با اینکه پیش از این دستکم دو ترجمه از «ماهی سیاه کوچولو» به زبان انگلیسی منتشر شده است، اما ترجمه تازه آزیتا راثی که انتشارات تاینی آول در لندن آن را منتشر کرده، مورد توجه قرار گرفته و در برخی از مطبوعات و سایتهای انگلیس و از همه مهمتر روزنامه گاردین بازتابهای مثبتی پیدا کرده است.
یکی از نویسندگان و منتقدان روزنامه گاردین ترجمه تازه این کتاب را در صدر فهرست ۱۰ کتاب برگزیدهاش از ادبیات کودکان قرار داده است که در آن آثاری از برجستهترین نویسندگان کتابهای تصویری قرار دارد.
چنین بازتابهایی ممکن است با تفسیرها و تحلیلهای متفاوتی روبهرو شود. ممکن است برخی آن را به بازگشت دوباره ادبیات چپ نسبت دهند. ممکن است برخی آن را به قوت داستان صمد بهرنگی نسبت دهند و برخی دیگر آن را به قوت تصویرهای فرشید مثقالی. یا حتی شاید برخی در این بازتابها رگههایی از توجه به ادبیات کودک ایران را ببینند که چند سالی است بههمت برخی از ناشران ایرانی و بیشتر از زاویه تصویر به زبانهای متفاوت در کشورهای مختلف منتشر شده است. بیشتر ترجمههایی که پیش از این در اروپا از ماهی سیاه کوچولو منتشر شده است، گذشته از کیفیت ترجمه -که نیازمند ارزیابی است- عنصر مهمی از این کتاب را ندارد. ماهی سیاه کوچولو کلیت یکپارچهای است که متن و تصویر در کنار هم آن را میسازد و موفقیتهای جهانیاش (مانند جایزه براتیسلاوا، بولونیا و تأثیرش در دریافت جایزه هانس کریستین آندرسن توسط مثقالی) را مدیون تصویرهای فرشید مثقالی است. تصویرگریهای دوباره از این کتاب که اغلب در قیاس با کار مثقالی بسیار ضعیف هستند، باعث شدهاند این ترجمهها هیچگاه در محافل ادبیات کودک جدی گرفته نشوند. نخستین دلیلی که باعث شده ترجمه تازه مورد توجه قرار گیرد، تصویرهای فرشید مثقالی است، که ترجمهای حرفهای، ویرایش یک ویراستار باسابقه انگلیسی و کیفیت چاپ، آن را همراهی میکند. در کنار چنین بحثهایی، این پرسش نیز مهم است که این کتاب در دنیای انگلیسیزبان چگونه خوانده میشود؟ در کشوری که سنت محافظهکاریاش ریشهدار است، چگونه داستانی تحریککننده و گاهی شعاری میتواند برای خود جایی پیدا کند؟
داستان صمد بهرنگی در بستر اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰ ایران داستانی انقلابی است که خوانندگانش را به فعالیتهای چریکی و انقلابی تشویق میکند. در این بستر اجتماعی ماهی سیاه کوچولو نمونه یک فرد انقلابی است که علیه سنتهای - به گفته کتاب- پوسیده جامعهاش برمیخیزد، اما آیا در روزگار ما نیز ماهی سیاه کوچولو چنین معنایی دارد؟ اگرچه نمیتوان تردید کرد که برای بخشی از خریداران ماهی سیاه کوچولو در ایران کنونی، خواندن ماهی سیاه کوچولو با پیشزمینههای تاریخی همراه است و در خوانش آنان ماهی سیاه کوچولو کماکان همان است که بود، اما بسیاری از خوانندگان امروز که اغلب کودکانند و از آن لذت میبرند، ماهی سیاه کوچولو را بدون چنین پیشزمینههایی میخوانند. ماهی سیاه کوچولو اگر برخلاف بسیاری از کتابهایی که به پیروی از آن منتشر شدند و ادبیات کودک ایران را یکی، دو دهه تحتتأثیر خود قرار دادند، هنوز کهنه نشده و برای خوانندگانش حرفی دارد، بیشتر به این دلیل است که میتواند از حصر شرایط دهه ۴۰ و ۵۰ ایران عبور کند. به نظر من البته سهم تصویرهای فرشید مثقالی در ایجاد چنین ظرفیتی برای این کتاب، بیش از متن است. ماهی سیاه کوچولو بیرون از این حصر، یک داستان کودکانه کماکان غیرمحافظهکارانه است که درونمایههای آشنای ادبیات امروز کودک و نوجوان مانند کنجکاوی، سفرهای پرمخاطره و هیجانانگیز و عبور از موانع برای رسیدن به هدف را با در مرکز قراردادن کودکی کنشگر و مستقل (ماهی سیاه کوچولو) دنبال میکند. چنین درونمایههایی در ادبیات کودک و نوجوان جهان آشناست و بسیاری از فانتزیهای کودکانه را میسازد. با چنین نگاهی، ماهی سیاه کوچولو آرامآرام خود را از دایره بسته گروههای سیاسی بیرون کشیده و در فضای گستردهتر برای خود معناهایی دستوپا کرده است و اکنون میتواند برای هر خوانندهای با هر سلیقه و گرایشی جذابیتهایی داشته باشد، اما کماکان داستانی است که خواننده را علیه محافظهکاری تحریک میکند و نقطه تمایزش با بسیاری از داستانهای کودکانه امروز دقیقا در همین است.
افزودن دیدگاه جدید