گذری به افق پدیدارشناسانه داستان گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها

«اندیشه‌برانگیزترین امر، در زمانهٔ اندیشه‌برانگیزِ ما، آن است که ما هنوز اندیشه نمی‌کنیم.» (هایدگر، معنای تفکر چیست؟)

داستان گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها، اثر جمشید خانیان، به‌طور بالقوه حاملِ امکانِ خوانشِ پدیدارشناسانهٔ آن است. خوانشی که مخاطب را وامی‌دارد تا بیندیشد و توانایی پرسش از هستی، نیستی، حضور و غیاب را بیابد. الگوی تفکر پیچیده در شکل و محتوای اثر و تأکید بر حالات انسانی که از شاخصه‌های رویکرد پدیدارشناسانه است، از درونِ جهانِ این داستان رخ می‌نماید. سه سطح از ساختار زمان‌مندی (زمان جهانی، زمان درونی یا ذهنی، آگاهی از زمان درونی)، کیفیت و چگونگی ادراک، روی‌آورندگی‌های پُر و خالی، حضور و غیاب، مرگ، حافظه، یادآوری و تخیل، شهود، رابطه، زیست جهان و بیناذهنیت، عناصری هستند که افق پدیدارشناسانهٔ متن را برجسته می‌نمایند. تحلیل و تفسیر هر یک از این عناصر براساس ظرفیت متن امکان‌پذیر است که در مقاله به آن‌ها پرداخته‌ام. اما این نوشتهٔ کوتاه تنها اشاره‌ای به بحث زمانِ پدیدارشناسانه است. در پدیدارشناسی، می‌توان سه سطح از ساختارِ زمان‌مندی را متمایز کرد.

نخست زمان جهانی۱، یعنی زمان ساعت و گاهنامه که زمانِ آن سورونده یا عینی۲ هم نامیده می‌شود. این سطح از زمان به فرایندها و رویدادهای جهان مربوط است و همگانی و اثبات کردنی است. این زمانِ اندازه‌گیری‌شده، در جهان، یعنی در مکان مشترکی که ما همگی در آن سکنی گزیده‌ایم، موجود است. سطح دوم، زمان درونی۳ است، که می‌توان آن را زمان درون باشنده یا ذهنی۴ نیز نامید. این زمان به کنش‌ها و تجربه‌های ذهنی، یعنی به رویدادهای زندگی آگاهانهٔ فرد مربوط می‌شود. کنش‌ها و تجربه‌های روی‌آورنده، یکی پس از دیگری می‌آیند و ما می‌توانیم تجارب خاص پیشین را از طریق حافظه به یاد آوریم. زمان درونی یا ذهنی، خصوصی و شخصی است، نه همگانی و عمومی. سطحِ سوم زمان، آگاهی از زمان درونی۵ است. آگاهی از زمان درونی شرطی برای پیدایش زمان درونی (سطح دوم) است.

همان‌گونه که زمان درونی یا ذهنی، شرطی برای پیدایش زمان عینی است. آگاهی از زمان درونی نسبت به زمان درونی، درونی‌تر است و این زمان‌مندی فعالیت‌هایی را می‌سازد که در زندگی آگاهانهٔ ما رخ می‌دهد، فعالیت‌هایی مثل ادراک، تخیل، یادآوری و تجربهٔ حس‌پذیری. قلمرو آگاهی از زمان درونی، مبنای جریان ذهنی زمان درونی و جریان عینی زمانِ جهانی است.

گذری به افق پدیدارشناسانه داستان «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها» نوشته جمشید خانیان

«خرید کتاب گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها»

در این داستان که دارای ۵۴ فصل است، دو روایت با هم به‌طور موازی پیش می‌روند، تا فصل ۵۲ که به هم می‌رسند و دو فصل آخر با یک روایت تا انتها ادامه می‌یابند. فصل اول با روایت اول و گفت‌وگوی میان رهی و خانم پارسا و در منزل او آغاز می‌شود و در فصل‌های یک در میان ادامه می‌یابد. فصل دوم با روایت دوم یعنی گفت‌وگوی رهی با مادرش در خانه‌شان آغاز می‌شود و باز هم به‌صورت فصل‌های یک در میان تا فصل ۲۶ ادامه می‌یابد. این بافتِ پیچیدهٔ فُرمی، ساختار چندگانهٔ زمانی را نیز در خود دارد. در فصل ۲۶، گرچه گسست زمانی به پایان می‌رسد، یعنی زمان گذشته به تدریج به زمانِ لحظهٔ اکنون در منزل خانم پارسا می‌پیوندد، اما بازی زمانی در منزل خانم پارسا (مکان ثابت) هم‌چنان ادامه می‌یابد. در واقع عقب و جلو بودن زمان‌ها در فصل‌های بعدی در مکان ثابت با زمانِ درونی خانم پارسا و رهی تا فصل ۵۱ ادامه می‌یابد. این لایه‌های زمانی تو در تو که یکی پس از دیگری گشوده می‌شوند، از یک سو بر رازگونگی داستان تأکید می‌کنند و از سوی دیگر با گشودن هر لایه، فضای مبهم داستان به تدریج روشن می‌گردد. پیچیدگی شگردِ زمان، نوعی تعلیق را ایجاد می‌کند که موجب می‌شود تا مخاطب هر لحظه عدم حضور شخصیتِ غایب اما اصلی داستان یعنی امیرطاها را بیشتر احساس کند. بهره‌گیری از دو روایت موازی، دو زاویهٔ دید نمایشی و سوم شخص محدود به شخصیت رهی، وجه غالب گفت‌وگو به مثابه تاکید بر عنصر رابطه، با سه سطح زمان هماهنگ هستند.

در داستان، زمان تقویمی، رسمی، عمومی و جهانی همان زمان از صبح تا عصر در یک روز است. اما زمانی که در خانهٔ خانم پارسا می‌گذرد، تنها زمانی خاص و متعلق به خانم پارسا و رهی است، زمانی درونی و ذهنی که در انحصارِ تجربهٔ زیستهٔ این دو در مکانی مشخص می‌گذرد که منجر به ایجاد تجربه‌های منحصر به فرد، رویاگونه و سرشار از بازی‌های ذهنی آگاهانه میان آن‌ها است. تجربه‌های آگاهانهٔ فردی و شخصی که فقط در آن موقعیت خاص و در فرایند رابطهٔ میان آن دو خلق شده و بروز و ظهور می‌یابد. ساحت سوم زمان یعنی آگاهی از زمان درونی، از طریق ادراک، تخیل و حافظه و خاطرات مربوط به امیرطاها از طریق خانم پارسا بَرساخته می‌شود، اما این فرایند چگونه رخ می‌دهد؟

امیرطاها غایب است، روی‌آورد خانم پارسا به سوی او خالی است و به شهود نمی‌رسد، زیرا شهود تنها حضور واقعی یک عین (ابژه) برای ماست و در تقابل با روی آوردن به یک عین در غیاب است. پس ادراکی که منجر به بَرساخت سطح سوم زمان می‌گردد، چگونه ممکن می‌شود؟ این‌همانی یا هویت، هیچ‌گاه به صورت یکی از وجوه یا جنبه‌ها نمایان نمی‌شود. هویت می‌تواند در لحظهٔ یادآوری عین به ما داده شود، این یادآوری از طریق اتاق، اشیاء و لباس‌های امیرطاها برای خانم پارسا ممکن می‌شود. در بُعد خاطره، او ادراکاتی که قبلاً با آن‌ها زندگی کرده است را حفظ می‌کند و وقتی آن‌ها را به یاد می‌آورد، نه تصاویر بلکه ادراکات پیشین را زنده می‌کند. خاطره‌ها برای خانم پارسا، تنها یادآوری نیستند، بلکه کنشِ دوباره زیستن او هستند.

در چنین شرایطی، زمانِ گذشته با تمام عین‌ها دوباره زنده می‌شود و به شکلی خاص از غیاب، حیات می‌بخشد. علاوه بر حافظه، تخیل نیز در بَرساخت ساحت سوم زمان نقش دارد. حافظه و تخیل ساختاری شبیه به هم دارند. در هر دو شکل از این دو نوع روی‌آورندگی‌ها، آگاهی معطوف به چیزی است. من که این‌جا و اکنون هستم، می‌توانم به صورت ذهنی در مکان و زمان دیگری زندگی کنم، اما تفاوت در این است که در حافظه، آن‌جا و آن زمانِ مشخص مربوط به زمان گذشته است، اما در تخیل با گونه‌ای از «هیچ مکان» و «هیچ زمان» سر و کار داریم.

در حافظه، ساحتی از گذشته وجود دارد که تجربه کنونی ما را در ادراک تحت تأثیر قرار می‌دهد. در این‌جا پرسش دیگری مطرح می‌شود، آیا خانم پارسا در بَرساخت ساحت سوم زمان یعنی آگاهی از زمانِ درونی که زمینه‌ساز ساحت دوم زمان یعنی زمان درونی و ذهنی اوست، تنها درگیر یادآوری و حافظه است یا درگیر تخیل؟ صورت اول، پذیرش این امر است که امیرطاهایی وجود داشته و امروز دیگر وجود ندارد، یعنی سراغ مفهوم مرگ و نیستی در برابر هستی برویم. صورت دوم، یعنی پذیرش این امر که امیرطاها تنها در دنیای تخیل و رویای خانم پارسا در هیچ مکان و هیچ زمان موجودیت داشته و دارد. پاسخ به این پرسش و تحلیل دو صورت مطرح‌شده، بخش تازه‌ای را می‌گشاید که خواننده را بار دیگر به تفکر دعوت می‌کند (ادامهٔ این بحث در اصل مقاله قابل مطالعه است).

اما سخن آخر این‌که داستانِ «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها» واجد بصیرت پدیدارشناسانه‌ای است که موجب گشودگی فلسفی می‌شود و در ساحتِ وجود و اندیشهٔ مخاطبین گونه‌ای افزایشِ «خود» صورت می‌پذیرد. این همانا زندگی فیلسوفانه‌ای است که مخاطب نوجوان اثر با پرسش‌گری و اندیشیدن قدم در راه آن می‌گذارد.                                        

 

[۱] World Time

[۲] Transcendent or Objective Time

[۳] Internal Time

[۴] Immanent or Subjective Time

[۵] Consciousness of Internal Time

نویسنده
سارا صدیق
Submitted by admin on

«اندیشه‌برانگیزترین امر، در زمانهٔ اندیشه‌برانگیزِ ما، آن است که ما هنوز اندیشه نمی‌کنیم.» (هایدگر، معنای تفکر چیست؟)

داستان گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها، اثر جمشید خانیان، به‌طور بالقوه حاملِ امکانِ خوانشِ پدیدارشناسانهٔ آن است. خوانشی که مخاطب را وامی‌دارد تا بیندیشد و توانایی پرسش از هستی، نیستی، حضور و غیاب را بیابد. الگوی تفکر پیچیده در شکل و محتوای اثر و تأکید بر حالات انسانی که از شاخصه‌های رویکرد پدیدارشناسانه است، از درونِ جهانِ این داستان رخ می‌نماید. سه سطح از ساختار زمان‌مندی (زمان جهانی، زمان درونی یا ذهنی، آگاهی از زمان درونی)، کیفیت و چگونگی ادراک، روی‌آورندگی‌های پُر و خالی، حضور و غیاب، مرگ، حافظه، یادآوری و تخیل، شهود، رابطه، زیست جهان و بیناذهنیت، عناصری هستند که افق پدیدارشناسانهٔ متن را برجسته می‌نمایند. تحلیل و تفسیر هر یک از این عناصر براساس ظرفیت متن امکان‌پذیر است که در مقاله به آن‌ها پرداخته‌ام. اما این نوشتهٔ کوتاه تنها اشاره‌ای به بحث زمانِ پدیدارشناسانه است. در پدیدارشناسی، می‌توان سه سطح از ساختارِ زمان‌مندی را متمایز کرد.

نخست زمان جهانی۱، یعنی زمان ساعت و گاهنامه که زمانِ آن سورونده یا عینی۲ هم نامیده می‌شود. این سطح از زمان به فرایندها و رویدادهای جهان مربوط است و همگانی و اثبات کردنی است. این زمانِ اندازه‌گیری‌شده، در جهان، یعنی در مکان مشترکی که ما همگی در آن سکنی گزیده‌ایم، موجود است. سطح دوم، زمان درونی۳ است، که می‌توان آن را زمان درون باشنده یا ذهنی۴ نیز نامید. این زمان به کنش‌ها و تجربه‌های ذهنی، یعنی به رویدادهای زندگی آگاهانهٔ فرد مربوط می‌شود. کنش‌ها و تجربه‌های روی‌آورنده، یکی پس از دیگری می‌آیند و ما می‌توانیم تجارب خاص پیشین را از طریق حافظه به یاد آوریم. زمان درونی یا ذهنی، خصوصی و شخصی است، نه همگانی و عمومی. سطحِ سوم زمان، آگاهی از زمان درونی۵ است. آگاهی از زمان درونی شرطی برای پیدایش زمان درونی (سطح دوم) است.

همان‌گونه که زمان درونی یا ذهنی، شرطی برای پیدایش زمان عینی است. آگاهی از زمان درونی نسبت به زمان درونی، درونی‌تر است و این زمان‌مندی فعالیت‌هایی را می‌سازد که در زندگی آگاهانهٔ ما رخ می‌دهد، فعالیت‌هایی مثل ادراک، تخیل، یادآوری و تجربهٔ حس‌پذیری. قلمرو آگاهی از زمان درونی، مبنای جریان ذهنی زمان درونی و جریان عینی زمانِ جهانی است.

گذری به افق پدیدارشناسانه داستان «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها» نوشته جمشید خانیان

«خرید کتاب گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها»

در این داستان که دارای ۵۴ فصل است، دو روایت با هم به‌طور موازی پیش می‌روند، تا فصل ۵۲ که به هم می‌رسند و دو فصل آخر با یک روایت تا انتها ادامه می‌یابند. فصل اول با روایت اول و گفت‌وگوی میان رهی و خانم پارسا و در منزل او آغاز می‌شود و در فصل‌های یک در میان ادامه می‌یابد. فصل دوم با روایت دوم یعنی گفت‌وگوی رهی با مادرش در خانه‌شان آغاز می‌شود و باز هم به‌صورت فصل‌های یک در میان تا فصل ۲۶ ادامه می‌یابد. این بافتِ پیچیدهٔ فُرمی، ساختار چندگانهٔ زمانی را نیز در خود دارد. در فصل ۲۶، گرچه گسست زمانی به پایان می‌رسد، یعنی زمان گذشته به تدریج به زمانِ لحظهٔ اکنون در منزل خانم پارسا می‌پیوندد، اما بازی زمانی در منزل خانم پارسا (مکان ثابت) هم‌چنان ادامه می‌یابد. در واقع عقب و جلو بودن زمان‌ها در فصل‌های بعدی در مکان ثابت با زمانِ درونی خانم پارسا و رهی تا فصل ۵۱ ادامه می‌یابد. این لایه‌های زمانی تو در تو که یکی پس از دیگری گشوده می‌شوند، از یک سو بر رازگونگی داستان تأکید می‌کنند و از سوی دیگر با گشودن هر لایه، فضای مبهم داستان به تدریج روشن می‌گردد. پیچیدگی شگردِ زمان، نوعی تعلیق را ایجاد می‌کند که موجب می‌شود تا مخاطب هر لحظه عدم حضور شخصیتِ غایب اما اصلی داستان یعنی امیرطاها را بیشتر احساس کند. بهره‌گیری از دو روایت موازی، دو زاویهٔ دید نمایشی و سوم شخص محدود به شخصیت رهی، وجه غالب گفت‌وگو به مثابه تاکید بر عنصر رابطه، با سه سطح زمان هماهنگ هستند.

در داستان، زمان تقویمی، رسمی، عمومی و جهانی همان زمان از صبح تا عصر در یک روز است. اما زمانی که در خانهٔ خانم پارسا می‌گذرد، تنها زمانی خاص و متعلق به خانم پارسا و رهی است، زمانی درونی و ذهنی که در انحصارِ تجربهٔ زیستهٔ این دو در مکانی مشخص می‌گذرد که منجر به ایجاد تجربه‌های منحصر به فرد، رویاگونه و سرشار از بازی‌های ذهنی آگاهانه میان آن‌ها است. تجربه‌های آگاهانهٔ فردی و شخصی که فقط در آن موقعیت خاص و در فرایند رابطهٔ میان آن دو خلق شده و بروز و ظهور می‌یابد. ساحت سوم زمان یعنی آگاهی از زمان درونی، از طریق ادراک، تخیل و حافظه و خاطرات مربوط به امیرطاها از طریق خانم پارسا بَرساخته می‌شود، اما این فرایند چگونه رخ می‌دهد؟

امیرطاها غایب است، روی‌آورد خانم پارسا به سوی او خالی است و به شهود نمی‌رسد، زیرا شهود تنها حضور واقعی یک عین (ابژه) برای ماست و در تقابل با روی آوردن به یک عین در غیاب است. پس ادراکی که منجر به بَرساخت سطح سوم زمان می‌گردد، چگونه ممکن می‌شود؟ این‌همانی یا هویت، هیچ‌گاه به صورت یکی از وجوه یا جنبه‌ها نمایان نمی‌شود. هویت می‌تواند در لحظهٔ یادآوری عین به ما داده شود، این یادآوری از طریق اتاق، اشیاء و لباس‌های امیرطاها برای خانم پارسا ممکن می‌شود. در بُعد خاطره، او ادراکاتی که قبلاً با آن‌ها زندگی کرده است را حفظ می‌کند و وقتی آن‌ها را به یاد می‌آورد، نه تصاویر بلکه ادراکات پیشین را زنده می‌کند. خاطره‌ها برای خانم پارسا، تنها یادآوری نیستند، بلکه کنشِ دوباره زیستن او هستند.

در چنین شرایطی، زمانِ گذشته با تمام عین‌ها دوباره زنده می‌شود و به شکلی خاص از غیاب، حیات می‌بخشد. علاوه بر حافظه، تخیل نیز در بَرساخت ساحت سوم زمان نقش دارد. حافظه و تخیل ساختاری شبیه به هم دارند. در هر دو شکل از این دو نوع روی‌آورندگی‌ها، آگاهی معطوف به چیزی است. من که این‌جا و اکنون هستم، می‌توانم به صورت ذهنی در مکان و زمان دیگری زندگی کنم، اما تفاوت در این است که در حافظه، آن‌جا و آن زمانِ مشخص مربوط به زمان گذشته است، اما در تخیل با گونه‌ای از «هیچ مکان» و «هیچ زمان» سر و کار داریم.

در حافظه، ساحتی از گذشته وجود دارد که تجربه کنونی ما را در ادراک تحت تأثیر قرار می‌دهد. در این‌جا پرسش دیگری مطرح می‌شود، آیا خانم پارسا در بَرساخت ساحت سوم زمان یعنی آگاهی از زمانِ درونی که زمینه‌ساز ساحت دوم زمان یعنی زمان درونی و ذهنی اوست، تنها درگیر یادآوری و حافظه است یا درگیر تخیل؟ صورت اول، پذیرش این امر است که امیرطاهایی وجود داشته و امروز دیگر وجود ندارد، یعنی سراغ مفهوم مرگ و نیستی در برابر هستی برویم. صورت دوم، یعنی پذیرش این امر که امیرطاها تنها در دنیای تخیل و رویای خانم پارسا در هیچ مکان و هیچ زمان موجودیت داشته و دارد. پاسخ به این پرسش و تحلیل دو صورت مطرح‌شده، بخش تازه‌ای را می‌گشاید که خواننده را بار دیگر به تفکر دعوت می‌کند (ادامهٔ این بحث در اصل مقاله قابل مطالعه است).

اما سخن آخر این‌که داستانِ «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ی جزیره‌ی رنگ‌ها» واجد بصیرت پدیدارشناسانه‌ای است که موجب گشودگی فلسفی می‌شود و در ساحتِ وجود و اندیشهٔ مخاطبین گونه‌ای افزایشِ «خود» صورت می‌پذیرد. این همانا زندگی فیلسوفانه‌ای است که مخاطب نوجوان اثر با پرسش‌گری و اندیشیدن قدم در راه آن می‌گذارد.                                        

 

[۱] World Time

[۲] Transcendent or Objective Time

[۳] Internal Time

[۴] Immanent or Subjective Time

[۵] Consciousness of Internal Time

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مقاله