«استینک» یا در واقع «جیمز مودی» برادر کوچک جودی مودی معروف است. دیوانهی علوم و ریاضی است و علاقهی فراوانی به دایرهالمعارفها دارد. در تک تک کتابهایش مدام سوال میپرسد، کندوکاو و کنجکاوی میکند و دوست دارد از همهچیز سر در بیاورد. انرژیاش تمامی ندارد و گاهی اوقات یکدفعهای به سرش میزند کارهایی انجام بدهد و بیشتر اوقات دوستانش هم در ماجراجوییها با او همراه میشوند.
ارتباط او و دوستانش واقعگرایانه است. مثل تمام بچهها با هم حرف میزنند، بازی میکنند، همدیگر را اذیت میکنند، سربهسر همدیگر میگذارند، همدیگر را میترسانند و میخندانند.
استینک و دوستانش
ارتباط او با خواهرش جودی هم همینطور است. البته حواستان باشد که جودی و استینک در دنیای خواهر و برادری به موقع هوای همدیگر را هم خوبِ خوب دارند.
جودی دمدمی و استینک
شخصیت استینک ابتدا از طریق مجموعهی جودی مودی معرفی میشود وقتی که کلاس دوم است و هشت سال دارد اما در یک روز تابستانی ده ساله میشود و چه به مذاق جودی خوش بیاید و چه نیاید، در مجموعه کتابهای خودش ستاره میشود. ستارهی هفده جلد کتاب که به ده زبان ترجمه شده و نزدیک به شش میلیون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رفته است.
دوست دارید بدانید این پسربچه چطوری ستارهی مجموعهی خودش شد؟ بگذارید از زبان نویسندهی کتابش بشنویم.
مگان مکدونالد، نویسنده مجموعه کتاب جودی و استینک
مگان مکدونالد (1959-) نویسندهی امریکایی مجموعهی جودی و استینک میگوید: «جودی اول قرار بود توی داستان یک خواهر کوچولو باشد. اما وقتی بیشتر فکر کردم، دیدم اگر شخصیت واقعی خودم نباشد بهتر است. این شد که به یک خواهر بزرگتر که رئیسبازی در میآورد، رسیدم. راستش را بخواهید، من اینطور شخصیتها را هم خوب میشناختم. به این ترتیب جودی و داداش کوچولوی بازیگوش و بلایش در اولین کتاب از مجموعهی جودی دمدمی و در سال 2000 متولد شدند.»
«از همان ابتدا مجموعه، طرفدارهای خودش را پیدا کرد و با انتشار هر جلد تعدادشان بیشتر و بیشتر شد. تا جایی که ناشر گفت خب بیایید روی این موج سوار شویم و به دنبالش موج بزرگتری را درست کنیم. وقتی تصمیم بر این شد که داستانهایی بر اساس شخصیت استینک نوشته شود، احساس کردم در دوران کودکی خودم هستم. چون در خانواده کوچکترین بچه بودم، به استینک بیشتر احساس نزدیکی میکردم.
ناشر میگفت آن اول شخصیت لحن و زبان خودش را پیدا نکرده بود اما وقتی زاویه دید تصحیح شد، داستانها دیگر چیزی کم نداشتند. بنابراین در ماه مارچ 2005 نشر کندلویک اولین جلد از مجموعهی استینک را هم منتشر کرد.»
«استینک هم راه خودش را به خانهها و خانوادهها باز کرد. طرفدارهایش تقریبا در رنج سنی طرفدارهای جودی بودند. اما خب استینک کمسنتر از جودی بود. بنابراین به خودمان گفتیم خب بگذارید کاری کنیم که بچههای کمسنوسالتر را هم جذب کند. متن و داستانها قوی بود. بنابراین باید روی تصویرها بیشتر کار میکردیم.
از بخت خوش، اسکات نش، پیتر اچ رینولدز را معرفی کرد. پیتر آمد و با خودش دسته دسته طراحی و نقاشی و doodle آورد. وقتی موضوع را با او در میان گذاشتیم آنقدر طرح زد که بالاخره به شخصیتی که میخواستیم، رسید.»
البته در پی مشورت نویسنده و ناشر و تصویرگر ویژگی جالب دیگری هم به استینک اضافه شد. علاقه به کشیدن نقاشیهای کمیک. استینک چه وقت عصبانیت یا ناامیدی و چه زمان خوشحالی و راحتی، خلاق است و با کشیدن نقاشیهای کمیک احساساتش را بیرون میریزد و نشان میدهد.
دوست دارید بعضی کتابهای استینک را با هم ورق بزنیم و با او بیشتر آشنا شویم؟
در کتاب «استینک و قورباغه عجیب و غریب»، استینک دوست دارد در کلاس شنایش پیشرفت کند اما میترسد سرش را زیر آب ببرد. خوشبختانه یکدفعه سر و کلهی یک قورباغه پیدا میشود.
از آنجا که استینک عاشق علوم و حیوانات است به ظاهر حواسش از کلاس شنا پرت میشود اما در واقع کمک حالی پیدا کرده که خودش خبر ندارد. استینک با قورباغههای جهشیافته آشنا میشود و از زبان راهنمای محیط زیست میفهمد که چطور شرایط نامساعد زیستی میتواند بر رشد قورباغه اثر بگذارد. با کنجکاوی بیشتر، انواع و اقسام صدای قورباغهها را میشناسد و بعد از آن میتواند در شمارش قورباغههای حوضچهی محلی شرکت کند. استینک آنقدر درگیر قورباغهها شده که گاهی خیال میکند خودش هم دارد تبدیل به یک قورباغه میشود برای همین کشمشهایی میخورد که شکل و قیافهی مگساند و با کرمها بازی میکند. اما مهمتر از آنها تصمیم میگیرد زیر آب برود و شنا کند.
کتاب استینک و بوگندوترین کتانی دنیا
در کتاب «استینک و بوگندوترین کتانی دنیا» استینک و دوستانش به نمایشگاه حال به هم زن موزهی علوم میروند. استینک طاقت ندارد و دوست دارد هر چه زودتر دستگاه آروغ سنج، ماشین استفراغ و دستگاههای موسیقی باد در کن را ببیند. توی نمایشگاه او در میان آن همه بوی گند میفهمد که دماغ و حس بویاییاش معرکه است. علاوه بر اینها متوجه میشود که بعضی آدمها در ناسا استخدام میشوند و شغلشان بو کشیدن است. شاید با خواندن این کتاب بتوانید بفهمید چطور اسم این پسر از جیمز به استینک تغییر کرد!
کتاب استینک ابرقهرمان منظومهشمسی
در کتاب «استینک ابرقهرمان منظومه شمسی»، استینک میفهمد که آخرین سیاره یعنی پلوتو به خاطر اینکه زیادی ریزه میزه بوده از منظومهی شمسی حذف شده، نزدیک است از شدت عصبانیت منفجر شود. آخر خود او هم از تمام همکلاسیها جثهی ریزتری دارد. اینطور میشود که تصمیم میگیرد برای سیارهها و آدمهای کوچولو فکری کند. اما موضوع دیگری هم هست که باید به آن رسیدگی شود. استینک امتحان دارد و اسم تمام سیارهها توی ذهنش نمیماند. اینجاست که خواهرش جودی دمدمی راهکاری به او نشان میدهد. باید حرف اول سیارهها را به هم بچسباند و اسم جدیدی اختراع کند. اسمی که ماجراهای خواندنی خودش را میآفریند. علاوه بر اسمها استینک متوجه حقایق جالبی دربارهی سیارهها میشود. مثل اینکه ونوس بوگندوترین سیارهی منظومهی شمسی است و سیارهی مشتری با اینکه بزرگترین سیارهی منظومه است از همه سریعتر میچرخد.
جودی مودی و استینک مودی
اما انگار استقبال از کتابهای استینک تمامی ندارد. هر بار که خانم نویسنده از ناشر میپرسد:«باز هم داستان میخواهید؟» جواب این است: «بله البته!» و جالب اینکه مجموعه کتابهای استینک و خواهرش جودی همچنان از کتابهای پرفروش فهرست ناشر است. تا به حال به فستیوالهای کتاب، مدرسههای فراوانی رفته و برای تولید نمایش، عروسک و بعضی محصولات دیگر برای بچهها الهام بخش بوده است.
مجموعه کتابهای استینک