ساده ولی پیچیده؛ گفت‌وگو با ژاکلین سپهری نویسنده‌ی ادبیات نمایشی کودک و نوجوان

در روزهای پایانی فصل بهار امسال، چهار عنوان نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان به نام‌های «در جستجوی مادر»، «دختر ابرها»، «زیباترین موجود دنیا» و «ملکه‌ی زباله‌ها» نوشته‌ی ژاکلین سپهری را «انتشارات عاصم» تبریز با شمارگان 500 نسخه چاپ و منتشر کرد.

 

 

ژاکلین سپهری در روز نخست آبان‌ماه 1344 در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود و در همین شهر رشد و پرورش یافت. ژاکلین با شنیدن افسانه‌ها و بازی‌ها از زبان مادربزرگ و پدربزرگ خویش به افسانه‌ها و ادبیات علاقه‌مند شد و نخستین اثر ادبی خود را در نوجوانی و دوازده سالگی‌ نوشت. او در سال‌های نخست نوجوانی‌اش با راهنمایی و مربی‌گری «جعفر ساجدی» و همسر ایشان «شهین پورزند» به تئاتر دانش‌آموزی وارد شد و به‌خوبی توانست روح پویا و جست‌وجوگرش را پرورش دهد. ژاکلین سپهری در سال 1361 با چند تن از هم‌شاگردی‌های دبیرستانی‌اش گروه نمایشی راه‌اندازی کرد و نخستین نمایشنامه‌ خود را روی صحنه برد.

خانم سپهری سه دهه است که در بخش کودک و نوجوان سیمای کرمانشاه در جایگاه نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده، برنامه‌های تلویزیونی ویژه‌ی کودکان و نوجوانان تولید می‌کند.

به مناسبت انتشار چهار عنوان نمایشنامه‌ی خانم سپهری برای کودکان و نوجوانان، گفت‌وگویی در این‌باره با ایشان انجام گرفت که در ادامه آمده است.

با سپاس فراوان از همراهی شما در این گفت‌وگو، اگر مناسب می‌دانید درباره‌ی چگونگی ورودتان به گستره‌ی نوشتن ادبی، به‌ویژه ادبیات و ادبیات نمایشی کودک و نوجوان توضیح بفرمایید.

ژاکلین سپهری

شاید اولین داستانی را که در دوازده سالگی و بدون اقتباس از هیچ کتاب قصه‌ای به نام «شیر تنبل» نوشتم، سرآغاز نوشتنم برای کودکان باشد و بعد هم برنده شدنم در اولین مسابقه‌ی داستان‌نویسی برنامه‌ی شبکه یک سیمای کودک و نوجوان با داستان «زندگی دو ناسازگار» که یک «مثلث» و یک «دایره» به دلیل ناسازگاری با یکدیگر، دچار عاقبت عجیب و آموزنده‌ای برای دیگران می‌شد.

نمایشنامه‌ی «در جستجوی مادر» را بر اساس یک افسانه بسیار کوتاه شرقی نوشتم و پس از تمرین‌های طولانی و مشقت زیاد برای تولید صدای عروسکی و از درآمد اجرای این نمایش در چند مدرسه‌ی دخترانه و البته با اجازه‌ی مدیر و اولیا دبیرستان و مقداری پول توجیبی خودم، عروسک‌ نه‌چندان حرفه‌ای ساختم و در روزهای دهه فجر سال 1362، برای اولین‌بار در سالن تئاتر چهارصد نفری امام خمینی آن زمان کرمانشاه، به کمک اولین مربیانم آقای «جعفر ساجدی» و همسر ایشان خانم «شهین پورزند» - که دکور نمایش را یک شبه توسط کارگاه طرح کاد مرکزی پسران آماده ساختند و آقای «علی حافظی» طراحی و رنگ‌آمیزی آن را انجام داد - به شکل حرفه‌ای روی صحنه بردم. در آن زمان انجام دادن این کار سخت، ولی جذاب و نو بود. به‌طوری که مدیر دبیرستانم تا مدت‌ها با دیدن صداپیشگان این نمایش، دیالوگ‌های‌شان را با لبخند تکرار می‌کرد و به من می‌گفت: فکر نمی‌کردم بچه‌های آرام و ساکتی مثل شما تا این اندازه هنرمند باشید. فکر کردم این نمایش عروسکی کار یک گروه نمایشی از تهران است تا این که بروشور نمایش به دستم رسید و آن‌موقع بود که به شما افتخار کردم.


با عروسک‌های بومی و محلی بیش‌تر آشنا شوید.


این اجرا اولین قدم من در تئاتر کودک و نوجوان بود. دانش‌آموزان و هم‌شاگردی‌هایی که در این نمایش عروسک‌گردانی می‌کردند، دومین سال آموزش‌شان را در دبیرستان زیر نظر من ‌گذراندند.

در آن سال‌ها بسیار تشنه‌ی خواندن و نوشتن و یادگیری تئاتر بودم و هرچه دستم می‌رسید، از کتاب‌ها و حتی مجله‌ی «فیلم» را مطالعه می‌کردم.

به‌دنبال ارائه‌ی داستان کودکانه‌‌ی «انقلاب الفبا» که پیش‌تر قصد چاپ آن را داشتم، اما به دلیل فضای حاکم آن زمان و عدم درک و شناخت صحیح کارشناسان «حوزه ادبیات داستانی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه» موفق به چاپ آن نشدم.

در سال 1365 پس از چند ماه که در صدا و سیمای مرکز کرمانشاه به فعالیت پرداختم، به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دعوت شدم و بلافاصله در یک دوره‌ی چهار روزه‌ی آموزش ساخت عروسک‌های دستکشی مربیان کانون شرکت کردم. در پایان این دوره‌ی آموزشی نیز نمایش «یک کلاغ چهل کلاغ» را با عروسک‌هایی که ساخته بودیم، اجرا کردیم و با دوربین هشت میلیمتری نیز از آن فیلم‌برداری شد. در این نمایش نقش اول را داشتم. چند روز بعد از اجرای این نمایش، از من خواسته شد مربی افتخاری کانون پرورش فکری کرمانشاه را بر عهده بگیرم و مشغول به کار شوم. دلم می‌خواست این درخواست را بپذیرم، اما شرایط سخت جنگ بود و باید صبح تا شب بیرون از خانه می‌بودم و بمباران‌های ناگهانی و استرس خانواده نیز مزید بر علت شده بود. به‌خصوص شهید شدن چند تن از اقوام نزدیک پدری و حضور من در زمان دو تا از بدترین بمباران‌های هوایی که در صدا و سیمای کرمانشاه بودم موجب قطع همه‌ی همکاری‌های تئاتری و هنری من از طرف خانواده‌ام شد.

کتاب در جستجوی مادر

شما نمایشنامه‌ی «در جستجوی مادر» را در سال 1361 یعنی در نوجوانی و هفده ‌سالگی‌تان و به شیوه‌ی عروسکی اجرا کردید، خواهشمندم در این‌باره بیش‌تر توضیح بدهید. آیا این نمایشنامه نخستین اثر ادبی شما است؟

به‌عنوان نمایشنامه‌ای برای اجرا چهارمین و در حوزه‌ی ادبیات نمایشی کودک و نوجوان اولین اثرم بود که سال 1362به شکل نمایش عروسکی اجرای عمومی یافت و در سال 1370 متن نمایشنامه در جشنواره‌ی امید نمایش کودک و نوجوان پذیرفته شد. این نمایش همچنین در هفته‌ی بسیج (آذر ماه) و دهه‌ی فجر (بهمن ماه) 1370 و تابستان 1371 در چند سالن مختلف اجرای عمومی داشت و هر بار با استقبال خوبی از طرف تماشاگران روبه‌رو شد پس از تهیه‌ی گزارش تلویزیونی از اجرای نمایش، متن نمایش در شورای طرح و برنامه‌ی صدا و سیمای مرکز کرمانشاه تصویب شد و خروجی آن فیلم داستانی بسیار ضعیفی بود که هنگام دیدن پخش آن از تلویزیون به گریه افتادم. این در حالی بود که در آن زمان به‌عنوان نویسنده‌‌ی برنامه‌های کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون کرمانشاه دعوت شده بودم.

در این نمایش خواهر کوچک و مهربانم «شکوفه»، نقش گرگ را بسیار زیبا و حرفه‌ای بازی کرد. اکنون پس از گذشت سال‌ها از اجرای این نمایش، به درخواست خواهر عزیزم و همچنین به‌پاس احترام به دوستان هنرمندی که با این کار خاطره‌های به‌یاد ماندنی دارند، تصمیم به چاپ و انتشار این نمایشنامه گرفتم. شاید با اجرای چنین نمایشنامه‌هایی پیوند و دوستی میان والدین و فرزندان، به‌خصوص نقش و جایگاه مادر در خانواده را بتوان محکم‌تر کرد.

زیباترین موجود دنیا

نمایشنامه «زیباترین موجود دنیا» برگزیده نخستین دوره‌ی مسابقه سراسری نمایشنامه‌نویسی آیینه‌ی تربیت در سال 1375 است، این نمایشنامه چگونه پدید آمد و حضور شما در مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی چگونه بود و چه جایزه‌ای را دریافت کردید؟

چون سالیان متمادی کلاس‌های آموزش تئاتر را برای کانون‌های فرهنگی‌تربیتی دخترانه‌ و پایگاه‌های تابستانی مدارس اداره کل آموزش و پرورش و یا اداره کل فرهگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌کردم، و از طرفی از سوی برخی مدارس دعوت می‌شدم تا برای‌ آن‌ها گروه نمایشی دانش‌آموزی تشکیل دهم تا مقام اول را در مسابقات تئاتر دانش‌آموزی کسب کنند، نمایشنامه‌ی «زیباترین موجود دنیا» را نوشتم که هم ساده است و هم جنبه‌ی آموزشی دارد. این را هم بگویم که بودن با بچه‌ها همیشه برایم بهترین انگیزه برای نوشتن بوده و هست. به‌هرحال به‌دنبال اختلاف نظر با یکی از مربیان پرورشی آموزش و پرورش هنگام امتیازدهی به گروه نمایشی مدرسه‌ای که با آن‌ها این نمایشنامه را کار کرده بودم، به‌محض دیدن فراخوان اوّلین دوره‌ی مسابقه آیینه تربیت در روزنامه، در این مسابقه شرکت کردم و متن نمایشنامه را برای آن‌ها فرستادم. طبق نتایج این مسابقه که در روزنامه‌ی ایران چاپ شد، نمایشنامه زیباترین موجود دنیا نیز برنده‌ی جایزه شد. با آن‌که جایزه‌ی من لوح برگزیده و یک دوربین عکاسی فوجیکا بود نه یک سکه بهار آزادی، اما خوشحال بودم که توانستم به داور پرورشی آموزش و پرورش اثبات کنم با خواندن کمی فلسفه، متوجه شود زیباترین موجود دنیا کیست!

درباره‌ی دو نمایشنامه دیگرتان که در این مجموعه منتشر شده است، یعنی «دختر ابرها» و «ملکه زباله‌ها» توضیح بفرمایید؟

دوره‌ی دوم مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی آیینه تربیت سال 1376 برگزار شد و من نمایشنامه «دختر ابرها» را برای داوری فرستادم. این نمایشنامه را به درخواست همکار هنرمندی برای مدرسه‌ی دخترش نوشته بودم و طبق انتظارم جزو ده نمایشنامه‌ی اوّل شد و رتبه‌ی نخست را کسب کرد و توانستم دو قطعه سکه‌ی بهار آزادی و لوح برگزیده را دریافت کنم. گزارش برگزیدگان این دوره از مسابقه نیز در روزنامه‌های ایران و اطلاعات چاپ شد.

دختر ابرها ژآکلین سپهری

پاییز 1398 که دخترم به کلاس هفتم دبیرستان می‌رفت و همزمان بود با اوّلین سالگرد فوت پدرش که وابستگی شدید عاطفی به وی داشت، و همچنین زمین‌گیر شدن ناگهانی مادرم که همیشه مادربزرگ بسیار مهربانی برای نوه‌اش بود، تغییر عجیبی در رفتار دخترم پیدا شد که مدیر مدرسه با من تماس گرفت و پرسید چرا دخترم زودرنج و منزوی شده است؟ این رویداد، انگیزه و جرقه‌ای در ذهن من شد تا پس از یک ماه تلاش، توانستم نمایشنامه «ملکه‌ی زباله‌ها» را روی کاغذ بیاورم. ملکه‌ی زباله‌ها درون‌مایه محیط زیستی و در عین حال مسئولیت‌پذیری برای نوجوانان با رویکرد طنز دارد. این نمایشنامه به لحاظ کارگردانی و تکنیک بازیگری برای ایفای نقش شخصیت‌های آن جای کار بسیار دارد. یک کارگردان خلاق می‌تواند با تغییراتی اندک در نمایشنامه، آن را از اجرایی دخترانه به اجرایی پسرانه تبدیل کند.

ملکه زباله ها ژاکلین سپهری

چه انگیزه یا انگیزه‌هایی شما را واداشت تا پس از گذشت سه دهه از نوشته و اجرا شدن این نمایشنامه‌ها،‌ آن‌ها را به کمک نشر عاصم در سال 1401 منتشر کنید؟

باید اعتراف کنم نوشته‌‌های مناسبی اعم از داستان، رمان، فیلمنامه و نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان دارم که بر روی برگه‌های کاغذ نوشته و فراموش شده‌اند؛ اما به‌دنبال درخواست یکی دو تن از اعضای خانواده و دوستان قدیمی به این نتیجه رسیدم که پس از گذشت این همه سال، به‌عنوان یک دِین، با چاپ حداقلی، بعضی از نوشته‌هایم به‌خصوص نمایشنامه‌های کودک و نوجوانی را که نوشته‌ام قدمی در این راه برداشته باشم. البته دو نمایشنامه زیباترین موجود دنیا و به‌ویژه دختر ابرها کارهایی بودند که من سال‌ها انتظار چاپ آن‌ها را از سوی وزرات آموزش و پرورش داشتم: پیرو فراخوان اولین و دومین مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی آیینه تربیت، با آن که در برخی نواحی آموزشی داور مسابقات تئاتر دانش‌آموزی در ایام دهه فجر بودم، شاهد کتاب‌های نمایشنامه زیادی بودم که حتی نام برخی از آن‌ها در اعلام نتیجه بعد از این دو کار بود. به‌هر حال، با چاپ این چهار نمایشنامه حس خوبی دارم که بخشی از آن بودن با بچه‌ها در رده‌های مختلف سنی است که خودشان را دوست من می‌دانند، و این افتخار بسیار بزرگی‌ برای من است و با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست.


اگر علاقه‌مند به خواندن نمایشنامه هستید به سایت هدهد مراجعه کنید.


از سوی دیگر، سرعت عمل خوب انتشارات عاصم با مدیریت آقای مطهری در زمینه‌ی گرفتن مجوز نشر و انصاف بسیار عالی در هزینه‌های چاپ نسبت به ناشران استان کرمانشاه، به انتشار این نمایشنامه‌ها کمک کرد. این نکته را هم اضافه کنم که با توجه به حجم بالای کتب منتشره‌ی نمایشی کودک و نوجوان از سوی وزرات آموزش و پرورش فکر نمی‌کردم کسی به ادبیات نمایشی کودک و نوجوان اهمیت بدهد، زیرا اغلب خانواده‌های ایرانی از موضوع نمایش فراری‌اند و ترجیح می‌دهند اوقات فراغت بچه‌های‌شان با کلاس‌های درسی، آموختن زبان انگلیسی و نهایتاً ورزشی پُر شود.

بی‌گمان نمایشنامه‌های دیگری نیز برای کودکان و نوجوانان نوشته و شاید اجرا کرده‌اید که هنوز منتشر نشده است، آیا برای انتشار آن‌ها برنامه‌ریزی دارید؟

بله نمایشنامه‌های منتشر نشده دیگری دارم. یکی از آن‌ها که در واقع دومین نمایشنامه کودک و نوجوانی‌ست که آن را نوشتم و اگر اشتباه نکنم تابستان 1370 آن را برای فروش به یک کارگاه نمایشنامه‌نویسی ارسال کردم و به اشتباه از دفتر اولین جشنواره‌ی تئاتر امید کودک و نوجوان همدان سر درآورد و آن زمان اصرار زیادی از سوی مسئولین ارشاد بود که بلافاصله گروه برایم تشکیل دهند. چون به قول کارشناسان آن زمان دفترجشنواره از متن نمایشنامه من خوش‌شان آمده بود و گفته بودند این کار شایستگی اول شدن در جشنواره را دارد. من آن زمان مربی تئاتر سازمان تبلیغات اسلامی (واحد فرهنگی‌هنری خواهران) بودم و باید اجازه می‌گرفتم و با مخالفت آن‌ها روبه‌رو شدم و به این دلیل از شرکت در جشنواره انصراف دادم. ولی اجرای صحنه‌ای این نمایش در پاییز 1371 با موفقیت و استقبال کم نظیری مواجه شد. همزمان درباره‌ی اجرای این نمایش مصاحبه‌ی مطبوعاتی داشتم که در یکی از هفته‌نامه‌های محلی چاپ شد. درآمد جمع‌آوری شده از فروش بلیت این نمایش برای کمک به بچه‌ها بوسنی و هرزه‌گوین اختصاص یافت. نام این نمایش «بادبادک» بود که به‌زودی نمایشنامه آن با همین نام چاپ و منتشر خواهد شد.

نمایشنامه‌های «سه دوست‌»، «خویشتن خویش»، «مثل دیگران» و... از دیگر نمایشنامه‌های کودک و نوجوان من است که انشاالله در آینده‌ای نزدیک چاپ خواهد شد. دلم می‌خواهد در همین‌جا برای تأخیر زیاد در چاپ نمایشنامه‌هایم عذرخواهی کنم و امیدوارم با انتشار این نمایشنامه‌ها قدم کوچکی در راه پرفراز و نشیب ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران برداشته باشم.

چگونه موضوع و درون‌مایه یک نمایشنامه‌‌ را برای مخاطبان کودک یا نوجوان انتخاب می‌کنید؟

کار در حوزه‌ی نمایش از سال‌های آغاز دوره نوجوانی، سیاه‌مشقِ نوشتن، دقت در رفتار و باورهای کودکان و نوجوانان از زمان کودکی که در کوچه‌ها باهم بازی می‌کردیم، تشکیل کلاس‌های آموزش تئاتر که معمولاً در همه‌ی این کلاس‌ها هنرآموزان را تشویق به نوشتن و نویسنده شدن می‌کردم؛ همچنین کار در گروه کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون کرمانشاه و ارتباط با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این شهر، به جرئت می‌توانم بگویم از من یک سوژه‌یاب عالی ساخت. خدا را شکر که موضوع نمایشنامه‌های من نه از دل کتاب‌ها یا از زبان دیگران بلکه لطف الهی است که به‌دنبال شناخت ژرف به سراغ من می‌آید. راستش اغلب سوژه‌ها هستند که به سراغم می‌آیند و می‌گویند ما را بنویس! ... البته منظورم الهام شعری نیست ... اما نیازهای عاطفی، اجتماعی و سنی کودکان و نوجوانان در هر زمان بهترین موضوع برای کارهای نمایشی خواهد بود.


مصاحبه‌های دیگر از فعالان حوزه کودک و کتاب کودک


البته درون‌مایه و موضوع هر نمایشنامه به پرداخت نمایشی آن وابسته است. گاهی مطالعه‌ی برخی کتاب‌های علمی و پژوهشی در زمینه‌های مختلف به نویسنده کمک زیادی می‌کند. به نظرم نوشتن برای کودکان و نوجوانان در عین سادگی، پیچیدگی‌های زیادی دارد تا آن‌جا که باید هم‌سن آن‌ها شد و من درکارهایم سعی کرده‌ام به این موضوع نزدیک شوم. وقتی که موضوعی را جالب ببینم برای پرداخت نمایشی آن خیلی زیاد و از زاویه‌های مختلف آن را بررسی و طراحی می‌کنم و سپس بر روی کاغذ می‌آورم ... . بدون شک کارهای من، بدون نقص نیست.

با توجه به پیشینه و تجربه‌های ارزشمند فراوانی که بیش از سه دهه در پیوند با ادبیات نمایشی و تئاتر صحنه‌ای و تلویزیونی کودک و نوجوان دارید، کم و کیف ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که همچنان که در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان کم کاری داشته‌ و داریم، در زمینه‌ی ادبیات نمایشی کودک و نوجوان بسیار کم‌تر کار کرده‌ایم. متأسفانه اجرای نمایش‌های ویژه این گروه‌های سنی بیشتر محصور در فضای مدرسه‌ها و آن‌هم محدود به برگزاری مسابقات فرهنگی‌هنری آموزش و پرورش شده است. فعالیت گروه‌های نمایشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را نیز باید به آن اضافه کنیم که برای شرکت در برخی از مسابقات مثل جشنواره‌ی رضوی و... نمایشی را آماده‌ی اجرا می‌کنند و یا در برخی از شهرهای بزرگ به کمک برخی نهادهای دولتی و... نمایش‌های جُنگ‌مانند و شاد برای بچه‌ها اجرا می‌شود. با احترام فراوان برای همه‌ی عزیزان فعال در زمینه‌ی تئاتر کودک و نوجوان به‌خصوص در مراکز استان‌ها و تهران بزرگ، باید گفت کسی برای بچه‌های ما دل نمی‌سوزاند؛ چه دوران قبل از همه‌گیری کرونا و چه پس از آن. ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ما گویی بر واگنی سوار است که هرچند وقت یک‌بار، در حال جدا شدن از واگن‌های دیگر ادبیات ما است. برای داشتن ادبیات قوی نیاز به حرکتی جمعی در سطح جامعه‌مان داریم. بارها و بارها در جلسه‌های متشکل از نمایندگان کودک و نوجوان صدا و سیما، آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری از حرکت موازی این سه نهاد ارزشمند در این زمینه انتقاد کرده‌ام. اگر بخواهیم ادبیات نمایشی کودک و نوجوان را در راستای درست تقویت و هدایت کنیم باید همه‌ی نهادها با یکدیگر همکاری کنند. مراکز کانون‌ پرورش فکری می‌توانند بچه‌ها را هدایت کنند، سازمان آموزش و پرورش می‌تواند شناسایی کند و صدا و سیما می‌تواند منعکس‌کننده‌ی فعالیت‌های آنان باشد. این سخنم از آن روست که گاه برای نوشتن یک برنامه‌ی روتین نمایشی کودک تلویزیون، از موضوع‌های قدیمی ادبیات کهن مانند فابل‌ها و داستانِ‌ مثل‌ها و مانند آن با رعایت برخی معیارها و استانداردها، استفاده‌ی خاص می‌شود؛ اما همه‌ی این‌ها خیلی زود فراموش می‌شود. در حالی که در کشورهای اروپایی یا ژاپن، ابتدا کارتونی می‌سازند که قهرمان‌های اصلی و فرعی آن مدت‌ها ملکه‌ی ذهن بچه‌ها می‌شود. بعد کتاب قصه‌ی بی‌سر و ته‌اش با طراحی و رنگ‌آمیزی فوق‌العاده با قیمت مناسب وارد سبد خرید خانواده می‌شود و پس از آن، تصاویر همان شخصیت‌ها بی‌سروصدا همراه با لوازم تحریر و یا بر روی تی‌شرت و اسباب‌بازی وارد خانه‌های‌مان می‌شود و به این ترتیب از هویت، فرهنگ و داشته‌های ملّی خود دور می‌شویم و فاصله می‌گیریم.

برای پُر بارتر شدن ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنید؟

برای پربار شدن ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران علاوه بر بازیابی نمایش‌های کهن کودک و نوجوان، می‌بایست کمیته‌ای از نویسندگان نمایشنامه کودک و نوجوان در هر استان و منطقه و کشور تشکیل شود تا ایرادها و مشکلات ادبیات نمایشی کودک و نوجوان را بتوانند شناسایی و بررسی کنند و سپس در رفع آن همت کنند. جشنواره‌های نمایش کودک و نوجوان در سراسر کشور باید بیش‌تر شود و سالن‌های نمایش کودک و نوجوان در همه‌ی ایام سال همراه با مجموعه‌ای از سرگرمی‌ها، باز و فعال باشند. مهم‌تر از همه این که زمانی را به اجرای نمایشنامه‌های قدیمی کودک و نوجوان اختصاص دهیم: مثلاً هر سال یک نمایشنامه در سراسر کشور توسط یک گروه حرفه‌ای اجرا شود؛ زیرا متن‌های قدیمی مثل درس نگارش‌اند برای آن‌هایی که می‌خواهند بهتر بنویسند. همچنین شناسایی اسطوره‌های ادبیات کهن مثل شاهنامه. البته به همت ناشران گوناگون کتاب‌های خوبی در زمینه‌ی ادبیات داستانی برای کودکان و نوجوانان چاپ شده است و با پرداخت صحیح نمایشی می‌توان شاهد تولید نمایش‌های خوب با شخصیت‌های ماندگار در ادبیات نمایشی کودک و نوجوان کشورمان بود.

ارزیابی شما از ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران، به‌ویژه در کرمانشاه، چگونه است؟

کرمانشاه به‌عنوان یک استان مرزی که سال‌ها درگیر جنگ بود و هنوز هم آثار برخی از پیامدهای تلخ آن را می‌توان در آن دید و همچنین در دوران سخت همه‌گیری کرونا، به‌جز معدود نمایش‌هایی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و یا دیگر گروه‌های نمایشی آزاد و مسابقات فرهنگی‌هنری آموزش و پرورش، فعالیت خاصی ندارد. انجمن نمایش در مراکزی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و...، جدا از هم کار می‌کنند. هرچند عده‌ای جوان هنرمند در زمینه‌ی اجرای نمایش زنده و عروسکی به شکل آزاد یا زیر نظر کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان فعالیت و تلاش می‌کنند، چیزی در این‌جا هنوز مجهول است و آن آینده و سرانجام این فعالیت‌هاست که معلوم نیست تا کی و تا چه زمانی و با چه هدفی ادامه خواهد یافت.

از پاسخ‌های شما بسیار سپاسگزارم. چشم‌انتظار چاپ و انتشار دیگر آثارتان در پیوند با ادبیات نمایشی و ادبیات کودکان هستیم و برای شما موفقیت‌های بیش‌تری آرزومندیم.

مصاحبه کننده:
نویسنده
مسعود میرعلایی
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on

در روزهای پایانی فصل بهار امسال، چهار عنوان نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان به نام‌های «در جستجوی مادر»، «دختر ابرها»، «زیباترین موجود دنیا» و «ملکه‌ی زباله‌ها» نوشته‌ی ژاکلین سپهری را «انتشارات عاصم» تبریز با شمارگان 500 نسخه چاپ و منتشر کرد.

 

 

ژاکلین سپهری در روز نخست آبان‌ماه 1344 در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود و در همین شهر رشد و پرورش یافت. ژاکلین با شنیدن افسانه‌ها و بازی‌ها از زبان مادربزرگ و پدربزرگ خویش به افسانه‌ها و ادبیات علاقه‌مند شد و نخستین اثر ادبی خود را در نوجوانی و دوازده سالگی‌ نوشت. او در سال‌های نخست نوجوانی‌اش با راهنمایی و مربی‌گری «جعفر ساجدی» و همسر ایشان «شهین پورزند» به تئاتر دانش‌آموزی وارد شد و به‌خوبی توانست روح پویا و جست‌وجوگرش را پرورش دهد. ژاکلین سپهری در سال 1361 با چند تن از هم‌شاگردی‌های دبیرستانی‌اش گروه نمایشی راه‌اندازی کرد و نخستین نمایشنامه‌ خود را روی صحنه برد.

خانم سپهری سه دهه است که در بخش کودک و نوجوان سیمای کرمانشاه در جایگاه نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده، برنامه‌های تلویزیونی ویژه‌ی کودکان و نوجوانان تولید می‌کند.

به مناسبت انتشار چهار عنوان نمایشنامه‌ی خانم سپهری برای کودکان و نوجوانان، گفت‌وگویی در این‌باره با ایشان انجام گرفت که در ادامه آمده است.

با سپاس فراوان از همراهی شما در این گفت‌وگو، اگر مناسب می‌دانید درباره‌ی چگونگی ورودتان به گستره‌ی نوشتن ادبی، به‌ویژه ادبیات و ادبیات نمایشی کودک و نوجوان توضیح بفرمایید.

ژاکلین سپهری

شاید اولین داستانی را که در دوازده سالگی و بدون اقتباس از هیچ کتاب قصه‌ای به نام «شیر تنبل» نوشتم، سرآغاز نوشتنم برای کودکان باشد و بعد هم برنده شدنم در اولین مسابقه‌ی داستان‌نویسی برنامه‌ی شبکه یک سیمای کودک و نوجوان با داستان «زندگی دو ناسازگار» که یک «مثلث» و یک «دایره» به دلیل ناسازگاری با یکدیگر، دچار عاقبت عجیب و آموزنده‌ای برای دیگران می‌شد.

نمایشنامه‌ی «در جستجوی مادر» را بر اساس یک افسانه بسیار کوتاه شرقی نوشتم و پس از تمرین‌های طولانی و مشقت زیاد برای تولید صدای عروسکی و از درآمد اجرای این نمایش در چند مدرسه‌ی دخترانه و البته با اجازه‌ی مدیر و اولیا دبیرستان و مقداری پول توجیبی خودم، عروسک‌ نه‌چندان حرفه‌ای ساختم و در روزهای دهه فجر سال 1362، برای اولین‌بار در سالن تئاتر چهارصد نفری امام خمینی آن زمان کرمانشاه، به کمک اولین مربیانم آقای «جعفر ساجدی» و همسر ایشان خانم «شهین پورزند» - که دکور نمایش را یک شبه توسط کارگاه طرح کاد مرکزی پسران آماده ساختند و آقای «علی حافظی» طراحی و رنگ‌آمیزی آن را انجام داد - به شکل حرفه‌ای روی صحنه بردم. در آن زمان انجام دادن این کار سخت، ولی جذاب و نو بود. به‌طوری که مدیر دبیرستانم تا مدت‌ها با دیدن صداپیشگان این نمایش، دیالوگ‌های‌شان را با لبخند تکرار می‌کرد و به من می‌گفت: فکر نمی‌کردم بچه‌های آرام و ساکتی مثل شما تا این اندازه هنرمند باشید. فکر کردم این نمایش عروسکی کار یک گروه نمایشی از تهران است تا این که بروشور نمایش به دستم رسید و آن‌موقع بود که به شما افتخار کردم.


با عروسک‌های بومی و محلی بیش‌تر آشنا شوید.


این اجرا اولین قدم من در تئاتر کودک و نوجوان بود. دانش‌آموزان و هم‌شاگردی‌هایی که در این نمایش عروسک‌گردانی می‌کردند، دومین سال آموزش‌شان را در دبیرستان زیر نظر من ‌گذراندند.

در آن سال‌ها بسیار تشنه‌ی خواندن و نوشتن و یادگیری تئاتر بودم و هرچه دستم می‌رسید، از کتاب‌ها و حتی مجله‌ی «فیلم» را مطالعه می‌کردم.

به‌دنبال ارائه‌ی داستان کودکانه‌‌ی «انقلاب الفبا» که پیش‌تر قصد چاپ آن را داشتم، اما به دلیل فضای حاکم آن زمان و عدم درک و شناخت صحیح کارشناسان «حوزه ادبیات داستانی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه» موفق به چاپ آن نشدم.

در سال 1365 پس از چند ماه که در صدا و سیمای مرکز کرمانشاه به فعالیت پرداختم، به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دعوت شدم و بلافاصله در یک دوره‌ی چهار روزه‌ی آموزش ساخت عروسک‌های دستکشی مربیان کانون شرکت کردم. در پایان این دوره‌ی آموزشی نیز نمایش «یک کلاغ چهل کلاغ» را با عروسک‌هایی که ساخته بودیم، اجرا کردیم و با دوربین هشت میلیمتری نیز از آن فیلم‌برداری شد. در این نمایش نقش اول را داشتم. چند روز بعد از اجرای این نمایش، از من خواسته شد مربی افتخاری کانون پرورش فکری کرمانشاه را بر عهده بگیرم و مشغول به کار شوم. دلم می‌خواست این درخواست را بپذیرم، اما شرایط سخت جنگ بود و باید صبح تا شب بیرون از خانه می‌بودم و بمباران‌های ناگهانی و استرس خانواده نیز مزید بر علت شده بود. به‌خصوص شهید شدن چند تن از اقوام نزدیک پدری و حضور من در زمان دو تا از بدترین بمباران‌های هوایی که در صدا و سیمای کرمانشاه بودم موجب قطع همه‌ی همکاری‌های تئاتری و هنری من از طرف خانواده‌ام شد.

کتاب در جستجوی مادر

شما نمایشنامه‌ی «در جستجوی مادر» را در سال 1361 یعنی در نوجوانی و هفده ‌سالگی‌تان و به شیوه‌ی عروسکی اجرا کردید، خواهشمندم در این‌باره بیش‌تر توضیح بدهید. آیا این نمایشنامه نخستین اثر ادبی شما است؟

به‌عنوان نمایشنامه‌ای برای اجرا چهارمین و در حوزه‌ی ادبیات نمایشی کودک و نوجوان اولین اثرم بود که سال 1362به شکل نمایش عروسکی اجرای عمومی یافت و در سال 1370 متن نمایشنامه در جشنواره‌ی امید نمایش کودک و نوجوان پذیرفته شد. این نمایش همچنین در هفته‌ی بسیج (آذر ماه) و دهه‌ی فجر (بهمن ماه) 1370 و تابستان 1371 در چند سالن مختلف اجرای عمومی داشت و هر بار با استقبال خوبی از طرف تماشاگران روبه‌رو شد پس از تهیه‌ی گزارش تلویزیونی از اجرای نمایش، متن نمایش در شورای طرح و برنامه‌ی صدا و سیمای مرکز کرمانشاه تصویب شد و خروجی آن فیلم داستانی بسیار ضعیفی بود که هنگام دیدن پخش آن از تلویزیون به گریه افتادم. این در حالی بود که در آن زمان به‌عنوان نویسنده‌‌ی برنامه‌های کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون کرمانشاه دعوت شده بودم.

در این نمایش خواهر کوچک و مهربانم «شکوفه»، نقش گرگ را بسیار زیبا و حرفه‌ای بازی کرد. اکنون پس از گذشت سال‌ها از اجرای این نمایش، به درخواست خواهر عزیزم و همچنین به‌پاس احترام به دوستان هنرمندی که با این کار خاطره‌های به‌یاد ماندنی دارند، تصمیم به چاپ و انتشار این نمایشنامه گرفتم. شاید با اجرای چنین نمایشنامه‌هایی پیوند و دوستی میان والدین و فرزندان، به‌خصوص نقش و جایگاه مادر در خانواده را بتوان محکم‌تر کرد.

زیباترین موجود دنیا

نمایشنامه «زیباترین موجود دنیا» برگزیده نخستین دوره‌ی مسابقه سراسری نمایشنامه‌نویسی آیینه‌ی تربیت در سال 1375 است، این نمایشنامه چگونه پدید آمد و حضور شما در مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی چگونه بود و چه جایزه‌ای را دریافت کردید؟

چون سالیان متمادی کلاس‌های آموزش تئاتر را برای کانون‌های فرهنگی‌تربیتی دخترانه‌ و پایگاه‌های تابستانی مدارس اداره کل آموزش و پرورش و یا اداره کل فرهگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌کردم، و از طرفی از سوی برخی مدارس دعوت می‌شدم تا برای‌ آن‌ها گروه نمایشی دانش‌آموزی تشکیل دهم تا مقام اول را در مسابقات تئاتر دانش‌آموزی کسب کنند، نمایشنامه‌ی «زیباترین موجود دنیا» را نوشتم که هم ساده است و هم جنبه‌ی آموزشی دارد. این را هم بگویم که بودن با بچه‌ها همیشه برایم بهترین انگیزه برای نوشتن بوده و هست. به‌هرحال به‌دنبال اختلاف نظر با یکی از مربیان پرورشی آموزش و پرورش هنگام امتیازدهی به گروه نمایشی مدرسه‌ای که با آن‌ها این نمایشنامه را کار کرده بودم، به‌محض دیدن فراخوان اوّلین دوره‌ی مسابقه آیینه تربیت در روزنامه، در این مسابقه شرکت کردم و متن نمایشنامه را برای آن‌ها فرستادم. طبق نتایج این مسابقه که در روزنامه‌ی ایران چاپ شد، نمایشنامه زیباترین موجود دنیا نیز برنده‌ی جایزه شد. با آن‌که جایزه‌ی من لوح برگزیده و یک دوربین عکاسی فوجیکا بود نه یک سکه بهار آزادی، اما خوشحال بودم که توانستم به داور پرورشی آموزش و پرورش اثبات کنم با خواندن کمی فلسفه، متوجه شود زیباترین موجود دنیا کیست!

درباره‌ی دو نمایشنامه دیگرتان که در این مجموعه منتشر شده است، یعنی «دختر ابرها» و «ملکه زباله‌ها» توضیح بفرمایید؟

دوره‌ی دوم مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی آیینه تربیت سال 1376 برگزار شد و من نمایشنامه «دختر ابرها» را برای داوری فرستادم. این نمایشنامه را به درخواست همکار هنرمندی برای مدرسه‌ی دخترش نوشته بودم و طبق انتظارم جزو ده نمایشنامه‌ی اوّل شد و رتبه‌ی نخست را کسب کرد و توانستم دو قطعه سکه‌ی بهار آزادی و لوح برگزیده را دریافت کنم. گزارش برگزیدگان این دوره از مسابقه نیز در روزنامه‌های ایران و اطلاعات چاپ شد.

دختر ابرها ژآکلین سپهری

پاییز 1398 که دخترم به کلاس هفتم دبیرستان می‌رفت و همزمان بود با اوّلین سالگرد فوت پدرش که وابستگی شدید عاطفی به وی داشت، و همچنین زمین‌گیر شدن ناگهانی مادرم که همیشه مادربزرگ بسیار مهربانی برای نوه‌اش بود، تغییر عجیبی در رفتار دخترم پیدا شد که مدیر مدرسه با من تماس گرفت و پرسید چرا دخترم زودرنج و منزوی شده است؟ این رویداد، انگیزه و جرقه‌ای در ذهن من شد تا پس از یک ماه تلاش، توانستم نمایشنامه «ملکه‌ی زباله‌ها» را روی کاغذ بیاورم. ملکه‌ی زباله‌ها درون‌مایه محیط زیستی و در عین حال مسئولیت‌پذیری برای نوجوانان با رویکرد طنز دارد. این نمایشنامه به لحاظ کارگردانی و تکنیک بازیگری برای ایفای نقش شخصیت‌های آن جای کار بسیار دارد. یک کارگردان خلاق می‌تواند با تغییراتی اندک در نمایشنامه، آن را از اجرایی دخترانه به اجرایی پسرانه تبدیل کند.

ملکه زباله ها ژاکلین سپهری

چه انگیزه یا انگیزه‌هایی شما را واداشت تا پس از گذشت سه دهه از نوشته و اجرا شدن این نمایشنامه‌ها،‌ آن‌ها را به کمک نشر عاصم در سال 1401 منتشر کنید؟

باید اعتراف کنم نوشته‌‌های مناسبی اعم از داستان، رمان، فیلمنامه و نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان دارم که بر روی برگه‌های کاغذ نوشته و فراموش شده‌اند؛ اما به‌دنبال درخواست یکی دو تن از اعضای خانواده و دوستان قدیمی به این نتیجه رسیدم که پس از گذشت این همه سال، به‌عنوان یک دِین، با چاپ حداقلی، بعضی از نوشته‌هایم به‌خصوص نمایشنامه‌های کودک و نوجوانی را که نوشته‌ام قدمی در این راه برداشته باشم. البته دو نمایشنامه زیباترین موجود دنیا و به‌ویژه دختر ابرها کارهایی بودند که من سال‌ها انتظار چاپ آن‌ها را از سوی وزرات آموزش و پرورش داشتم: پیرو فراخوان اولین و دومین مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی آیینه تربیت، با آن که در برخی نواحی آموزشی داور مسابقات تئاتر دانش‌آموزی در ایام دهه فجر بودم، شاهد کتاب‌های نمایشنامه زیادی بودم که حتی نام برخی از آن‌ها در اعلام نتیجه بعد از این دو کار بود. به‌هر حال، با چاپ این چهار نمایشنامه حس خوبی دارم که بخشی از آن بودن با بچه‌ها در رده‌های مختلف سنی است که خودشان را دوست من می‌دانند، و این افتخار بسیار بزرگی‌ برای من است و با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست.


اگر علاقه‌مند به خواندن نمایشنامه هستید به سایت هدهد مراجعه کنید.


از سوی دیگر، سرعت عمل خوب انتشارات عاصم با مدیریت آقای مطهری در زمینه‌ی گرفتن مجوز نشر و انصاف بسیار عالی در هزینه‌های چاپ نسبت به ناشران استان کرمانشاه، به انتشار این نمایشنامه‌ها کمک کرد. این نکته را هم اضافه کنم که با توجه به حجم بالای کتب منتشره‌ی نمایشی کودک و نوجوان از سوی وزرات آموزش و پرورش فکر نمی‌کردم کسی به ادبیات نمایشی کودک و نوجوان اهمیت بدهد، زیرا اغلب خانواده‌های ایرانی از موضوع نمایش فراری‌اند و ترجیح می‌دهند اوقات فراغت بچه‌های‌شان با کلاس‌های درسی، آموختن زبان انگلیسی و نهایتاً ورزشی پُر شود.

بی‌گمان نمایشنامه‌های دیگری نیز برای کودکان و نوجوانان نوشته و شاید اجرا کرده‌اید که هنوز منتشر نشده است، آیا برای انتشار آن‌ها برنامه‌ریزی دارید؟

بله نمایشنامه‌های منتشر نشده دیگری دارم. یکی از آن‌ها که در واقع دومین نمایشنامه کودک و نوجوانی‌ست که آن را نوشتم و اگر اشتباه نکنم تابستان 1370 آن را برای فروش به یک کارگاه نمایشنامه‌نویسی ارسال کردم و به اشتباه از دفتر اولین جشنواره‌ی تئاتر امید کودک و نوجوان همدان سر درآورد و آن زمان اصرار زیادی از سوی مسئولین ارشاد بود که بلافاصله گروه برایم تشکیل دهند. چون به قول کارشناسان آن زمان دفترجشنواره از متن نمایشنامه من خوش‌شان آمده بود و گفته بودند این کار شایستگی اول شدن در جشنواره را دارد. من آن زمان مربی تئاتر سازمان تبلیغات اسلامی (واحد فرهنگی‌هنری خواهران) بودم و باید اجازه می‌گرفتم و با مخالفت آن‌ها روبه‌رو شدم و به این دلیل از شرکت در جشنواره انصراف دادم. ولی اجرای صحنه‌ای این نمایش در پاییز 1371 با موفقیت و استقبال کم نظیری مواجه شد. همزمان درباره‌ی اجرای این نمایش مصاحبه‌ی مطبوعاتی داشتم که در یکی از هفته‌نامه‌های محلی چاپ شد. درآمد جمع‌آوری شده از فروش بلیت این نمایش برای کمک به بچه‌ها بوسنی و هرزه‌گوین اختصاص یافت. نام این نمایش «بادبادک» بود که به‌زودی نمایشنامه آن با همین نام چاپ و منتشر خواهد شد.

نمایشنامه‌های «سه دوست‌»، «خویشتن خویش»، «مثل دیگران» و... از دیگر نمایشنامه‌های کودک و نوجوان من است که انشاالله در آینده‌ای نزدیک چاپ خواهد شد. دلم می‌خواهد در همین‌جا برای تأخیر زیاد در چاپ نمایشنامه‌هایم عذرخواهی کنم و امیدوارم با انتشار این نمایشنامه‌ها قدم کوچکی در راه پرفراز و نشیب ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران برداشته باشم.

چگونه موضوع و درون‌مایه یک نمایشنامه‌‌ را برای مخاطبان کودک یا نوجوان انتخاب می‌کنید؟

کار در حوزه‌ی نمایش از سال‌های آغاز دوره نوجوانی، سیاه‌مشقِ نوشتن، دقت در رفتار و باورهای کودکان و نوجوانان از زمان کودکی که در کوچه‌ها باهم بازی می‌کردیم، تشکیل کلاس‌های آموزش تئاتر که معمولاً در همه‌ی این کلاس‌ها هنرآموزان را تشویق به نوشتن و نویسنده شدن می‌کردم؛ همچنین کار در گروه کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون کرمانشاه و ارتباط با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این شهر، به جرئت می‌توانم بگویم از من یک سوژه‌یاب عالی ساخت. خدا را شکر که موضوع نمایشنامه‌های من نه از دل کتاب‌ها یا از زبان دیگران بلکه لطف الهی است که به‌دنبال شناخت ژرف به سراغ من می‌آید. راستش اغلب سوژه‌ها هستند که به سراغم می‌آیند و می‌گویند ما را بنویس! ... البته منظورم الهام شعری نیست ... اما نیازهای عاطفی، اجتماعی و سنی کودکان و نوجوانان در هر زمان بهترین موضوع برای کارهای نمایشی خواهد بود.


مصاحبه‌های دیگر از فعالان حوزه کودک و کتاب کودک


البته درون‌مایه و موضوع هر نمایشنامه به پرداخت نمایشی آن وابسته است. گاهی مطالعه‌ی برخی کتاب‌های علمی و پژوهشی در زمینه‌های مختلف به نویسنده کمک زیادی می‌کند. به نظرم نوشتن برای کودکان و نوجوانان در عین سادگی، پیچیدگی‌های زیادی دارد تا آن‌جا که باید هم‌سن آن‌ها شد و من درکارهایم سعی کرده‌ام به این موضوع نزدیک شوم. وقتی که موضوعی را جالب ببینم برای پرداخت نمایشی آن خیلی زیاد و از زاویه‌های مختلف آن را بررسی و طراحی می‌کنم و سپس بر روی کاغذ می‌آورم ... . بدون شک کارهای من، بدون نقص نیست.

با توجه به پیشینه و تجربه‌های ارزشمند فراوانی که بیش از سه دهه در پیوند با ادبیات نمایشی و تئاتر صحنه‌ای و تلویزیونی کودک و نوجوان دارید، کم و کیف ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که همچنان که در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان کم کاری داشته‌ و داریم، در زمینه‌ی ادبیات نمایشی کودک و نوجوان بسیار کم‌تر کار کرده‌ایم. متأسفانه اجرای نمایش‌های ویژه این گروه‌های سنی بیشتر محصور در فضای مدرسه‌ها و آن‌هم محدود به برگزاری مسابقات فرهنگی‌هنری آموزش و پرورش شده است. فعالیت گروه‌های نمایشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را نیز باید به آن اضافه کنیم که برای شرکت در برخی از مسابقات مثل جشنواره‌ی رضوی و... نمایشی را آماده‌ی اجرا می‌کنند و یا در برخی از شهرهای بزرگ به کمک برخی نهادهای دولتی و... نمایش‌های جُنگ‌مانند و شاد برای بچه‌ها اجرا می‌شود. با احترام فراوان برای همه‌ی عزیزان فعال در زمینه‌ی تئاتر کودک و نوجوان به‌خصوص در مراکز استان‌ها و تهران بزرگ، باید گفت کسی برای بچه‌های ما دل نمی‌سوزاند؛ چه دوران قبل از همه‌گیری کرونا و چه پس از آن. ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ما گویی بر واگنی سوار است که هرچند وقت یک‌بار، در حال جدا شدن از واگن‌های دیگر ادبیات ما است. برای داشتن ادبیات قوی نیاز به حرکتی جمعی در سطح جامعه‌مان داریم. بارها و بارها در جلسه‌های متشکل از نمایندگان کودک و نوجوان صدا و سیما، آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری از حرکت موازی این سه نهاد ارزشمند در این زمینه انتقاد کرده‌ام. اگر بخواهیم ادبیات نمایشی کودک و نوجوان را در راستای درست تقویت و هدایت کنیم باید همه‌ی نهادها با یکدیگر همکاری کنند. مراکز کانون‌ پرورش فکری می‌توانند بچه‌ها را هدایت کنند، سازمان آموزش و پرورش می‌تواند شناسایی کند و صدا و سیما می‌تواند منعکس‌کننده‌ی فعالیت‌های آنان باشد. این سخنم از آن روست که گاه برای نوشتن یک برنامه‌ی روتین نمایشی کودک تلویزیون، از موضوع‌های قدیمی ادبیات کهن مانند فابل‌ها و داستانِ‌ مثل‌ها و مانند آن با رعایت برخی معیارها و استانداردها، استفاده‌ی خاص می‌شود؛ اما همه‌ی این‌ها خیلی زود فراموش می‌شود. در حالی که در کشورهای اروپایی یا ژاپن، ابتدا کارتونی می‌سازند که قهرمان‌های اصلی و فرعی آن مدت‌ها ملکه‌ی ذهن بچه‌ها می‌شود. بعد کتاب قصه‌ی بی‌سر و ته‌اش با طراحی و رنگ‌آمیزی فوق‌العاده با قیمت مناسب وارد سبد خرید خانواده می‌شود و پس از آن، تصاویر همان شخصیت‌ها بی‌سروصدا همراه با لوازم تحریر و یا بر روی تی‌شرت و اسباب‌بازی وارد خانه‌های‌مان می‌شود و به این ترتیب از هویت، فرهنگ و داشته‌های ملّی خود دور می‌شویم و فاصله می‌گیریم.

برای پُر بارتر شدن ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنید؟

برای پربار شدن ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران علاوه بر بازیابی نمایش‌های کهن کودک و نوجوان، می‌بایست کمیته‌ای از نویسندگان نمایشنامه کودک و نوجوان در هر استان و منطقه و کشور تشکیل شود تا ایرادها و مشکلات ادبیات نمایشی کودک و نوجوان را بتوانند شناسایی و بررسی کنند و سپس در رفع آن همت کنند. جشنواره‌های نمایش کودک و نوجوان در سراسر کشور باید بیش‌تر شود و سالن‌های نمایش کودک و نوجوان در همه‌ی ایام سال همراه با مجموعه‌ای از سرگرمی‌ها، باز و فعال باشند. مهم‌تر از همه این که زمانی را به اجرای نمایشنامه‌های قدیمی کودک و نوجوان اختصاص دهیم: مثلاً هر سال یک نمایشنامه در سراسر کشور توسط یک گروه حرفه‌ای اجرا شود؛ زیرا متن‌های قدیمی مثل درس نگارش‌اند برای آن‌هایی که می‌خواهند بهتر بنویسند. همچنین شناسایی اسطوره‌های ادبیات کهن مثل شاهنامه. البته به همت ناشران گوناگون کتاب‌های خوبی در زمینه‌ی ادبیات داستانی برای کودکان و نوجوانان چاپ شده است و با پرداخت صحیح نمایشی می‌توان شاهد تولید نمایش‌های خوب با شخصیت‌های ماندگار در ادبیات نمایشی کودک و نوجوان کشورمان بود.

ارزیابی شما از ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران، به‌ویژه در کرمانشاه، چگونه است؟

کرمانشاه به‌عنوان یک استان مرزی که سال‌ها درگیر جنگ بود و هنوز هم آثار برخی از پیامدهای تلخ آن را می‌توان در آن دید و همچنین در دوران سخت همه‌گیری کرونا، به‌جز معدود نمایش‌هایی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و یا دیگر گروه‌های نمایشی آزاد و مسابقات فرهنگی‌هنری آموزش و پرورش، فعالیت خاصی ندارد. انجمن نمایش در مراکزی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و...، جدا از هم کار می‌کنند. هرچند عده‌ای جوان هنرمند در زمینه‌ی اجرای نمایش زنده و عروسکی به شکل آزاد یا زیر نظر کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان فعالیت و تلاش می‌کنند، چیزی در این‌جا هنوز مجهول است و آن آینده و سرانجام این فعالیت‌هاست که معلوم نیست تا کی و تا چه زمانی و با چه هدفی ادامه خواهد یافت.

از پاسخ‌های شما بسیار سپاسگزارم. چشم‌انتظار چاپ و انتشار دیگر آثارتان در پیوند با ادبیات نمایشی و ادبیات کودکان هستیم و برای شما موفقیت‌های بیش‌تری آرزومندیم.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مصاحبه
مصاحبه کننده (دسته بندی)