کتاب را باز کردم و خواندم. صفحه اول پسربچه ای را روی صندلی و جلوی شیر آب نشان می داد که داشت عروسکش را می شست و سرتا پایش را خیس کرده بود.
کودکان درباره لذت آب بازی حرف زدند. در صفحه بعد پسربچه را در در حال خشک کردن بدنش با حوله نشان می داد. کودکان از حمام رفتن و بازی هایی که در حمام می کنند حرف زدند و با هیجان منتظر بودند بدانند که در صفحه بعد پسربچه چه می کند؟
در صفحه بعد کودک لباس های زیرش را خودش می پوشد. همه فریاد می زنند: "من هم بلدم!"، "من هم می توانم!". به همین ترتیب پسر شلوارش را پوشید و زیپ آن را بست، اما دکمه را نتوانست ببندد. کودکان شلوارها ی شان را پوشیدند و سعی کردند زیپ آن را ببندند و بستن دکمه را با دکمه لباس من که بزرگ تر بود تمرین کردند و با پسربچه در کتاب پیش رفتند کاپشن ها را پوشیدند هرچند که اول بعضی ها آستین ها را جا به جا در دست کردند یا سروته پوشیدند ولی از این کار لذت بردند.
بعد کلاه و شالشان را پوشیدند، جوراب ها را پا کردند، گرچه با اشتباه هایی ولی یاد گرفتند و کفش ها را پوشیدند و چند بار این کار را تکرار کردند و خیلی خوششان آمد. وقتی مادرها برای بردن کودکان آمدند، خیلی تعجب کردند که خودشان لباس پوشیده و آماده شده اند.
این فعالیت را نیره آقا تهران در انجمن دوست داران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان اجرا کرده است.
افزودن دیدگاه جدید