک سال به نیوجرسی نقل مکان کنند! از آن بدتر، مادر پیتر قرار است یک نوزاد جدید به دنیا بیاورد. و اگر این کودک موجودی شبیه فاج باشد - کمک کنید! پیتر چگونه زنده خواهد ماند؟

خرید مجموعه کتاب قند عسل

داستان‌های یک کلاس چهارمی هیچ‌کاره[14]

داستان‌های یک کلاس چهارمی هیچ‌کاره، رمانی از جودی بلوم است که در آن فاج موذی و شیطان زندگی خانواده‌اش، به‌ویژه برادر بزرگترش پیتر را ویران می‌کند. پیتر کلاس چهارمی هیچ‌کاره، درباره‌ی کارهای عجیب و غریب برادر دو ساله‌اش فاج می‌نویسد.

شیلای همه‌کاره/ مشهور به شیلای کبیر

«شیلا تابمن»[15] کیست؟ حتی خود شیلا هم مطمئن نیست. گاهی احساس می‌کند اعتماد به‌نفس بالایی دارد، و بار دیگر او شیلایی را که از عنکبوت و شنا و بیش از همه از سگ می‌ترسد، پنهان می‌کند. هنگامی که خانواده‌ی شیلا تصمیم می‌گیرند در تابستان به ییلاق بیرون از شهر بروند، شیلا مجبور است سگ‌های گوش‌دراز،  آموزش شنا و عنکبوت‌های خزنده را تحمل کند. این‌ها کافی‌ست تا یک دختر شهری را دیوانه کند! اگر او زنده بماند، مجبور است اعتراف کند که او هرگز دختر فوق‌العاده‌ای نیست.

خدایا آن‌جایی؟ منم مارگارت

«مارگارت سیمون» تقریباً دوازده ساله است و موهای بلند، ماهی تن، بوی باران و چیزهای صورتی رنگ را دوست دارد. او به‌تازگی از شهر نیویورک به نیوجرسی نقل مکان کرده است و می‌خواهد با دوستان جدیدش - «نانسی»، «گرتچن» و «جانی»، صمیمی‌تر بشود. هنگامی که آن‌ها یک گروه مخفی راه‌اندازی می‌کنند تا درباره‌ی موضوع‌های خصوصی همچون پسرها، سوتین و اولین عادت ماهانه گفت‌وگو کنند، مارگارت از تعلق داشتن به این گروه خوش‌حال می‌شود. اما هیچ‌یک از دوستانش نمی‌دانند که مارگارت رابطه بسیار ویژه‌ای با خدا دارد. او می‌تواند درباره‌ی همه چیز - خانواده، دوستان و ... - با خدا صحبت کند.

 

[1] Judy Blume

[2] Betsy-Tacy series

[3] Maud Hart Lovelace

[4] Starring Sally J. Freedman As Herself

[5] Otherwise Known As Sheila the Great

[6] Are You There God? It’s Me Margaret

[7] Fudge

[8] Larry

[9] Here’s to You, Rachel Robinson

[10] Super fudge

[11] The One in the Middle is the Green Kangaroo

[12] Double Fudge

[13] Fudge- a- mania

[14] Tales of a forth grade nothing

[15] Tubman

پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

خانم جودی، شما کی و کجا متولد شده‌اید؟

12 فوریه 1938 در الیزابت، نیوجرسی.

کتاب‌های دلخواه شما کدام‌ها بودند؟

«مجموعه‌ رمان بتسی و تیسی»[2] نوشته‌ی «مود هارت لاولیس»[3].

آیا دانش‌‌آموز خوبی بودید؟

بله، به‌ویژه وقتی آموزگار موضوعی را برایم زنده و تداعی می‌کرد!

انگلیسی درس مورد علاقه‌ام بود، زیرا همیشه خواندن و نوشتن را دوست داشتم. من در درس علوم آن‌قدرها خوب نبودم، و ریاضی را خیلی پیش‌تر از این که بخواهم، کنار گذاشتم. به نظرم اگر الان مدرسه می‌رفتم همه چیز متفاوت بود.

وقتی کمی بزرگ‌تر شدید چه‌طور کودکی بودید؟

 من کوچک و لاغر اندام بودم و دیر بالغ شدم. در آغاز، بسیار خجالتی و مضطرب بودم. در پایه‌ی چهارم دبستان بود که اجتماعی‌تر شدم. نمی‌توانم تغییراتم را توضیح بدهم. از نمایش، رقص، آواز، نقاشی و اجرا لذت می‌بردم.

عاشق کفش اسکیت و دوچرخه‌سواری بودم (آن زمان کفش اسکیت نداشتیم). همچنین عاشق سینما رفتن و گشت‌وگذار در کتابخانه‌ی عمومی بودم. همیشه چیزی می‌خواندم!

خانواده شما چگونه بودند؟

خانواده ما بسیار شبیه خانواده‌ی کتاب «با نقش‌آفرینی «سالی جی فریدمن» در نقش خودش»[4] بودند. این کتاب زندگی‌نامه‌ترین کتاب من است. «سالی» به نوعی دختری است که من در ده سالگی‌ام بودم؛  کنجکاو و خیال‌پرداز، و البته نگران. برادرم مانند «داگلاس»، برادر سالی بود. او در علوم بسیار ماهر بود و همیشه در کارگاه زیرزمین خانه‌مان چیزی می‌ساخت.

آیا شخصیت‌های دیگر داستان‌های شما برگرفته از زندگی شما یا خانواده‌تان هستند؟

«شیلا» در کتاب «شیلای همه‌کاره/ مشهور به شیلای کبیر»[5] بیش‌تر اشاره به ترس‌های کودکانه‌ی من دارد. و «مارگارت» در کتاب «خدایا آن‌جایی؟ منم مارگارت»[6] شباهت فراوانی دارد به من هنگامی که پایه‌ی ششم بودم. (اوه اوه - حالا شما برخی از اسرار زندگی‌ام را می‌دانید!) اما خانواده‌ی مارگارت با خانواده‌ی من بسیار متفاوت است.

گفت‌وگو با جودی بلوم نویسنده‌ی کودک و نوجوان آمریکایی

خرید کتاب‌های جودی بلوم

«فاج»[7] چه‌طور؟

می‌دانستم درباره‌ی او از من خواهید پرسید! فاج از شخصیت پسرم «لَری»[8]، هنگامی که کودک نوپایی بود، گرفته شده است. لَری هرگز لاک‌پشتی را قورت نداد. این ایده از مقاله‌ی یک روزنامه درباره‌ی کودک نوپایی که قورباغه‌ای را قورت داده بود، به‌دست آمد!

شما ازدواج کرده‌اید؟

بله. همسرم استاد حقوق بود. او همچنین کتاب‌های غیر داستانی می‌نوشت. هنگامی که به شهر کی‌وست در ایالت فلوریدا نقل مکان کردیم، او یک سالن خصوصی سینمایی راه‌اندازی کرد. 

چند فرزند دارید؟

ما سه فرزند و یک نوه داریم.

ایده‌های داستان‌های‌تان را از کجا پیدا می‌کنید؟

پیش‌تر می‌ترسیدم به این پرسش پاسخ بدهم. فکر می‌کردم اگر این مسئله را آشکار کنم هرگز ایده‌ی دیگری نخواهم داشت! اما اکنون می‌دانم که ایده‌ها از همه جا سرچشمه می‌گیرند: - خاطراتی از زندگی خودم، اتفاق‌هایی در زندگی فرزندانم، آن‌چه می‌بینم و می‌شنوم و می‌خوانم - و بیش‌تر از همه، از تخیلاتم.

چگونه تصمیم می‌گیرید داستان‌تان را از کجا آغاز کنید؟

همیشه از روزی آغاز می‌کنم که اتفاق متفاوتی رخ دهد. در کتاب « بفرمایید، ریچل رابینسون»[9] آغاز داستان از روزی‌ست که «چارلز»، برادر بزرگ‌تر «ریچل»، از مدرسه‌ی شبانه‌روزی اخراج می‌شود. در «سوپر قند عسل - فاج قهرمان»[10] آغاز داستان روزی است که «پیتر» می‌فهمد بچه‌ی جدیدی به خانواده‌ی آن‌ها افزوده می‌شود.

برای شما سخت‌ترین بخش نوشتن کدام‌بخش است؟

همیشه از نسخه‌های اولیه نوشته‌هایم می‌ترسم! هر روز نگرانم که ایده‌ی نویی به ذهنم نرسد، و اتفاقی نیافتد.

چه مدت طول می‌کشد تا کتابی را بنویسید؟

دست‌کم یک سال؛  البته اگر هیچ نابه‌سامانی در زندگی شخصی‌ام وجود نداشته باشد و مسئولیت‌های دیگر مانع من نشود.

آیا مکان دلخواهی برای نوشتن دارید؟

در طول این سال‌‎ها مکان‌های دلخواه بسیاری داشته‌ام. اکنون در کی‌وست زندگی می‌کنم (جایی که همیشه تابستان است) و میز کارم رو به اقیانوس است. وقتی درها را باز می‌کنم، نسیم گرم را احساس می‌کنم و غذا خوردن مرغ پلیکان را نگاه می‌کنم.

آیا نویسنده بودن جالب و سرگرم‌کننده است؟

نه همیشه. نویسنده بودن یک زندگی انفرادی است و می‌تواند به تنهایی بیانجامد. بیش‌تر روزتان را در یک اتاق کوچک می‌گذرانید. اما چون عاشق آفریدن شخصیت‌ها و کشف و شناخت آن‌ها هستم، معمولاً راضی‌ام.

از میان کتاب‌هایی که نوشته‌اید، کتاب دلخواه و شخصیت محبوب‌تان کدام است؟

پاسخ به این پرسش نشدنی است. مثل این است که از یک مادر بپرسید، فرزند دلخواه شما کدام است؟ هر یک به روشی متفاوت ویژه هستند.

نخستین کتاب‌تان چه سالی منتشر شد و کدام کتاب بود؟

27 ساله بودم که نوشتن جدی را آغاز کردم و پس از دو سال پذیرفته نشدن نوشته‌هایم برای انتشار، نخستین کتابم به نام «یکی در میان ما کانگوروی سبز است»[11] برای چاپ پذیرفته شد.

چند عنوان کتاب نوشته‌اید؟

29 عنوان کتابِ کودک و نوجوان و 4 عنوان رمان برای بزرگ‌سال.

آیا کسی فکر می‌کند شما درباره‌ی افراد واقعی می‌نویسید؟

بله. در یک برنامه‌ی گفت‌وگوی تلویزیونی با مجری برنامه درباره‌ی خانواده‌ی «ریچل رابینسون» صحبت می‌کردم،  او گمان کرد درباره‌ی یک خانواده‌ی واقعی دارم سخن می‌گویم. پس مجبور شدم صحبتم را قطع کنم و توضیح بدهم که اگرچه این خانواده واقعی به نظر می‌رسند، در واقع آن‌ها ساخته ذهن من است.

آیا قصد دارید کتاب‌های بیش‌تری بنویسید؟

قطعاً امیدوارم!

از کتاب‌های جودی بلوم که به فارسی برگردانیده شده است می‌توان به این نمونه‌های اشاره کرد:

دو قند عسل[12]

فاج وسواس مالی دارد. او پول خودش را می‌سازد و قصد دارد همه‌ی دنیا را بخرد. اما زندگی هنگامی واقعاً دیوانه‌کننده می‌شود که «فارلی درکسل» و برادر بزرگ‌تر خود «پیتر»، با خویشان گمشده‌ی قدیمی‌اش روبه‌رو می‌شوند. اکنون آن‌ها باید با پسر عموهای دوقلوی مزاحم و یک پسر عموی عجیب و غریب کوچک‌تر که اتفاقی «فارلی درکسل هچر» نامیده می‌شود - درست مثل فاج - کنار بیایند!

دیوانگی فاج[13]

«پیتر هچر» نمی‌تواند از دست برادرش استراحت کند. برادر کوچک او، «فاج» – کودک پنج ساله‌ی مخرب - برنامه‌های بزرگی برای ازدواج با دشمن سوگند خورده‌ی پیتر، «شیلا تابمن»، دارد. این به‌تنهایی برای از بین بردن تابستان پیتر کافی بود، اما اکنون پدر و مادر او تصمیم گرفته‌اند یک خانه‌ی تابستانی در همسایگی خانه‌ی شیلا اجاره کنند. پیتر به مدت سه هفته در دام فاج و شیلا گرفتار خواهد شد!

سوپر قند عسل/ فاج قهرمان

«فارلی درکسل هچر» - به قول معروف - فکر می‌کند یک ابرقهرمان است، اما برادر بزرگترش پیتر، می‌داند فاج چیزی بیش از یک درد بزرگ نیست! برخورد با فاج به اندازه‌ی کافی سخت است، اما اکنون پدر و مادر پیتر تصمیم گرفته‌اند برای یک سال به نیوجرسی نقل مکان کنند! از آن بدتر، مادر پیتر قرار است یک نوزاد جدید به دنیا بیاورد. و اگر این کودک موجودی شبیه فاج باشد - کمک کنید! پیتر چگونه زنده خواهد ماند؟

خرید مجموعه کتاب قند عسل

داستان‌های یک کلاس چهارمی هیچ‌کاره[14]

داستان‌های یک کلاس چهارمی هیچ‌کاره، رمانی از جودی بلوم است که در آن فاج موذی و شیطان زندگی خانواده‌اش، به‌ویژه برادر بزرگترش پیتر را ویران می‌کند. پیتر کلاس چهارمی هیچ‌کاره، درباره‌ی کارهای عجیب و غریب برادر دو ساله‌اش فاج می‌نویسد.

شیلای همه‌کاره/ مشهور به شیلای کبیر

«شیلا تابمن»[15] کیست؟ حتی خود شیلا هم مطمئن نیست. گاهی احساس می‌کند اعتماد به‌نفس بالایی دارد، و بار دیگر او شیلایی را که از عنکبوت و شنا و بیش از همه از سگ می‌ترسد، پنهان می‌کند. هنگامی که خانواده‌ی شیلا تصمیم می‌گیرند در تابستان به ییلاق بیرون از شهر بروند، شیلا مجبور است سگ‌های گوش‌دراز،  آموزش شنا و عنکبوت‌های خزنده را تحمل کند. این‌ها کافی‌ست تا یک دختر شهری را دیوانه کند! اگر او زنده بماند، مجبور است اعتراف کند که او هرگز دختر فوق‌العاده‌ای نیست.

خدایا آن‌جایی؟ منم مارگارت

«مارگارت سیمون» تقریباً دوازده ساله است و موهای بلند، ماهی تن، بوی باران و چیزهای صورتی رنگ را دوست دارد. او به‌تازگی از شهر نیویورک به نیوجرسی نقل مکان کرده است و می‌خواهد با دوستان جدیدش - «نانسی»، «گرتچن» و «جانی»، صمیمی‌تر بشود. هنگامی که آن‌ها یک گروه مخفی راه‌اندازی می‌کنند تا درباره‌ی موضوع‌های خصوصی همچون پسرها، سوتین و اولین عادت ماهانه گفت‌وگو کنند، مارگارت از تعلق داشتن به این گروه خوش‌حال می‌شود. اما هیچ‌یک از دوستانش نمی‌دانند که مارگارت رابطه بسیار ویژه‌ای با خدا دارد. او می‌تواند درباره‌ی همه چیز - خانواده، دوستان و ... - با خدا صحبت کند.

 

[1] Judy Blume

[2] Betsy-Tacy series

[3] Maud Hart Lovelace

[4] Starring Sally J. Freedman As Herself

[5] Otherwise Known As Sheila the Great

[6] Are You There God? It’s Me Margaret

[7] Fudge

[8] Larry

[9] Here’s to You, Rachel Robinson

[10] Super fudge

[11] The One in the Middle is the Green Kangaroo

[12] Double Fudge

[13] Fudge- a- mania

[14] Tales of a forth grade nothing

[15] Tubman

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
مترجم (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مصاحبه