روان شناسی رشد، رشتهای از روان شناسی است که به توصیف، توضیح و راهنمایی در زمینهٔ رشد کودک میپردازد.
منظور از توصیف، بیان چگونگی فرایند رشد کودک است و به پرسشهایی پاسخ میگوید که این چگونگی را نشان میدهد: چگونه کودک سخن میگوید؟ راه میرود؟ میبیند؟ میشنود؟ چگونه کودک فکر میکند؟ میشناسد؟ عواطف کودک چگونه شکل میگیرد؟ چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکند و جامعه پذیر میشود؟...
منظور از توضیح، بیان چرایی رشد کودک و تعبیر و تفسیر آن است و به پرسشهایی پاسخ میدهد که دلایل رفتارهای کودک را نشان میدهند: چه عواملی بر رشد کودک تأثیر گذار است؟ نقش عوامل ارثی و محیطی بر رشد کودک چگونه است؟ چرا کودکان در جریان رشد خود دچار مشکلات میشوند؟...
منظور از راهنمایی، ارائه راهکارهایی برای رشد و پرورش بهتر کودکان بر اساس توصیفات و توضیحات ذکر شده است.
هدف روان شناسی رشد، تنها شناخت فرایند رشد کودکان نیست، بلکه کمک به بزرگسالان و کودکان برای تأمین رشد و سلامت آنان است. از این رو ارائه الگوها، توصیهها و راهنماییهای لازم برای پیشگیری از مشکلات، کاهش آنها و تضمین زندگی بهتر برای کودکان، مهمترین اهداف روان شناسی رشد است.
رشد، تغییراتی است که در طول زندگی افراد ایجاد میشود. این تغییرات ویژگیهای زیر را داراست:
پیوستگی رشد:
رشد یک جریان پیوسته است و گذشتهٔ کودک با حال و آیندهٔ او در ارتباط است. در تمام جنبههای رشد، این پیوستگی مشاهده میشود. به عنوان مثال، سخن گویی کودک از آواهای نامفهوم آغاز میشود و سپس به گفتن کلمات، جمله سازی و ... میپردازد.
تدریجی بودن رشد:
رشد به صورت تغییرات تدریجی در انسان رخ میدهد. رفتارهای کودک در همهٔ زمینهها ناگهان ظاهر نمیشود، بلکه به صورت تدریجی شکل میگیرد. به عنوان مثال، کودک یک باره شروع به سخن گفتن نمیکند، بلکه تدریجاً مراحل سخن گویی را طی میکند.
تأثیر پذیری رشد:
رشد هر فرد تابع دو عامل ارثی و محیطی و تأثیرات متقابل این دو عامل است. در میان تغییرات محیطی، نقش تغذیه، بهداشت، خانواده، گروه همسالان، مدرسه و رسانههای جمعی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تفاوت رشد:
فرایند رشد در همهٔ کودکان به شکل یکسان صورت نمیگیرد؛ زیرا عوامل به وجود آورندهٔ آن، یعنی عوامل ارثی و محیطی در کودکان متفاوت است.
رشد هر کودک از نظر کمیت و کیفیت با کودک دیگر تفاوت دارد و لازمهٔ پرورش درست کودک، توجه پذیرش تفاوتهای فردی است.
الگوی کلی رشد:
رشد از یک الگوی معین و قابل پیش بینی پیروی میکند. هر یک از انواع جانداران الگوی خاص رشد خود را دارند که بر اساس آن میتواند رشد هر فرد از آن نوع را پیش بینی کرد. چگونگی رشد در انسان نیز بر اساس الگوی مشخصی است که با وجود تفاوتهایی در همهٔ انسانها، قابل مشاهده و پیش بینی است. به عنوان مثال الگوی رشد سخن گویی در همهٔ انسانها از آواهای بی معنی شروع میشود و تا گفتن کلمات و جملات ادامه مییابد.
جامعیت رشد:
جنبههای متفاوت رشد کودک با یکدیگر ارتباط متقابل و به هم تنیده دارند که جدا کردن آنها تنها به منظور مطالعه و بررسی بیشتر و دقیقتر است و در واقع این جنبهها به صورت کل واحد در کودک نمودار میگردد.
جنبههای اساسی رشد شامل رشد جسمی، حرکتی – رشد عاطفی، روانی و رشد اجتماعی است.
نیازهای رشد:
کودکان برای رشد همه جانبهٔ خود نیاز به امکانات مناسب دارند. این امکانات را میتوان در دو زمینهٔ اساسی رشد یعنی عوامل ژنتیکی و محیطی مورد توجه قرار داد.
به ویژه عوامل محیطی، نقش تعیین کننده دارند. منظور از محیط مناسب، محیطی است که رشد متعادل و همه جانبهٔ کودک را در چهار جنبهٔ اصلی رشد تأمین کند. تغذیه، بهداشت، آموزش، حمایت و رفتار مناسب با کودک از جمله عوامل مهم تسهیل کنندهٔ رشد کودک است.
دشواریهای رشد:
کودکان در جریان رشد خود با دشواریهایی روبرو میشوند که یا ناشی از عوامل ارزثی است و یا از عوامل محیطی سرچشمه میگیرد. از آنجا که بسیاری از این مشکلات شناخته شده هستند، پیشگیری از آنها نقش موثری در رشد کودکان دارند. پاسخگویی مناسب به نیازهای کودکان میتواند در کاهش مشکلات رشد، مؤثر باشد.
با توجه به اهداف روان شناسی رشد، آگاهی از ا صول و مبانی آن برای تمام کسانی که به نحوی با کودکان سرو کار دارند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. والدین، معلمان، نویسندگان، هنرمندان و هر کس که فعالیتی در زمینهٔ کودکان انجام میدهد، نیازمند آن هستند که موضوع کار خود یعنی کودکان را بشناسند، از ویژگیهای او آگاه باشند، نیازهای اساسی او را بدانند، تا بتوانند بین کودک و فعالیت خود ارتباط لازم را برقرار سازند.
ادبیات کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیست و شاید بیشتر از هر رشتهٔ دیگری که به دلایل زیر نیازی به برقراری پیوند بین خود و روانشناسی رشد دارد:
علاقه مندی کودکان به ادبیات:
ادبیات مجموعهٔ خواندنیهای کودکان در زمینهٔ داستان، شعر، نمایش، نشریه و ... است. کودکان به دلایل مختلف به ادبیات علاقه نشان میدهند و به خوبی با آن ارتباط برقرار میکنند. از آن لذت میبرند، میآموزند و به دنیای ناشناختهها سفر میکنند. تخیلات خود را به کمک آن بازسازی میکنند و رویاهای خود را شکل میدهند و در یک کلام، با آن زندگی میکنند.
ادبیات برای پاسخگویی درست به این علاقه مندی کودکان، لازم است که با شناخته بیشتر و بهتر از نیازها و ویژگیهای آنان، آثار مناسبی را برای تأثیرگذاری بر آنها پدید آورد.
نقش ادبیات در رشد شناختی کودکان:
ادبیات نقش موثری در رشد شناختی کودکان دارد. کودکان، بسیاری از مطالب را از طریق ادبیات میآموزند. داستان، شعر، نمایش و ... روش مناسبی برای آموزش کودکان به شمار میرود. پژوهشهای متعدد نشان داده است که میزان آموزشهای غیر رسمی کودکان بسیار فراتر از آموزشهای رسمی و مدرسهای است و برای آنان جذابتر و خوش آیندتر است.
ادبیات در صورتی میتواند تأثیر گذاری خود را در رشد ذهنی و شناختی کودکان داشته باشد که پدید آورندگان آن از ویژگیها و چگونگی رشد شناختی کودکان اطلاع کافی داشته باشند: کودکان چگونه فکر میکنند و چگونه یاد میگیرند؟ چگونه به درک مفاهیم میرسند؟ تخیل کودکان چگونه و در چه سنی شکل میگیرد؟ عوامل تقویت کننده و موانع خلاقیت کودکان کدام ها هستند؟ پدیدههایی مانند جاندار پنداری، حس آمیزی، خیال پردازی و ... در کودکان چگونه است؟ چه ارتباطی بین سن و رشد شناختی کودکان وجود دارد؟
پاسخ به این گونه پرسشها که در روان شناسی رشد مطرح میشود، لازمهٔ پدید آوردن آثار مناسب و مفید برای کودکان است.
نقش ادبیات در رشد عاطفی روانی کودکان:
ادبیات در رشد عاطفی – هیجانی کودکان تأثیر گذاری فراوانی دارد. کودکان به ویژه استفاده از شعر و داستان، میتوانند به شناخت احساسات و حالات خود و دیگران دست یابند و با شیوههای بیان عواطف و ابراز هیجانها به صورت درست، آشنا شوند. ادبیات میتواند در تقویت عواطف مثبت مانند امید، شادی، محبت، همدلی و ... سهم موثری داشته باشد، همان گونه که در شناخت و تعدیل عواطف منفی از جمله خشم، ترس، اندوه، حسادت، دشمنی و ... نقش موثری دراد. اما تأثیرگذاری ادبیات بر هیجانها و عواطف کودکان در صورتی امکان پذیر است که نویسندگان آنها از چگونگی رشد عاطفی – روانی کودکان آگاه باشند: هیجانها چگونه شکل میگیرند و رشد مییابند؟ کودکان چگونه احساسات و عواطف خود را بیان میکنند؟ چگونه میتوان عواطف کودکان را برانگیخت؟ روان شناسی رشد به این پرسشها که برقراری ارتباط عاطی آثار ادبی و نویسندگان آنها را با کودکان امکان پذیر میسازد، پاسخ میدهد.
نقش ادبیات در رشد اجتماعی اخلاقی کودکان:
رشد اجتماعی – اخلاقی، بخش مهمی از رشد همه جانبهٔ کودکان است. این جنبه از رشد، ارتباط نزدیکی با ادبیات کودکان دارد. بررسیهای انجام شده نشان میدهد که تقویت رفتارهای مثبت اجتماعی – اخلاقی کودکان به صورت مستقیم یا از راه پند و اندرز میسر نمیگردد، بلکه ارائهٔ الگوهای مناسب در عمل و یا از طریق شخصیت پردازیهای جذاب در داستانها، اشعار، سرگذشتها و ... در این زمینهٔ تأثیر گذاری بیشتری دارد. اما این اثر بخشی در صورتی امکان پذیر است که پدید آورندگان آثار کودکان از روندن جامعه پذیری آنان آگاه باشند، عوامل مؤثر در این فرآیند را بشناسند، از مراحل و چگونگی رشد اخلاقی کودکان اطلاع کافی داشته باشند و از انگیزههای کودکان در انجام رفتارهای اجتماعی و اخلاقی با خبر باشند. آشنایی با روان شناسی رشد، راهی برای آگاهی از این موارد است.
به عنوان جمع بندی نقش ادبیات کودکان در جنبههای اساسی رشد آنان و ضرورت آشنایی با روانشناسی رشد، در کار با کودکان، میتوان گفت که نویسندگان آثار کودکان باید دو ویژگی مهم داشته باشند:
الف – خلاقیت برای ارائهٔ آثار خلاق.
ب – شناخت موضوع کار خود یعنی کودک، به منظور تأثیر گذاری بر رشد و شخصیت کودک. خلاقیت بدون شناخت، اهداف اصلی و محتوای آثار را نادیده میگیرد و در نهایت تنها درساختار اثر متجلی میگردد. شناخت بی بهره مندی از خلاقیت، جذابیت خود را از دست میدهد و ارتباط کودک را با اثر کم رنگ و تأثیر گذاری آن را اندک میسازد.
آشنایی با روان شناسی رشد در دو حوزهٔ اصلی ادبیات کودکان ضرورت دارد:
در حوزهٔ تولید برای کودکان
در حوزهٔ تولید دربارهٔ کودکان
در زمینهٔ تولید و خلق آثار ادبی برای کودکان، از آنجا که این تولیدات مستقیماً در اختیار آنان قرار میگیرد، ضرورت آشنایی با ویژگیهای رشد کودک ضروری است.
در حوزهٔ ادبیات دربارهٔ کودکان که شامل نظریهها، نقد و بررسی، پژوهش و ... میباشد، از آنجا که این آثار، نگرشها، آگاهیها، دیدگاهها و راه کارها را نشان میدهد، ضروری است که منطبق با مبانی رشد و پرورش کودکان باشد. اهمیت این آثار به این علت است که صرف نظر از اخلاقیت تولید کنندگان ادبیات کودکان، این آثار، پایه و اساس ادبیات برای کودکان هستند. با توجه به ارتباط دو جانبه ای که بین ادبیات برای کودکان و دربارهٔ کودکان وجود دراد، و تأثیرات عمیق و متقابل این دو حوزه بر یکدیگر، جا دارد که در هر دو زمینه، به استفاده از دست اوردهای روان شناسی رشد تأکید میگردد.
توجه به نیازها و ویژگیهای کودکان در هر زمینه و رشتهای که به آنان مربوط است، مسئلهٔ «محوریت» کودکان را مطرح میسازد. محوریت کودکان به معنای توجه بیش از حد به آنان و یا تسلیم در برابر خواستههای گاه غیر منطقی آنها نیست. محوریت کودکان، یعنی در نظر گرفتن بیشترین منافع آنان، یعنی تأکید بر رشد و پرورش آنها.
در پیمان نامهٔ حقوق کودک، محوریت کودکان به عنوان یکی از اصول مهم پیمان نامه آورده شده است که در «کلیهٔ اقدامات مربوط به کودکان، بالاترین منافع آنها باید در نظر گرفته شود». (ماده ۳ پیمان نامه حقوق کودک)
توجه به محوریت کودکان در حوزهٔ ادبیات کودک به معنایی که گفته شد، پایهٔ شکل گیری ادبیات کودک محور، با ویژگیهای زیر است.
با نیازها و ویژگیهای کودکان انطباق دارد.
بر مراحل و چگونگی رشد کودکان تأکید دارد.
با کودکان ارتباط مناسب برقرار میکند.
از خلاقیت و پویایی کافی برخوردار است.
با تغییر و تحولات جاری از زندگی کودکان آشنایی دارد.
از روشهای جذاب برای انتقال پیام به کودکان استفاده میکند.
از ترویج خشونت، ترس، اضطراب و ... که تهدیدی برای سلامت روان کودکان است، پرهیز میکند.
شوق یادگیری و لذت خواندن را در کودکان بر میانگیزد.
کودکان را با فرهنگ و گذشتهٔ خود که بخشی از هویت آنان است، آشنا میسازد. بدون تردید چنین ادبیاتی میتواند در رشد همه جانبهٔ کودکان سهم موثری داشته باشد.
در پایان به جملهای از «تولستوی» اشاره میشود که میگوید «نوشتن کار شریفی است اما برای کودکان نوشتن، شریفترین کارهاست» میتوان به این جمله افزود که نوشتن کار دشواری است اما برای کودکان نوشتن دشوارترین کارها است.
افزودن دیدگاه جدید