ستاره میخندد:
«بتاب بر دنیا
که نور امیدی
جهان،اگر تاریک
ولی تو خورشیدی.»
پرنده میپرسد:
«به آسمان،با من
چرا نمیآیی؟
پرندهها رفتند
تو باز اینجایی؟»
درخت میگوید:
«بیا،کنارم باش
بهارشو،برگرد
که با تو دستانم
شکوفه خواهد کرد.»
و رود میخواند:
«همیشه در راهم
تو،با نگاهی نو
بیا بیا با من
مرا بخوان،بشنو.»
فروردین73
افزودن دیدگاه جدید