قاطر- افسانه‌های ازوپ شماره 39

قاطر که مدت زیادی استراحت کرده و غذای بسیار خوبی نیز خورده بود، احساس قدرت میکرد و سرش را بالا گرفته بود و با غرور می‌خرامید.

قاطر با خودش میگفت: «شک ندارم که مادرم دوندهای اصیل بوده. این را به‌خوبی احساس میکنم.»

عصر روز بعد که قاطر دوباره یراق شده بود و احساس افسردگی میکرد، با خودش گفت: «اشتباه کردم،  به هر حال پدرم یک خر بوده است.»

پیش از خودستایی، از اصل و نَسَب خود مطمئن شوید.

 

برگردان:
شیرین سلیمی
نویسنده
ازوپ
نویسنده:
Submitted by skyfa on

قاطر که مدت زیادی استراحت کرده و غذای بسیار خوبی نیز خورده بود، احساس قدرت میکرد و سرش را بالا گرفته بود و با غرور می‌خرامید.

قاطر با خودش میگفت: «شک ندارم که مادرم دوندهای اصیل بوده. این را به‌خوبی احساس میکنم.»

عصر روز بعد که قاطر دوباره یراق شده بود و احساس افسردگی میکرد، با خودش گفت: «اشتباه کردم،  به هر حال پدرم یک خر بوده است.»

پیش از خودستایی، از اصل و نَسَب خود مطمئن شوید.

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
مترجم (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله