هر کسی سبزی دلخواهش!، قصه صوتی

دانش‌آموزان کلاس خانم کرافورد همه چیز رو در بارهٔ غذاهایی که سالم‌اند و خوردنشون برای سلامتی خوبه، یاد گرفته بودن. خانم کرافورد به اون‌ها یاد داده بود به جای خوردن شیرینی، کیک، کلوچه و بیسکویت شکلاتی، میوه و سبزیجات بخورن.

جک دستش رو بلند کرد تا سؤالی بپرسه: «خانم کرافورد، از همه بهتره که کدوم میوه رو بخوریم؟»

خانم کرافورد لبخندی زد و گفت: «هر کدوم از ما میوه‌ای رو دوست داریم که شاید با دیگری فرق داشته باشه. خود من، توت‌فرنگی رو از همه بیشتر دوست دارم. جک! تو کدوم میوه رو بیشتر دوست داری؟»

– «من موز دوست دارم خانم کرافورد.»

آنجلا گفت: «من سیب دوست دارم خانم کرافورد.»

جیل گفت: « خانم کرافورد! من انگور، پرتقال، گلابی و گوجه فرنگی دوست دارم.»

پِرسی با نیشخند گفت: «گوجه فرنگی که میوه نیست… خانم کرافورد، جیل هیچی بَلَد نیست!»

– «پِرسی، خیلی خوب. جیل درست میگه. گوجه فرنگی میوه است. خودت چه میوه‌ای رو دوست داری؟»

پرسی گفت: «فکر می‌کنم از لیمو بیشتر خوشم میاد.»

جیل با تمسخر گفت: «پرسی لیمو دوست داره. یعنی با همه تُرش می‌کنه.»

– «بچه‌ها! همهٔ میوه‌ها برای ما خوبن. خُب، سبزیجات چی؟ کی سبزیجات دوست داره؟»

خانم کرافورد به تک تک بچه‌ها نگاه کرد. هیچیک از اون‌ها دستش رو بالا نیاورد.

– «یعنی هیچکس سبزی دوست نداره؟»

مِگان گفت: «من یک‌کم از هویج خوشم میاد.»

آندره‌آ گفت: « من کلم بروکلی دوست دارم. مامانم می‌گه برام خوبه.»

– «درسته، برات خوبه. خُب، حالا می‌خواهیم یک نمایش بدیم. کاری که می‌خوام بکنید اینه که هر کس، سبزی دلخواهش رو نقاشی کنه. کارتون که تموم شد، اون‌ها رو مثل پرچم تکون می‌دیم و دور حیاط مدرسه رژه می‌ریم، تا همه ببینن میوهٔ دلخواه ما چیه.»

بعد خانم کرافورد از بچه‌ها خواست تا کاغذ و مدادرنگی‌هاشون رو آماده کنن.

وقتی نقاشی بچه‌ها تموم شد، خانم کرافورد هر یک از نقاشی‌ها رو به یک تکه چوب، منگنه کرد و گفت: «خُب، حالا همه پرچم‌هاشون رو بردارن، تا بریم بیرون و رژه‌مون رو شروع کنیم.»

بچه‌ها دور حیاط مدرسه رژه رفتن و پرچم‌هاشون رو به این ور و اون ور تکون دادن. دانش‌آموزان کلاس‌های دیگه دست از کارشون کشیدن تا اون‌ها را نگاه کنن.

وقتی بچه‌ها به کلاسشون برگشتن، خانم کرافورد گفت: «خیلی خوب، حالا شما به همهٔ بچه‌های مدرسه یاد دادید که سبزی‌های خوردنی چقدر براشون خوبه. پرچم‌هاتون رو به خونه ببرید و از مامانتون خواهش کنید که امشب با سبزی دلخواهتون، براتون شام درست کنه.»
اون شب همهٔ دانش‌آموزان کلاس و مادرهاشون، پیشنهاد خانم کرافورد رو انجام دادن.

برگردان:
علی حسین قاسمی
نویسنده
مارگو فاليس
نویسنده:
Submitted by editor95 on

دانش‌آموزان کلاس خانم کرافورد همه چیز رو در بارهٔ غذاهایی که سالم‌اند و خوردنشون برای سلامتی خوبه، یاد گرفته بودن. خانم کرافورد به اون‌ها یاد داده بود به جای خوردن شیرینی، کیک، کلوچه و بیسکویت شکلاتی، میوه و سبزیجات بخورن.

جک دستش رو بلند کرد تا سؤالی بپرسه: «خانم کرافورد، از همه بهتره که کدوم میوه رو بخوریم؟»

خانم کرافورد لبخندی زد و گفت: «هر کدوم از ما میوه‌ای رو دوست داریم که شاید با دیگری فرق داشته باشه. خود من، توت‌فرنگی رو از همه بیشتر دوست دارم. جک! تو کدوم میوه رو بیشتر دوست داری؟»

– «من موز دوست دارم خانم کرافورد.»

آنجلا گفت: «من سیب دوست دارم خانم کرافورد.»

جیل گفت: « خانم کرافورد! من انگور، پرتقال، گلابی و گوجه فرنگی دوست دارم.»

پِرسی با نیشخند گفت: «گوجه فرنگی که میوه نیست… خانم کرافورد، جیل هیچی بَلَد نیست!»

– «پِرسی، خیلی خوب. جیل درست میگه. گوجه فرنگی میوه است. خودت چه میوه‌ای رو دوست داری؟»

پرسی گفت: «فکر می‌کنم از لیمو بیشتر خوشم میاد.»

جیل با تمسخر گفت: «پرسی لیمو دوست داره. یعنی با همه تُرش می‌کنه.»

– «بچه‌ها! همهٔ میوه‌ها برای ما خوبن. خُب، سبزیجات چی؟ کی سبزیجات دوست داره؟»

خانم کرافورد به تک تک بچه‌ها نگاه کرد. هیچیک از اون‌ها دستش رو بالا نیاورد.

– «یعنی هیچکس سبزی دوست نداره؟»

مِگان گفت: «من یک‌کم از هویج خوشم میاد.»

آندره‌آ گفت: « من کلم بروکلی دوست دارم. مامانم می‌گه برام خوبه.»

– «درسته، برات خوبه. خُب، حالا می‌خواهیم یک نمایش بدیم. کاری که می‌خوام بکنید اینه که هر کس، سبزی دلخواهش رو نقاشی کنه. کارتون که تموم شد، اون‌ها رو مثل پرچم تکون می‌دیم و دور حیاط مدرسه رژه می‌ریم، تا همه ببینن میوهٔ دلخواه ما چیه.»

بعد خانم کرافورد از بچه‌ها خواست تا کاغذ و مدادرنگی‌هاشون رو آماده کنن.

وقتی نقاشی بچه‌ها تموم شد، خانم کرافورد هر یک از نقاشی‌ها رو به یک تکه چوب، منگنه کرد و گفت: «خُب، حالا همه پرچم‌هاشون رو بردارن، تا بریم بیرون و رژه‌مون رو شروع کنیم.»

بچه‌ها دور حیاط مدرسه رژه رفتن و پرچم‌هاشون رو به این ور و اون ور تکون دادن. دانش‌آموزان کلاس‌های دیگه دست از کارشون کشیدن تا اون‌ها را نگاه کنن.

وقتی بچه‌ها به کلاسشون برگشتن، خانم کرافورد گفت: «خیلی خوب، حالا شما به همهٔ بچه‌های مدرسه یاد دادید که سبزی‌های خوردنی چقدر براشون خوبه. پرچم‌هاتون رو به خونه ببرید و از مامانتون خواهش کنید که امشب با سبزی دلخواهتون، براتون شام درست کنه.»
اون شب همهٔ دانش‌آموزان کلاس و مادرهاشون، پیشنهاد خانم کرافورد رو انجام دادن.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
مترجم (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله