ایزدان شهیدشونده گیاهی، پیام‌آوران نوروز

نوروز از دیرباز یکی از مهم‌ترین جشن‌های ایرانیان بوده است. هم زمانی سال نوی ایرانیان با اولین روز بهار آن را به یک پدیده طبیعی پیوند داده است که اهمیت آن را دوچندان کرده است. در جامعه ایرانی پیش درآمد و مقدمه چینی، بخشی از یک پدیده فرهنگی است. مانند پیش درآمد شعر، پیش درآمد موسیقی و غیره. مردم هم با پیش درآمدی به نام «آیین‌های پیش بهاری» به استقبال نوروز می‌رفتند.

 

 

مردمان به تمنای رسیدن به بهار و غلبه بر سرما و مرگ، آیین‌های گوناگونی بر پا می‌داشتند که پایه بیشتر آن‌ها آب و آتش بوده است. امید به زنده شدن خاک و رویش دوباره طبیعت زمینه اصلی این جشن‌ها بوده است. جشن‌هایی همچون اسفندی، تَوِش، چهارشنبه‌سوری و... از نمونه جشن‌هایی برای استقبال نوروز است که در این مقاله به بخش‌هایی از پرداخته می‌شود.

رپیثون (Rapeythvan)

در نزد ایرانیان باستان و بر اساس متون باستانی نیمروز، زمانی مقدس بوده است. این گاهِ مبارک، زمانِ آفرینش هستی است. بر اساس همین باور جهان در همین گاه به پایان خواهد رسید. از همین‌رو برای این زمان مقدس، نگهبانی تعریف شده است که «رَپِیثوَن» یا «رَپِیتوَن» نام دارد. به نقل از کتاب شناخت اساطیر ایران، جان هیلنز، رپیثون سرور گرمای نیمروز و سرور ماه‌های تابستان و همکار و یاری گر تیشتر است. تیشتر ستاره تابان و شکوهمند، نخستین ستاره و اصل همه آب‌ها و سرچشمه باران و باروری است. جهان پیش از ورود شر، هنگامی که خورشید بی‌حرکت در بالای جهان ایستاده بود، در پایگاه رپیثون قرار داشت. بنابر این رپیثون سرور جهان آرمانی است. به عقیده زرتشتیان اهورا مزدا در زمانی از روز که متعلق به رپیثون است، یعنی دقیقاً گاه نیمروز، قربانی کرد و از آن آفرینش به وجود آمد. در پایان جهان نیز در زمان رپیثون است که رستاخیز انجام می‌شود.

رپیثون نگهبان گرمای نیم روز
تصویر رپیثون، مژده دانش پژوه

او همه ایام سال فعال است و وقتی دیو سرما و زمستان به جهان هجوم می‌آورد به زیر زمین می‌رود و آب‌های زیر زمینی و ریشه گیاهان و درختان را در آغوش می‌گیرد تا از سرما نمیرند و یخ نزنند. بازگشت سالانه او به زمین در بهار بازتابی از پیروزی نهایی خیر بر شر است که باعث شکوفایی گل‌ها و حیات دوباره بر روی زمین است. جشن رپیثون بخشی از جشن نوروز است. آمدن رپیثون به زمین، زمانی است برای شادی و امید به رستاخیز طبیعت، نمادی است از پیروزی نهایی نور بر تاریکی و سرما.

جشن اسفندی و تَوِش (Tavesh)

در فرهنگ سنتی کاشان مراسم نوروز با جشن اسفندی آغاز می‌شود. جشن اسفندی نخستین روز اسفند است که مانند آیین نوروز تهیه غذا، تهیه شیرینی، پوشیدن لباس نو، دادن هدیه اسفندی در آن انجام می‌شود. البته آنها در نوروز هم مانند دیگر نقاط کشور مراسم سال نو را به جام یاورند. در حقیقت کاشانی‌ها یک بار به شکل سنتی و یک بار به شکل ملی مراسم عید دارند. با بهباورهای مردم نطقه بهار از روز اول «اسفند تَوِش» (Tavesh) می‌زند. توش در فرهنگ این منطقع فرشته کوچکی است که اول زمستان به زیر زمین می‌رود و آب چشمه‌ها را گرم نگه می‌دارد و ریشه درختان را در برابر سرما پرستاریم یکند تا بهار برسد و دوباره سبز شوند. وظیفه توش روز اول اسفند ماه به پایان می‌رسد تا زمستانی دیگر. (محمد میرشکرایی)


عروسک‌نامه کتابک را از دست ندهید!


مفهوم رستاخیز دوباره که در بهار رخ می‌دهد و گیاهان و نباتات و زمین از مرگ به حیات دوباره گام برمی‌دارند، بن مایه خلق این اساطیر است. انسان در زمان‌های دور که توجیه علمی و دقیقی از رخدادهای طبیعی و چرخش زمین و پدیدار شدن فصل‌ها نداشت، برای چرخش فصول و تکرار گرما و سرما، اساطیری خلق می‌کرد. می‌توان گفت همه این اسطوره‌ها که به بهار و شکوفایی طبیعت اشاره می‌کنند، از رفتن نیروی حیات بخش به زیر زمین نشات می‌گیرد. برای مثال می‌توان به اسطوره رپیثون که در بالا ذکر شد، اشاره کرد.

ایشتار و دوموزی

در منطقه بین النهرین و در اساطیر سومری به سفر اینانا یا ایشتار الهه باروری و برکت به زیر زمین اشاره می‌گردد. «ایشتار» الهه باروری و برکت دل در گرو دوموزی یا تموز دارد. آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند اما پس از مدتی ایشتار تصمیم می‌گیرد به دنیای زیرین برود. اما همه می‌دانستند که اگر کسی پا به دنیای زیرین یا همان مردگان بگذارد دیگر نمی‌تواند به روی زمین باز گردد. ایشتار با علم به این موضوع با وزیرش صحبت می‌کند که در غیاب خود اگر نتوانست به روی زمین بیاید، فردی را به جای او به زیر زمین بفرستند. خواهر ایشتار ارشکیگال ایزد بانوی دنیای زیرین بود که بدش نیامده بود خواهر به دنیای مردگان آمده است. ارشکیگال به نگهبانان هفت دروازه زیر زمین دستور داده بود تا همه متعلقات ایشتار را از او بگیرند. لباس‌ها، زیور الات، دستبندها و پابندها و حتی پوست و گوشتش را. از ایشتار فقط استخوان‌هایش باقی مانده بود.

ایشتار و دوموزی
لوح گلی درباره عشق ایشتار و دوموزی

در دنیای زندگان اما همه چیز مرده بود. گیاهان سبز نمی‌شدند و حیوانات بچه‌ای به دنیا نمی‌آوردند. همه می‌دانستند به خاطر رفتن ایشتار به دنیای زیر ین این اتفاق افتاده است. وزیر ایشتار که از قبل با او صحبت کرده بود، اعلام کرد که تا ایشتار به روی زمین نیاید همه چیز در حالت انجماد و سکون خواهد ماند. پس از شور و مورت‌های فراوان تموز حاضر شد به جای ایشتار به دنیای زیرین برود تا ایشتار بتواند به روی زمین بیاید اما در نهایت ارشکیگال و خدایان جهان مردگان قبول کردند فقط شش ماه از سال ایشتار به روی زمین بیاید.

سیاوشون

نمونه دیگری از این آیین می‌توان اشاره‌ای به ماجرای سیاوش در شاهنامه باشد. از آن‌جایی که روایت شده است از خون سیاوش گیاهی به نام پر سیاوشان می‌روید و همچنین عبور سیاوش از آتش و اثبات بی‌گناهیش می‌توان به مضمون تولد دوباره ایزدان گیاهی اشاره کرد که اکنون می‌توان با موارد مشابه در این نوشتار مقایسه نمود.

سیاوشون
نقاشی مرگ سیاوش

چارشنبه خاتون

از نمونه‌های حضور ایزد بانوان در زیر زمین و نوزایی طبیعت می‌توان به چارشنبه خاتون اشاره کرد. در شمال ایران و نزد مردمان گیلان باوری به یک فرشته که در چاه‌های کهنه زندگی می‌کند وجود دارد. گیلکان معتقدند چارشنبه خاتون فرشته زیبای آرزوست که در شب آخرین چهارشنبه سال به خانه روستاییان فرود می‌آید و اهل خانه را به مرادشان می‌رساند. باورهای مختلفی در باره این پری آرزوها وجود دارد. در برخی نقاط معتقدند اگر خانه تمیز نباشد چارشنبه خاتون پا دران خانه نمی‌گذارد. برخی معتقدند در آخرین چهار شنبه سال باید نوار پارچه‌ای تمیز و آب نخورده‌ای را به دور قاشقی چوبی ببندند و آخر شب در نقطه‌ای دور از چشم بگذارند. اکر مهر خاتون با اهالی آن خانه باشد نوار را از دور قاشق باز کرده و دوباره می‌پیچد و آرزوهای آنان را برآورده می‌سازد. در برخی نقاط دیگر معتقد بودند که چارشنبه خاتون در چاه‌های کهنه باغ‌ها زندگی می‌کند و در آخرین چهارشنبه سال اگر کسی مشکلی و گیر و گرفتی داشته باشد و بر سر چاه کهنه برود وسر و تن را با آن آب بشوید و جرات کند و خاتون را صدا بزند، آب چاه قل قل می‌کند و خاتون از چاه بالا می‌آید و راه حل را به او می‌گوید. اما اگر بترسد او را سیلی می‌زند و هرگز به چشم او پدیدار نمی‌شود. همچنین در برخی از مناطق گیلان در آخرین شب سال کدبانوی خانه غذایی آماده می‌کرد و در بیرون از خانه می‌گذاشت و معتقد بود خاتون چارشنبه از آن غذا خواهد چشید و به اهالی آن خانه برکت خواهد داد.

چهارشنبه خاتون
عروسک خاتون چارشنبه، سازنده: گروه عروسک‌سازان باجی، موزه عروسک و فرهنگ

در آذربایجان شرقی اسفند را ماه عید می‌نامیدند و هر چهارشنبه اسم مخصوص خودش را داشت. چهارشنبه اول چهارشنبه باد، چهارشنبه دوم، چهارشنبه خاک، چهارشنبه سوم، چهارشنبه آتش و آخرین چهارشنبه را چهارشنبه آب یا چهارشنبه آخر می‌نامیدند. در آخرین چهارشنبه سال هدایایی برای نو عروسان پیشکش می‌شد. کودکان ونوجوان ها از روزنه‌های خانه شالی به درون می‌فرستادند و اهالی خانه نقل و شیرینی یا تخم مرغ رنگ شده‌ای به پر شالشان می‌بستند. زنان در آخرین چهارشنبه سال بر در ورودی خانه با باقیمانده خمیرنان گلوله‌های کوچک نقطه‌ای درست می‌کردند و نقوشی بر دیوار خانه رسم می‌کنند. اشکال مختلفی از حیوانات و درختان و سروهای مقدس و در زیر همه آنها نقشی چارشنبه ننه یا همان خاتون چارشنبه را به شکل زنی زیبا (شبیه نقش خورشید خانم) رسم می‌کردند. گاهی این نقاشی با شیره انگور انجام می‌شد. گاهی این نقاشی بر دیواره تنور یا سیلوی گندمشان انجام می‌شود. آن‌ها معتقد بوند ننه یا همان خاتون چارشنبه به تنور یا انبار غله آنان برکت خواهد داد. گاهی نیز بر دهان خاتون دانه‌ای کشمش می‌نهادند به رسم خوش یمنی و شیرینی تا زندگی در سال جدید به کامشان باشد.


شعر چهارشنبه‌سوری، نسخه صوتی و نوشتاری


شاید اشاره به یک شیی مکشوفه به نقل از سایت worldhistory.org در منطقه چاتال هویوک ترکیه با قدمت 6000 سال ق.م جالب باشد که در ظرف نگهداری غلات پیدا شده است. این شیی مکشوفه تندیس یک الهه مادر از جنس گل پخته شده متعلق به دوران نوسنگی است که در حال زایمان بر روی صندلی نشسته است. دو عدد شیر در دو طرف صندلی دیده می‌شود. وجود این تندیس در ظرف غلات شباهت بسیاری به نقش خاتون چارشنبه در آیین‌های نوروزی آذربایجان شرقی دارد که نمادی برای برکت خانه و مواد غذایی است.

پیکره مکشوفه
پیکره مکشوفه از چاتال هویوک، ترکیه هزاره ششم قبل از میلاد

اکنون می‌توان بهتر درک کرد که چگونه انسان‌ها در نقاط مختلف داستان‌هایی را به حوادث طبیعی پیرامون خودشان نسبت می‌دادند و آن داستان‌ها را توجیهی برای حوادث طبیعی می‌دانستند. امروزه آین آیین‌ها تبدیل به مناسکی نمادین شده است که هم یادآور افکار و طرز تفکر مردمان روزگار پیشین است و هم زنده نگه داشتن آن‌ها باعث تداوم جریانی با قدمتی تاریخی در حوزه فرهنگ سرزمین خواهد بود.

منابع

  • در قلمرو انسان شناسی اسطوره وآیین، باجلان فرخی، نشر افکار
  • اسرار الوهیت زنانه، ژورف کمبل، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز
  • شناخت اساطیر ایران، جان هیلنز، ترجمه ژاله آموزگار، احمد تفضلی، نشر چشمه
  • تاریخ اساطیری ایران، ژاله آموزگار، انتشارات سمت
  • مقاله خاتون چهارشنبه، فرشته آرزو، پژوهشی قوم نگارانه در فرهنگ مردم گیلان و آذربایجان، علیرضا حسن زاده و علی فلسفی. از کتاب مجموعه مقالات همایش نوروز، انتشارات پژوهشکده مردم شناسی
  • مقاله توش و اسطوره رپیثون، محمد میر شکرایی، ُنشریه نامه پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، ویژه نامه مردم شناسی و اسطوره، شماره 12-13، پاییز- زمستان 1384
  • https://www.worldhistory.org/image/seated-woman-of-catalhoyuk/
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

نوروز از دیرباز یکی از مهم‌ترین جشن‌های ایرانیان بوده است. هم زمانی سال نوی ایرانیان با اولین روز بهار آن را به یک پدیده طبیعی پیوند داده است که اهمیت آن را دوچندان کرده است. در جامعه ایرانی پیش درآمد و مقدمه چینی، بخشی از یک پدیده فرهنگی است. مانند پیش درآمد شعر، پیش درآمد موسیقی و غیره. مردم هم با پیش درآمدی به نام «آیین‌های پیش بهاری» به استقبال نوروز می‌رفتند.

 

 

مردمان به تمنای رسیدن به بهار و غلبه بر سرما و مرگ، آیین‌های گوناگونی بر پا می‌داشتند که پایه بیشتر آن‌ها آب و آتش بوده است. امید به زنده شدن خاک و رویش دوباره طبیعت زمینه اصلی این جشن‌ها بوده است. جشن‌هایی همچون اسفندی، تَوِش، چهارشنبه‌سوری و... از نمونه جشن‌هایی برای استقبال نوروز است که در این مقاله به بخش‌هایی از پرداخته می‌شود.

رپیثون (Rapeythvan)

در نزد ایرانیان باستان و بر اساس متون باستانی نیمروز، زمانی مقدس بوده است. این گاهِ مبارک، زمانِ آفرینش هستی است. بر اساس همین باور جهان در همین گاه به پایان خواهد رسید. از همین‌رو برای این زمان مقدس، نگهبانی تعریف شده است که «رَپِیثوَن» یا «رَپِیتوَن» نام دارد. به نقل از کتاب شناخت اساطیر ایران، جان هیلنز، رپیثون سرور گرمای نیمروز و سرور ماه‌های تابستان و همکار و یاری گر تیشتر است. تیشتر ستاره تابان و شکوهمند، نخستین ستاره و اصل همه آب‌ها و سرچشمه باران و باروری است. جهان پیش از ورود شر، هنگامی که خورشید بی‌حرکت در بالای جهان ایستاده بود، در پایگاه رپیثون قرار داشت. بنابر این رپیثون سرور جهان آرمانی است. به عقیده زرتشتیان اهورا مزدا در زمانی از روز که متعلق به رپیثون است، یعنی دقیقاً گاه نیمروز، قربانی کرد و از آن آفرینش به وجود آمد. در پایان جهان نیز در زمان رپیثون است که رستاخیز انجام می‌شود.

رپیثون نگهبان گرمای نیم روز
تصویر رپیثون، مژده دانش پژوه

او همه ایام سال فعال است و وقتی دیو سرما و زمستان به جهان هجوم می‌آورد به زیر زمین می‌رود و آب‌های زیر زمینی و ریشه گیاهان و درختان را در آغوش می‌گیرد تا از سرما نمیرند و یخ نزنند. بازگشت سالانه او به زمین در بهار بازتابی از پیروزی نهایی خیر بر شر است که باعث شکوفایی گل‌ها و حیات دوباره بر روی زمین است. جشن رپیثون بخشی از جشن نوروز است. آمدن رپیثون به زمین، زمانی است برای شادی و امید به رستاخیز طبیعت، نمادی است از پیروزی نهایی نور بر تاریکی و سرما.

جشن اسفندی و تَوِش (Tavesh)

در فرهنگ سنتی کاشان مراسم نوروز با جشن اسفندی آغاز می‌شود. جشن اسفندی نخستین روز اسفند است که مانند آیین نوروز تهیه غذا، تهیه شیرینی، پوشیدن لباس نو، دادن هدیه اسفندی در آن انجام می‌شود. البته آنها در نوروز هم مانند دیگر نقاط کشور مراسم سال نو را به جام یاورند. در حقیقت کاشانی‌ها یک بار به شکل سنتی و یک بار به شکل ملی مراسم عید دارند. با بهباورهای مردم نطقه بهار از روز اول «اسفند تَوِش» (Tavesh) می‌زند. توش در فرهنگ این منطقع فرشته کوچکی است که اول زمستان به زیر زمین می‌رود و آب چشمه‌ها را گرم نگه می‌دارد و ریشه درختان را در برابر سرما پرستاریم یکند تا بهار برسد و دوباره سبز شوند. وظیفه توش روز اول اسفند ماه به پایان می‌رسد تا زمستانی دیگر. (محمد میرشکرایی)


عروسک‌نامه کتابک را از دست ندهید!


مفهوم رستاخیز دوباره که در بهار رخ می‌دهد و گیاهان و نباتات و زمین از مرگ به حیات دوباره گام برمی‌دارند، بن مایه خلق این اساطیر است. انسان در زمان‌های دور که توجیه علمی و دقیقی از رخدادهای طبیعی و چرخش زمین و پدیدار شدن فصل‌ها نداشت، برای چرخش فصول و تکرار گرما و سرما، اساطیری خلق می‌کرد. می‌توان گفت همه این اسطوره‌ها که به بهار و شکوفایی طبیعت اشاره می‌کنند، از رفتن نیروی حیات بخش به زیر زمین نشات می‌گیرد. برای مثال می‌توان به اسطوره رپیثون که در بالا ذکر شد، اشاره کرد.

ایشتار و دوموزی

در منطقه بین النهرین و در اساطیر سومری به سفر اینانا یا ایشتار الهه باروری و برکت به زیر زمین اشاره می‌گردد. «ایشتار» الهه باروری و برکت دل در گرو دوموزی یا تموز دارد. آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند اما پس از مدتی ایشتار تصمیم می‌گیرد به دنیای زیرین برود. اما همه می‌دانستند که اگر کسی پا به دنیای زیرین یا همان مردگان بگذارد دیگر نمی‌تواند به روی زمین باز گردد. ایشتار با علم به این موضوع با وزیرش صحبت می‌کند که در غیاب خود اگر نتوانست به روی زمین بیاید، فردی را به جای او به زیر زمین بفرستند. خواهر ایشتار ارشکیگال ایزد بانوی دنیای زیرین بود که بدش نیامده بود خواهر به دنیای مردگان آمده است. ارشکیگال به نگهبانان هفت دروازه زیر زمین دستور داده بود تا همه متعلقات ایشتار را از او بگیرند. لباس‌ها، زیور الات، دستبندها و پابندها و حتی پوست و گوشتش را. از ایشتار فقط استخوان‌هایش باقی مانده بود.

ایشتار و دوموزی
لوح گلی درباره عشق ایشتار و دوموزی

در دنیای زندگان اما همه چیز مرده بود. گیاهان سبز نمی‌شدند و حیوانات بچه‌ای به دنیا نمی‌آوردند. همه می‌دانستند به خاطر رفتن ایشتار به دنیای زیر ین این اتفاق افتاده است. وزیر ایشتار که از قبل با او صحبت کرده بود، اعلام کرد که تا ایشتار به روی زمین نیاید همه چیز در حالت انجماد و سکون خواهد ماند. پس از شور و مورت‌های فراوان تموز حاضر شد به جای ایشتار به دنیای زیرین برود تا ایشتار بتواند به روی زمین بیاید اما در نهایت ارشکیگال و خدایان جهان مردگان قبول کردند فقط شش ماه از سال ایشتار به روی زمین بیاید.

سیاوشون

نمونه دیگری از این آیین می‌توان اشاره‌ای به ماجرای سیاوش در شاهنامه باشد. از آن‌جایی که روایت شده است از خون سیاوش گیاهی به نام پر سیاوشان می‌روید و همچنین عبور سیاوش از آتش و اثبات بی‌گناهیش می‌توان به مضمون تولد دوباره ایزدان گیاهی اشاره کرد که اکنون می‌توان با موارد مشابه در این نوشتار مقایسه نمود.

سیاوشون
نقاشی مرگ سیاوش

چارشنبه خاتون

از نمونه‌های حضور ایزد بانوان در زیر زمین و نوزایی طبیعت می‌توان به چارشنبه خاتون اشاره کرد. در شمال ایران و نزد مردمان گیلان باوری به یک فرشته که در چاه‌های کهنه زندگی می‌کند وجود دارد. گیلکان معتقدند چارشنبه خاتون فرشته زیبای آرزوست که در شب آخرین چهارشنبه سال به خانه روستاییان فرود می‌آید و اهل خانه را به مرادشان می‌رساند. باورهای مختلفی در باره این پری آرزوها وجود دارد. در برخی نقاط معتقدند اگر خانه تمیز نباشد چارشنبه خاتون پا دران خانه نمی‌گذارد. برخی معتقدند در آخرین چهار شنبه سال باید نوار پارچه‌ای تمیز و آب نخورده‌ای را به دور قاشقی چوبی ببندند و آخر شب در نقطه‌ای دور از چشم بگذارند. اکر مهر خاتون با اهالی آن خانه باشد نوار را از دور قاشق باز کرده و دوباره می‌پیچد و آرزوهای آنان را برآورده می‌سازد. در برخی نقاط دیگر معتقد بودند که چارشنبه خاتون در چاه‌های کهنه باغ‌ها زندگی می‌کند و در آخرین چهارشنبه سال اگر کسی مشکلی و گیر و گرفتی داشته باشد و بر سر چاه کهنه برود وسر و تن را با آن آب بشوید و جرات کند و خاتون را صدا بزند، آب چاه قل قل می‌کند و خاتون از چاه بالا می‌آید و راه حل را به او می‌گوید. اما اگر بترسد او را سیلی می‌زند و هرگز به چشم او پدیدار نمی‌شود. همچنین در برخی از مناطق گیلان در آخرین شب سال کدبانوی خانه غذایی آماده می‌کرد و در بیرون از خانه می‌گذاشت و معتقد بود خاتون چارشنبه از آن غذا خواهد چشید و به اهالی آن خانه برکت خواهد داد.

چهارشنبه خاتون
عروسک خاتون چارشنبه، سازنده: گروه عروسک‌سازان باجی، موزه عروسک و فرهنگ

در آذربایجان شرقی اسفند را ماه عید می‌نامیدند و هر چهارشنبه اسم مخصوص خودش را داشت. چهارشنبه اول چهارشنبه باد، چهارشنبه دوم، چهارشنبه خاک، چهارشنبه سوم، چهارشنبه آتش و آخرین چهارشنبه را چهارشنبه آب یا چهارشنبه آخر می‌نامیدند. در آخرین چهارشنبه سال هدایایی برای نو عروسان پیشکش می‌شد. کودکان ونوجوان ها از روزنه‌های خانه شالی به درون می‌فرستادند و اهالی خانه نقل و شیرینی یا تخم مرغ رنگ شده‌ای به پر شالشان می‌بستند. زنان در آخرین چهارشنبه سال بر در ورودی خانه با باقیمانده خمیرنان گلوله‌های کوچک نقطه‌ای درست می‌کردند و نقوشی بر دیوار خانه رسم می‌کنند. اشکال مختلفی از حیوانات و درختان و سروهای مقدس و در زیر همه آنها نقشی چارشنبه ننه یا همان خاتون چارشنبه را به شکل زنی زیبا (شبیه نقش خورشید خانم) رسم می‌کردند. گاهی این نقاشی با شیره انگور انجام می‌شد. گاهی این نقاشی بر دیواره تنور یا سیلوی گندمشان انجام می‌شود. آن‌ها معتقد بوند ننه یا همان خاتون چارشنبه به تنور یا انبار غله آنان برکت خواهد داد. گاهی نیز بر دهان خاتون دانه‌ای کشمش می‌نهادند به رسم خوش یمنی و شیرینی تا زندگی در سال جدید به کامشان باشد.


شعر چهارشنبه‌سوری، نسخه صوتی و نوشتاری


شاید اشاره به یک شیی مکشوفه به نقل از سایت worldhistory.org در منطقه چاتال هویوک ترکیه با قدمت 6000 سال ق.م جالب باشد که در ظرف نگهداری غلات پیدا شده است. این شیی مکشوفه تندیس یک الهه مادر از جنس گل پخته شده متعلق به دوران نوسنگی است که در حال زایمان بر روی صندلی نشسته است. دو عدد شیر در دو طرف صندلی دیده می‌شود. وجود این تندیس در ظرف غلات شباهت بسیاری به نقش خاتون چارشنبه در آیین‌های نوروزی آذربایجان شرقی دارد که نمادی برای برکت خانه و مواد غذایی است.

پیکره مکشوفه
پیکره مکشوفه از چاتال هویوک، ترکیه هزاره ششم قبل از میلاد

اکنون می‌توان بهتر درک کرد که چگونه انسان‌ها در نقاط مختلف داستان‌هایی را به حوادث طبیعی پیرامون خودشان نسبت می‌دادند و آن داستان‌ها را توجیهی برای حوادث طبیعی می‌دانستند. امروزه آین آیین‌ها تبدیل به مناسکی نمادین شده است که هم یادآور افکار و طرز تفکر مردمان روزگار پیشین است و هم زنده نگه داشتن آن‌ها باعث تداوم جریانی با قدمتی تاریخی در حوزه فرهنگ سرزمین خواهد بود.

منابع

  • در قلمرو انسان شناسی اسطوره وآیین، باجلان فرخی، نشر افکار
  • اسرار الوهیت زنانه، ژورف کمبل، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز
  • شناخت اساطیر ایران، جان هیلنز، ترجمه ژاله آموزگار، احمد تفضلی، نشر چشمه
  • تاریخ اساطیری ایران، ژاله آموزگار، انتشارات سمت
  • مقاله خاتون چهارشنبه، فرشته آرزو، پژوهشی قوم نگارانه در فرهنگ مردم گیلان و آذربایجان، علیرضا حسن زاده و علی فلسفی. از کتاب مجموعه مقالات همایش نوروز، انتشارات پژوهشکده مردم شناسی
  • مقاله توش و اسطوره رپیثون، محمد میر شکرایی، ُنشریه نامه پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، ویژه نامه مردم شناسی و اسطوره، شماره 12-13، پاییز- زمستان 1384
  • https://www.worldhistory.org/image/seated-woman-of-catalhoyuk/

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله