شغال

بعضی‌ها به جای روباه گفته‌اند که شغال این کارها را کرد و در کتاب مثنوی هم که یک بخش از این افسانه را آورده است آنجا هم شغال است و آن افسانه این است:

شغالی رفت در خُم رنگ. وقتی بیرون آمد دید سبز و زرد شده است. پیش شغال‌ها رفت و خودنمایی کرد. شغال‌ها دورش جمع شدند و گفتند: «ای شغال کی مرده که تو عزیز شده‌ای؟ این شور خوشحالی را از کجا آورده‌ای، چرا این قدر فیس می‌کنی؟» گفت: «چرا فیس نکنم؟ که فیسا[1] شده‌ام.» شغال‌ها گفتند: «می‌توانی مثل طاووس چتر بزنی و بانگ بلند کنی؟» گفت: «نه» گفتند: «پس غلط کردی که طاووس شدی هر وقت جلوه و بانگ طاووس‌ها را پیدا کردی ما تو را طاووس می دانیم.»

بچه‌ها بد نیست از زبان خداوندگار (مولوی) آن افسانه را بشنوید و کم کم با آن کتاب بزرگ که مثنوی باشد آشنا شوید:

آن شغالک رفت اندر خم رنگ              اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس برآمد پوستش رنگین شده            که منم طاووس علیین شده

پشم رنگین رونق خوش یافته              زآفتاب آن رنگ‌ها برتافته

دید خود را سرخ و سبز و بور و زرد       خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

جمله گفتند ای شغالک حال چیست     که تو را در سر نشاطی ملتویست

از نشاط از ما کرانه کرده‌ای                 این تکبر از کجا آورده‌ای!

یک شغالی پیش او شد کای فلان          شید کردی تا شدی از خوش دلان

شید کردی تا به منبر برجهی               تا زلاف این خلق را حسرت دهی

آن شغال رنگ رنگ اندر نهفت              بر بناگوش ملامت گر بگفت

بنگر آخر در من و در رنگ من              یک صنم چون من ندارد خود شَمَن

چون گلستان گشته‌ام صد رنگ خوش     مرمرا سجده کن از من سر مکش

کر و فر و آب و تاب و رنگ بین             فخر دنیا خوان مرا و رکن دین

مظهر لطف خدایی گشته‌ام                   لوح شرح کبریایی گشته‌ام

ای شغالان هین مخوانیدم شغال            کی شغال را بود چندین جمال

آن شغالان آمدند آنجا به جمع               همچو پروانه به گرداگرد شمع

جمله گفتندش: چه خوانیمت هری         گفت: طاووس نر چون مشتری

پس بگفتندش که طاووسان جان            جلوه‌ها دارند اندر گلستان

تو چنان جلوه کنی؟ گفتا که نی             بادیه نارفته چون گویی منی

بانگ طاووسان کنی؟ گفتا که لا             پس نه ای طاووس خواجه بوالعلا

خلعت طاووس آید ز آسمان                  کی رسی از رنگ و دعوی‌ها بدان

 

[1] طاووس

پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

بعضی‌ها به جای روباه گفته‌اند که شغال این کارها را کرد و در کتاب مثنوی هم که یک بخش از این افسانه را آورده است آنجا هم شغال است و آن افسانه این است:

شغالی رفت در خُم رنگ. وقتی بیرون آمد دید سبز و زرد شده است. پیش شغال‌ها رفت و خودنمایی کرد. شغال‌ها دورش جمع شدند و گفتند: «ای شغال کی مرده که تو عزیز شده‌ای؟ این شور خوشحالی را از کجا آورده‌ای، چرا این قدر فیس می‌کنی؟» گفت: «چرا فیس نکنم؟ که فیسا[1] شده‌ام.» شغال‌ها گفتند: «می‌توانی مثل طاووس چتر بزنی و بانگ بلند کنی؟» گفت: «نه» گفتند: «پس غلط کردی که طاووس شدی هر وقت جلوه و بانگ طاووس‌ها را پیدا کردی ما تو را طاووس می دانیم.»

بچه‌ها بد نیست از زبان خداوندگار (مولوی) آن افسانه را بشنوید و کم کم با آن کتاب بزرگ که مثنوی باشد آشنا شوید:

آن شغالک رفت اندر خم رنگ              اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس برآمد پوستش رنگین شده            که منم طاووس علیین شده

پشم رنگین رونق خوش یافته              زآفتاب آن رنگ‌ها برتافته

دید خود را سرخ و سبز و بور و زرد       خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

جمله گفتند ای شغالک حال چیست     که تو را در سر نشاطی ملتویست

از نشاط از ما کرانه کرده‌ای                 این تکبر از کجا آورده‌ای!

یک شغالی پیش او شد کای فلان          شید کردی تا شدی از خوش دلان

شید کردی تا به منبر برجهی               تا زلاف این خلق را حسرت دهی

آن شغال رنگ رنگ اندر نهفت              بر بناگوش ملامت گر بگفت

بنگر آخر در من و در رنگ من              یک صنم چون من ندارد خود شَمَن

چون گلستان گشته‌ام صد رنگ خوش     مرمرا سجده کن از من سر مکش

کر و فر و آب و تاب و رنگ بین             فخر دنیا خوان مرا و رکن دین

مظهر لطف خدایی گشته‌ام                   لوح شرح کبریایی گشته‌ام

ای شغالان هین مخوانیدم شغال            کی شغال را بود چندین جمال

آن شغالان آمدند آنجا به جمع               همچو پروانه به گرداگرد شمع

جمله گفتندش: چه خوانیمت هری         گفت: طاووس نر چون مشتری

پس بگفتندش که طاووسان جان            جلوه‌ها دارند اندر گلستان

تو چنان جلوه کنی؟ گفتا که نی             بادیه نارفته چون گویی منی

بانگ طاووسان کنی؟ گفتا که لا             پس نه ای طاووس خواجه بوالعلا

خلعت طاووس آید ز آسمان                  کی رسی از رنگ و دعوی‌ها بدان

 

[1] طاووس

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله