نگاهی به توسعه‌ی مراکز «فراگیر» کانون در کشور، پاسخی به نیازهای ویژه

مرکز فراگیر، چه‌جور مرکزی است؟ این سوالی است که گاهی حتی برخی همراهان کانونی نیز آن را می‌پرسند. مخاطبان آن چه‌کسانی هستند؟ چه گروه‌هایی سنی و با چه شرایطی در دایرهٔ فعالیت این مراکز می‌گنجند؟

در این گزارش، و مطالب بعدی، با تاریخچه و گذشتهٔ این مراکز، تعریف و مخاطبان آن آشنا می‌شوید.

 آغاز از تهران

همه‌چیز از ۱۲ آذرماه ۱۳۸۰ در تهران شروع شد: اولین مرکز «فراگیر» کانون در پارک فدک و در مرکز شمارهٔ ۲۱ کانون تهران راه‌اندازی شد، تا عملاً بعد از سال‌ها بررسی و تلاش، فعالیت‌های کانون برای گروه دیگری از مخاطبان کودک و نوجوان دارای نیازهای ویژه قالب بهره‌مندی باشد. بچه‌های نابینا و کم‌بینا، ناشنوا و کم‌شنوا و کودکان و نوجوانانی که دارای معلولیت‌های حرکتی بودند، همزمان با روز جهانی معلولان در تهران توانستند برای اولین‌بار صاحب مرکزی شوند که تمامی فعالیت‌های فرهنگی‌هنری کانون پرورش فکری را همچون دیگر همسالان خود تجربه کنند.

این مراکز، در تمامی زمینه‌ها به‌سازی، نوسازی و تجهیز به امکانات خاص کودکان و نوجوانان دارای نیازهای ویژه شد؛ از کتاب‌هایی به خط بریل، تا قصه‌های صوتی و دستگاه و سیستم‌های آموزشی. مربیان فرهنگی و هنری کانون نیز برای مربی‌گری در این مراکز، دوره‌های تخصصی را گذراندند و ضمن همکاری با معلمان و متخصصان این حوزه، تجربیات علمی و آموزشی کانون را نیز بر آن افزودند. نتیجه، این شد که به سرعت، فعالیت‌های ادبی و هنری کانون، دیگر تنها به برخی کودکان و نوجوانان مختص نبود.

در طول کم‌تر از یک‌دهه، چهار مرکز دیگر در شهر تهران به‌سازی شده و فعالیت خود را به عنوان مرکز فراگیر پی گرفتند. دههٔ هشتاد، با فعالیت این پنج مرکز فراگیر گذشت، اما با آغاز دههٔ نود، کم‌کم صحبت از راه‌اندازی این مراکز در دیگر شهرها شد. اگرچه از ابتدای فعالیت این بخش، توسعهٔ مراکز فراگیر در سراسر ایران، دغدغهٔ مدیران کانون بود.

برای تمام بچه‌های ایران

همزمان با دههٔ فجر در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۲ بود که با گشایش مرکز فرهنگی‌هنری فراگیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در اصفهان، اولین مرکز بیرون از پایتخت کار خود را آغاز کرد. حامد عسگری‌فر مدیرکل کانون استان اصفهان در مراسم افتتاح این مرکز در سخنانی توضیح داد که برای تجهیز و مناسب‌سازی فضای مرکز فراگیر، برنامه‌ریزی‌هایی از قبیل آموزش مربیان به منظور تعامل و انجام فعالیت‌های ویژهٔ این کودکان و نوجوانان، تهیهٔ تجهیزاتی مانند کتاب‌هایی با خط بریل و لوح‌های فشردهٔ گویا تدارک دیده شد و مربیان برای آموزش‌های لازم به تهران اعزام شدند.

این مرکز در ملک‌شهر اصفهان کار خود را آغاز کرد و به سرعت مورد استقبال قرار گرفت. مرکز بعدی در استان هرمزگان کار خود را با تغییر و به‌سازی مرکز شمارهٔ ۳ بندرعباس در ۱۲ آذرماه سال ۱۳۹۳ آغاز کرد. مدیرکل کانون استان در مراسم افتتاح این مرکز توضیح داد که آماده‌سازی فضا با توجه به استانداردهای اعلام شده از سوی سازمان آموزش و پرورش استثنایی، فضاسازی و تعمیرات و به‌سازی فضای سبز با هماهنگی شهرداری از جمله اقدامات برای راه‌اندازی این مرکز به نفع کودکان دارای نیازهای ویژه بوده است.

در روز دوم مهرماه ۱۳۹۴ بود که مرکز فرهنگی‌هنری فراگیر کانون ویژهٔ کودکان و نوجوانان دارای معلولیت‌های جسمی و حرکتی با حضور مسوولان استانی و شهری در زنجان به بهره‌برداری رسید. مدیرکل کانون این استان نیز در آیین افتتاح این مرکز توضیح داد که از مدت‌ها پیش با همکاری کارشناسان آموزش و پرورش استثنایی استان، اقدامات لازم برای مناسب‌سازی مرکز شمارهٔ ۳ کانون شهر زنجان آغاز و با تهیهٔ منابع و تجهیزات مورد نیاز، این مرکز آماده بهره‌برداری در هفتهٔ ملی کودک شد.

افتتاح فراگیر در سیستان و بلوچستان در شهر زاهدان، در هفتهٔ سوم مهرماه سال ۱۳۹۴ و پس از آن افتتاح مرکزی در شهر گرگان استان گلستان، در تاریخ ۲۴ آبان‌ماه همین‌سال، اتفاق مبارک بعدی بود. و بالاخره روز ۱۲ آذرماه امسال نیز مرکز بعدی در شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری راه‌اندازی شد تا مجموع مراکز فراگیر کشوری کانون به ۱۱ مرکز برسد. هرچند که از دیگر استان‌ها هم خبر می‌رسد که تا پایان سال جاری، مراکز فراگیر دیگری در دست راه‌اندازی است.

مرکز فراگیر، در یک نگاه

بر اساس تعریف کانون، مرکز فرهنگی‌هنری فراگیر، مکانی است که در آن مربیان به واسطهٔ ابزار، امکانات و فعالیت‌های فرهنگی، هنری و ادبی ضمن ایجاد اوقات فراغت مناسب برای اعضایی با نیازهای ویژه در کنار سایر اعضا، زمینهٔ رشد و شکوفایی خلاقیت و ارتقای کیفی تعاملات اجتماعی آنان را رقم می‌زنند؛ کودکان و نوجوانانی که آسیب‌های بینایی، شنوایی، جسمی‌حرکتی و مواردی این‌چنینی دارند. انتخاب و معرفی مرکز و یا ساختمان مورد نظر به اداره‌کل آفرینش‌های فرهنگی و امور استان‌ها، اولین مرحله از آغاز به کار یک مرکز فراگیر در شهر یا استان است. در ادامه، فرآیند آماده‌سازی و به‌سازی تجهیزات و امکانات با نظارت دفتر طرح‌های عمرانی کانون صورت می‌گیرد.

در صورت مهیا بودن شرایط، مکان‌یابی برای احداث یا تبدیل مراکز ثابت به فراگیر، باید به گونه‌ای صورت گیرد که حتی‌المقدور مرکز مورد نظر در محدودهٔ نزدیک به مراکز بهزیستی یا آموزش پرورش استثنایی قرار گرفته باشد تا مخاطبان خاص این مراکز با سهولت و طی حداقل مسافت بتوانند از امکانات آن استفاده کنند. مراکز انتخابی می‌بایست در یک طبقه و دارای حداقل اختلاف سطح در فضاهای داخلی باشند، ورودی ساختمان حتی‌الامکان همسطح پیاده‌رو باشد و.. استانداردهایی از این دست، حداقل‌های انتخاب یک مرکز برای فراگیر شدن هستند. البته کانون یک شیوهٔ مفصل دارد که تمامی بخش‌های یک مرکز را خصوصاً از لحاظ ایمنی و کاربردی بودن، توضیح داده است.

هر مرکز فراگیر، علاوه بر مربی‌مسوول، مربی فرهنگی یا هنری نیز دارد که همه آموزش‌های لازم را دیده‌اند. از سوی دیگر، تقریباً به تمامی امکانات زیر مجهز است: دستگاه بهدید (بزرگ‌نما) جهت استفادهٔ اعضای کم‌بینا، دستگاه برجسته‌نگار، دستگاه پخش سی‌دی و هدفون جهت استفادهٔ کتاب‌های گویا، دستگاه پرکینز (تایپ بریل)، کتاب‌های بریل در تمامی رده‌های دیویی، کتاب‌های لمسی تصویری برجسته در تمامی رده‌های دیویی، کتاب‌های گویا، سرگرمی‌های سازنده، سی‌دی‌های تصویری، کتاب‌های ساده و یا با حروف درشت، کتاب‌های مرجع مناسب برای مربیان مرکز، تلویزیون، دستگاه ویدئو پروژکشن، رایانه، فکس، تلفن و دیگر ابزارهای اداری.

بچه‌های راه‌آهن/ گزارشی از فعالیت مرکز فراگیر شمارهٔ ۲۰ تهران

مرکز فرهنگی‌هنری شمارهٔ ۲۰ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران چندسالی است که تبدیل به مرکزی تلفیقی شده است؛ یک «مرکز فراگیر». کودکان و نوجوانانی با نیازهای ویژه به جمع اعضای این مرکز پیوسته‌اند و همراه با همسالان خود در برنامه‌های فرهنگ‌هنری کانون شرکت می‌کنند. مرکز شمارهٔ ۲۰ هم مانند سایر مراکز فراگیر به امکاناتی مجهز است که بتواند شرایط مساعدتری را برای نابینایان، کم‌بینایان، ناشنوایان و کم‌شنوایان مهیا کند. دستگاه تایپ پرکینز، دستگاه بهدید، برجسته‌نگار، هدفون و ضبط صوت، کتاب‌های بریل، کتاب‌هایی برای ناشنوایان و محل عبور برای معلولان جسمی امکاناتی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای مراکز فراگیر خود فراهم آورده است. اگرچه با آغاز فصل مدرسه مراجعان این مراکز کم می‌شوند، اما به دلیل فضاهای موجود اعضای فعال همچنان در رفت‌وآمد هستند و سعی می‌کنند حداقل از جلسات بحث آزاد مرکز عقب نمانند.

زینب صباغ از مربیان مرکز شمارهٔ ۲۰ در حوالی میدان راه‌آهن است. او در گفت‌وگویی کوتاه دربارهٔ ویژگی‌های کار با کودکان و نوجوانانی با نیازهای ویژه سخن می‌گوید.

به طور میانگین چند عضو ثابت فراگیر این روزها از امکانات مرکز استفاده می‌کنند؟

- نمی‌توانم آمار دقیقی بدهم. در این فصل اعضا خیلی کم‌تر مراجعه می‌کنند. ولی حدود ۶۰ عضو ثابت نوجوان داریم که ده تای آن‌ها با نیازهای ویژه‌اند. این آمار در مورد کودکان فرق می‌کند. شاید بتوانم بگویم تعداد آن‌ها ۲۰ نفر است و سرجمع در این ایام ما ۳۰ عضو با نیازهای ویژه داریم که آن‌ها هم به طور پراکنده در مرکز حاضر می‌شوند. علاوه بر این‌ها، در این منطقه مسالهٔ دوری راه و هزینهٔ رفت‌وآمد هم برای اعضای فراگیر مطرح است.

و در این مدت برنامه‌هایی که از آن استفاده می‌کنند با فصل تابستان متفاوت است؟

- بله، برنامه‌های تمام اعضا مشترک هستند. نقاشی، سفال، داستان‌نویسی و خط در بخش هنری برای کودکان اجرا می‌شود. در بخش فرهنگی هم کافه کتاب و بحث آزاد را داریم. جالب است بدانید که اغلب نابینایان نقد فیلم را دوست دارند، و اتفاقاً می‌توانند نقد محتوایی خوبی داشته باشند و اغلب بحث را در دست می‌گیرند. نابینایان و کم‌بینایان اعتماد به نفس خوبی دارند اما ناشنوایان متاسفانه از جمع کناره‌گیری می‌کنند. در این موارد، هم من به عنوان مربی گمان می‌کنم که بازده لازم را نداریم و هم خود عضو گیرایی و رضایت کافی ندارد.

فکر می‌کنید چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟

- اولین معضل کمبود مربی است. از طرفی دایرهٔ لغات این بچه‌ها کم است، بنابر این دوست ندارند در جمع باشند. در قصه‌خوانی و شعرخوانی برای آن‌ها هم دچار این مشکل هستیم. اگر لحظه‌ای آن‌ها سر خود را بچرخانند بخشی از مطلب را از دست می‌دهند. به همین دلیل است که راحت‌تر هستند که در کلاس‌های هنری شرکت کنند تا کلاس‌های فرهنگی. با تمام این‌ها در بین آن‌ها هستند کسانی که از جمع نمی‌ترسند. ممکن است که حتی متوجه نشوند یا به دروغ بگویند که مطلب را فهمیده‌اند، اما انگار حضور در جمع برایشان کافی است تا گمان کنند مثل بقیه هستند. البته خانواده‌های آن‌ها اعلام می‌کنند که فرزندشان زمان‌هایی که به کانون می‌آید حال بهتری دارد. اما این نظر شخصی من است، فکر می‌کنم تنها فقط بُعد روانی آن‌ها مهم نیست و تا کار عملی انجام ندهند انگار کاری برای آن‌ها انجام نداده‌ایم.

به عنوان ناظر بیرونی رابطهٔ بچه‌ها با هم را چه‌طور می‌بینید؟

- رابطهٔ خیلی خوبی دارند. من قبلاً در مرکز دیگری بودم و آن‌جا گاهی بچه‌ها از هم دربارهٔ مشکلاتشان سؤال می‌کردند. اما در منطقهٔ راه‌آهن این‌طور نیست. بحث ترحم را در آن‌ها نمی‌بینم و اغلب بچه‌ها هم می‌بینند که دوستانشان چه تواناهایی دارند. مثلاً سه تا از پسرهای ناشنوای مرکز عضو تیم فوتبال ما هستند و توانایی و قدرتشان سبب شده که گروه را در دست بگیرند. در جریان هستم که بچه‌ها در قرارهای بیرون از کانون هم با آن‌ها همراه می‌شوند. نکته‌ای که کمی بالاتر به آن اشاره کردم بیش‌تر دربارهٔ دخترهای نوجوان است که البته دلایل روان‌شناسانه دارد. گمان می‌کنم از آن‌جا که نیازهای آن‌ها با دخترهای همسن‌وسال‌شان متفاوت است این گوشه‌گیری بیش‌تر می‌شود. از طرفی بخشی از ارتباط‌های ما در جامعه با چشم و میمیک صورت است. نابینایان از آن‌جا که چهره‌ها را نمی‌بینند خیلی رک‌تر و جدی‌تر برخورد می‌کنند. اما دربارهٔ ناشنوایان این‌طور نیست. گاهی پیش می‌آید که اعضای عادی در گوشه‌ای در حال پچ‌پچ کردن هستند و اعضای ناشنوا گمان می‌کنند موضوع بحث، آن‌ها هستند.

مدیریت بچه‌های ویژه در کنار سایر بچه‌ها برای شما سخت نیست؟

- در روخوانی، درک موضوع برای کودک ناشنوا سخت است و باید مراقب باشیم که لب‌خوانی ما را ببیند. از طرفی این روال کُند برای بچه‌های عادی سخت است. یا در کلاس کاردستی، من یک دور همه‌چیز را توضیح می‌دهم اما هنگام کار اگر بالای سر کودک نابینا بایستم دیگر بچه‌ها از آموزش محروم می‌مانند. اگر برای تک‌تک بچه‌ها وقت بگذارم کودک نابینا از بقیه عقب می‌ماند. گاهی شده است که حدود چهل بچه در یک کلاس هستند و تنها یکی از بچه‌ها نابیناست. رسیدگی به این عضو واقعاً سخت می‌شود. گاهی ممکن است که در کلاس بچه‌ای با نیاز ویژه باشد و ناگهان مجبور به تغییر کتابی که برای روخوانی انتخاب کرده‌ایم شویم. گاهی بچه‌ها متوجه کلمه‌ای نمی‌شوند، ممکن است خجالت بکشند و سوالی نپرسند اما ممکن است سؤال آن‌ها هم منجر به گرفتن وقت سایر اعضا شود.

آموزش‌هایی که در زمینهٔ ارتباط با این نوع اعضا دیده‌اید چیست؟

- کلاس‌های روان‌شناسی و آسیب‌شناسی برخی از این دوره‌ها هستند. ما با میزان آسیب‌ها و چگونگی آن‌ها آشنا شده‌ایم. آموزش خط بریل و زبان اشاره هم جزو آموزش‌های ما بوده است. ماهی یک‌بار هم مشاور به مرکز می‌آید و در حوزهٔ کودکان نابینا با ما کار می‌کنند. اما واقعیت این است که آموزش‌های عملی بهتر و موثرتر بوده‌اند. گاهی ممکن است که متخصصان با ما صحبت کنند اما بیش‌تر به درد حوزهٔ دانشگاه می‌خورد. گاهی متخصصان فراموش می‌کنند که ما در حوزهٔ کودک و کار خلاقانه مشغول به کار هستیم و باید آموزش‌هایی در این زمینه ببینیم. یک‌بار ما کار تئاتر درمانی داشتیم، تجربه‌های مادران به ما بسیار کمک کرد. گاهی ممکن است خلاقیت‌های مشابه بین ما وجود نداشته باشد و تبادل تجربهٔ مربیان موثرتر باشد. چون درواقع کار عملی و مواجههٔ هرروزه با نیازها کاملاً با مسائل تئوری متفاوت‌اند. مثلاً چیزی که به تجربه درک کرده‌ام این است که بچه‌های ناشنوا چند زبان اشاره دارند. ممکن است در خانه و در کودکی توسط خانواده جور دیگری آموزش دیده باشند. زبان رمز با دوستانشان دارند تا مبادا مربی‌ای که آموزش دیده است متوجه منظور آن‌ها شود. از طرفی دوست دارند که لب‌خوانی کنند تا این‌که کسی مثل مربی با آن‌ها به زبان اشاره صحبت کند.

شاید بد نباشد که دربارهٔ مشکلات کار هم صحبت کنیم.

- درواقع چیزی که می‌توان درباره‌اش صحبت کرد سختی کار است. شاید باید به مشکل نیرو اشاره کنم. مسوول مرکز باید ساعت دو برود و در ایام مدرسه نوجوان‌ها بعدازظهر مراجعه می‌کنند؛ من به عنوان یک مربی باید هم به کودکان رسیدگی کنم، هم به نوجوانان. حالا در این بین عضوی با نیاز ویژه هم مراجعه می‌کند، و قضیه بسیار سخت می‌شود. قطعاً این اتفاق برای دیگر همکاران هم رخ می‌دهد. از طرفی فکر می‌کنم تعداد کتاب‌های بریل و صوتی کم است. اعضای فعالی داریم که تمام کتاب‌ها را خوانده‌اند و به کتاب‌های جدیدتری احتیاج دارند. گاهی لازم است که برای تهیهٔ ابزار کار با این بچه‌ها مراجعه کنیم، در این میان و در این ساعت‌ها نیروی انسانی‌ای برای یاری ما وجود ندارد. یا حتی در بازه‌ای از زمان کتاب‌هایی لمسی در اختیار ما قرار گرفت. کتاب‌ها آن‌قدر ساده‌اند که مربیان هم می‌توانند شروع به ساخت آن‌ها کنند. این کتاب‌ها نیاز اعضاست و تولید انبوه ندارد؛ با این حال حجم کار آن‌قدر بالاست که فرصتی برای انجام این قبیل کارها برای ما مهیا نمی‌شود.

 گزارش از دانیال قره باغی و تهمینه حدادی منتشر شده در ماه‌نامهٔ ۳۰ آذر ۱۳۹۴

منبع
پایگاه خبری کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان
Submitted by editor on

مرکز فراگیر، چه‌جور مرکزی است؟ این سوالی است که گاهی حتی برخی همراهان کانونی نیز آن را می‌پرسند. مخاطبان آن چه‌کسانی هستند؟ چه گروه‌هایی سنی و با چه شرایطی در دایرهٔ فعالیت این مراکز می‌گنجند؟

در این گزارش، و مطالب بعدی، با تاریخچه و گذشتهٔ این مراکز، تعریف و مخاطبان آن آشنا می‌شوید.

 آغاز از تهران

همه‌چیز از ۱۲ آذرماه ۱۳۸۰ در تهران شروع شد: اولین مرکز «فراگیر» کانون در پارک فدک و در مرکز شمارهٔ ۲۱ کانون تهران راه‌اندازی شد، تا عملاً بعد از سال‌ها بررسی و تلاش، فعالیت‌های کانون برای گروه دیگری از مخاطبان کودک و نوجوان دارای نیازهای ویژه قالب بهره‌مندی باشد. بچه‌های نابینا و کم‌بینا، ناشنوا و کم‌شنوا و کودکان و نوجوانانی که دارای معلولیت‌های حرکتی بودند، همزمان با روز جهانی معلولان در تهران توانستند برای اولین‌بار صاحب مرکزی شوند که تمامی فعالیت‌های فرهنگی‌هنری کانون پرورش فکری را همچون دیگر همسالان خود تجربه کنند.

این مراکز، در تمامی زمینه‌ها به‌سازی، نوسازی و تجهیز به امکانات خاص کودکان و نوجوانان دارای نیازهای ویژه شد؛ از کتاب‌هایی به خط بریل، تا قصه‌های صوتی و دستگاه و سیستم‌های آموزشی. مربیان فرهنگی و هنری کانون نیز برای مربی‌گری در این مراکز، دوره‌های تخصصی را گذراندند و ضمن همکاری با معلمان و متخصصان این حوزه، تجربیات علمی و آموزشی کانون را نیز بر آن افزودند. نتیجه، این شد که به سرعت، فعالیت‌های ادبی و هنری کانون، دیگر تنها به برخی کودکان و نوجوانان مختص نبود.

در طول کم‌تر از یک‌دهه، چهار مرکز دیگر در شهر تهران به‌سازی شده و فعالیت خود را به عنوان مرکز فراگیر پی گرفتند. دههٔ هشتاد، با فعالیت این پنج مرکز فراگیر گذشت، اما با آغاز دههٔ نود، کم‌کم صحبت از راه‌اندازی این مراکز در دیگر شهرها شد. اگرچه از ابتدای فعالیت این بخش، توسعهٔ مراکز فراگیر در سراسر ایران، دغدغهٔ مدیران کانون بود.

برای تمام بچه‌های ایران

همزمان با دههٔ فجر در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۲ بود که با گشایش مرکز فرهنگی‌هنری فراگیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در اصفهان، اولین مرکز بیرون از پایتخت کار خود را آغاز کرد. حامد عسگری‌فر مدیرکل کانون استان اصفهان در مراسم افتتاح این مرکز در سخنانی توضیح داد که برای تجهیز و مناسب‌سازی فضای مرکز فراگیر، برنامه‌ریزی‌هایی از قبیل آموزش مربیان به منظور تعامل و انجام فعالیت‌های ویژهٔ این کودکان و نوجوانان، تهیهٔ تجهیزاتی مانند کتاب‌هایی با خط بریل و لوح‌های فشردهٔ گویا تدارک دیده شد و مربیان برای آموزش‌های لازم به تهران اعزام شدند.

این مرکز در ملک‌شهر اصفهان کار خود را آغاز کرد و به سرعت مورد استقبال قرار گرفت. مرکز بعدی در استان هرمزگان کار خود را با تغییر و به‌سازی مرکز شمارهٔ ۳ بندرعباس در ۱۲ آذرماه سال ۱۳۹۳ آغاز کرد. مدیرکل کانون استان در مراسم افتتاح این مرکز توضیح داد که آماده‌سازی فضا با توجه به استانداردهای اعلام شده از سوی سازمان آموزش و پرورش استثنایی، فضاسازی و تعمیرات و به‌سازی فضای سبز با هماهنگی شهرداری از جمله اقدامات برای راه‌اندازی این مرکز به نفع کودکان دارای نیازهای ویژه بوده است.

در روز دوم مهرماه ۱۳۹۴ بود که مرکز فرهنگی‌هنری فراگیر کانون ویژهٔ کودکان و نوجوانان دارای معلولیت‌های جسمی و حرکتی با حضور مسوولان استانی و شهری در زنجان به بهره‌برداری رسید. مدیرکل کانون این استان نیز در آیین افتتاح این مرکز توضیح داد که از مدت‌ها پیش با همکاری کارشناسان آموزش و پرورش استثنایی استان، اقدامات لازم برای مناسب‌سازی مرکز شمارهٔ ۳ کانون شهر زنجان آغاز و با تهیهٔ منابع و تجهیزات مورد نیاز، این مرکز آماده بهره‌برداری در هفتهٔ ملی کودک شد.

افتتاح فراگیر در سیستان و بلوچستان در شهر زاهدان، در هفتهٔ سوم مهرماه سال ۱۳۹۴ و پس از آن افتتاح مرکزی در شهر گرگان استان گلستان، در تاریخ ۲۴ آبان‌ماه همین‌سال، اتفاق مبارک بعدی بود. و بالاخره روز ۱۲ آذرماه امسال نیز مرکز بعدی در شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری راه‌اندازی شد تا مجموع مراکز فراگیر کشوری کانون به ۱۱ مرکز برسد. هرچند که از دیگر استان‌ها هم خبر می‌رسد که تا پایان سال جاری، مراکز فراگیر دیگری در دست راه‌اندازی است.

مرکز فراگیر، در یک نگاه

بر اساس تعریف کانون، مرکز فرهنگی‌هنری فراگیر، مکانی است که در آن مربیان به واسطهٔ ابزار، امکانات و فعالیت‌های فرهنگی، هنری و ادبی ضمن ایجاد اوقات فراغت مناسب برای اعضایی با نیازهای ویژه در کنار سایر اعضا، زمینهٔ رشد و شکوفایی خلاقیت و ارتقای کیفی تعاملات اجتماعی آنان را رقم می‌زنند؛ کودکان و نوجوانانی که آسیب‌های بینایی، شنوایی، جسمی‌حرکتی و مواردی این‌چنینی دارند. انتخاب و معرفی مرکز و یا ساختمان مورد نظر به اداره‌کل آفرینش‌های فرهنگی و امور استان‌ها، اولین مرحله از آغاز به کار یک مرکز فراگیر در شهر یا استان است. در ادامه، فرآیند آماده‌سازی و به‌سازی تجهیزات و امکانات با نظارت دفتر طرح‌های عمرانی کانون صورت می‌گیرد.

در صورت مهیا بودن شرایط، مکان‌یابی برای احداث یا تبدیل مراکز ثابت به فراگیر، باید به گونه‌ای صورت گیرد که حتی‌المقدور مرکز مورد نظر در محدودهٔ نزدیک به مراکز بهزیستی یا آموزش پرورش استثنایی قرار گرفته باشد تا مخاطبان خاص این مراکز با سهولت و طی حداقل مسافت بتوانند از امکانات آن استفاده کنند. مراکز انتخابی می‌بایست در یک طبقه و دارای حداقل اختلاف سطح در فضاهای داخلی باشند، ورودی ساختمان حتی‌الامکان همسطح پیاده‌رو باشد و.. استانداردهایی از این دست، حداقل‌های انتخاب یک مرکز برای فراگیر شدن هستند. البته کانون یک شیوهٔ مفصل دارد که تمامی بخش‌های یک مرکز را خصوصاً از لحاظ ایمنی و کاربردی بودن، توضیح داده است.

هر مرکز فراگیر، علاوه بر مربی‌مسوول، مربی فرهنگی یا هنری نیز دارد که همه آموزش‌های لازم را دیده‌اند. از سوی دیگر، تقریباً به تمامی امکانات زیر مجهز است: دستگاه بهدید (بزرگ‌نما) جهت استفادهٔ اعضای کم‌بینا، دستگاه برجسته‌نگار، دستگاه پخش سی‌دی و هدفون جهت استفادهٔ کتاب‌های گویا، دستگاه پرکینز (تایپ بریل)، کتاب‌های بریل در تمامی رده‌های دیویی، کتاب‌های لمسی تصویری برجسته در تمامی رده‌های دیویی، کتاب‌های گویا، سرگرمی‌های سازنده، سی‌دی‌های تصویری، کتاب‌های ساده و یا با حروف درشت، کتاب‌های مرجع مناسب برای مربیان مرکز، تلویزیون، دستگاه ویدئو پروژکشن، رایانه، فکس، تلفن و دیگر ابزارهای اداری.

بچه‌های راه‌آهن/ گزارشی از فعالیت مرکز فراگیر شمارهٔ ۲۰ تهران

مرکز فرهنگی‌هنری شمارهٔ ۲۰ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران چندسالی است که تبدیل به مرکزی تلفیقی شده است؛ یک «مرکز فراگیر». کودکان و نوجوانانی با نیازهای ویژه به جمع اعضای این مرکز پیوسته‌اند و همراه با همسالان خود در برنامه‌های فرهنگ‌هنری کانون شرکت می‌کنند. مرکز شمارهٔ ۲۰ هم مانند سایر مراکز فراگیر به امکاناتی مجهز است که بتواند شرایط مساعدتری را برای نابینایان، کم‌بینایان، ناشنوایان و کم‌شنوایان مهیا کند. دستگاه تایپ پرکینز، دستگاه بهدید، برجسته‌نگار، هدفون و ضبط صوت، کتاب‌های بریل، کتاب‌هایی برای ناشنوایان و محل عبور برای معلولان جسمی امکاناتی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای مراکز فراگیر خود فراهم آورده است. اگرچه با آغاز فصل مدرسه مراجعان این مراکز کم می‌شوند، اما به دلیل فضاهای موجود اعضای فعال همچنان در رفت‌وآمد هستند و سعی می‌کنند حداقل از جلسات بحث آزاد مرکز عقب نمانند.

زینب صباغ از مربیان مرکز شمارهٔ ۲۰ در حوالی میدان راه‌آهن است. او در گفت‌وگویی کوتاه دربارهٔ ویژگی‌های کار با کودکان و نوجوانانی با نیازهای ویژه سخن می‌گوید.

به طور میانگین چند عضو ثابت فراگیر این روزها از امکانات مرکز استفاده می‌کنند؟

- نمی‌توانم آمار دقیقی بدهم. در این فصل اعضا خیلی کم‌تر مراجعه می‌کنند. ولی حدود ۶۰ عضو ثابت نوجوان داریم که ده تای آن‌ها با نیازهای ویژه‌اند. این آمار در مورد کودکان فرق می‌کند. شاید بتوانم بگویم تعداد آن‌ها ۲۰ نفر است و سرجمع در این ایام ما ۳۰ عضو با نیازهای ویژه داریم که آن‌ها هم به طور پراکنده در مرکز حاضر می‌شوند. علاوه بر این‌ها، در این منطقه مسالهٔ دوری راه و هزینهٔ رفت‌وآمد هم برای اعضای فراگیر مطرح است.

و در این مدت برنامه‌هایی که از آن استفاده می‌کنند با فصل تابستان متفاوت است؟

- بله، برنامه‌های تمام اعضا مشترک هستند. نقاشی، سفال، داستان‌نویسی و خط در بخش هنری برای کودکان اجرا می‌شود. در بخش فرهنگی هم کافه کتاب و بحث آزاد را داریم. جالب است بدانید که اغلب نابینایان نقد فیلم را دوست دارند، و اتفاقاً می‌توانند نقد محتوایی خوبی داشته باشند و اغلب بحث را در دست می‌گیرند. نابینایان و کم‌بینایان اعتماد به نفس خوبی دارند اما ناشنوایان متاسفانه از جمع کناره‌گیری می‌کنند. در این موارد، هم من به عنوان مربی گمان می‌کنم که بازده لازم را نداریم و هم خود عضو گیرایی و رضایت کافی ندارد.

فکر می‌کنید چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟

- اولین معضل کمبود مربی است. از طرفی دایرهٔ لغات این بچه‌ها کم است، بنابر این دوست ندارند در جمع باشند. در قصه‌خوانی و شعرخوانی برای آن‌ها هم دچار این مشکل هستیم. اگر لحظه‌ای آن‌ها سر خود را بچرخانند بخشی از مطلب را از دست می‌دهند. به همین دلیل است که راحت‌تر هستند که در کلاس‌های هنری شرکت کنند تا کلاس‌های فرهنگی. با تمام این‌ها در بین آن‌ها هستند کسانی که از جمع نمی‌ترسند. ممکن است که حتی متوجه نشوند یا به دروغ بگویند که مطلب را فهمیده‌اند، اما انگار حضور در جمع برایشان کافی است تا گمان کنند مثل بقیه هستند. البته خانواده‌های آن‌ها اعلام می‌کنند که فرزندشان زمان‌هایی که به کانون می‌آید حال بهتری دارد. اما این نظر شخصی من است، فکر می‌کنم تنها فقط بُعد روانی آن‌ها مهم نیست و تا کار عملی انجام ندهند انگار کاری برای آن‌ها انجام نداده‌ایم.

به عنوان ناظر بیرونی رابطهٔ بچه‌ها با هم را چه‌طور می‌بینید؟

- رابطهٔ خیلی خوبی دارند. من قبلاً در مرکز دیگری بودم و آن‌جا گاهی بچه‌ها از هم دربارهٔ مشکلاتشان سؤال می‌کردند. اما در منطقهٔ راه‌آهن این‌طور نیست. بحث ترحم را در آن‌ها نمی‌بینم و اغلب بچه‌ها هم می‌بینند که دوستانشان چه تواناهایی دارند. مثلاً سه تا از پسرهای ناشنوای مرکز عضو تیم فوتبال ما هستند و توانایی و قدرتشان سبب شده که گروه را در دست بگیرند. در جریان هستم که بچه‌ها در قرارهای بیرون از کانون هم با آن‌ها همراه می‌شوند. نکته‌ای که کمی بالاتر به آن اشاره کردم بیش‌تر دربارهٔ دخترهای نوجوان است که البته دلایل روان‌شناسانه دارد. گمان می‌کنم از آن‌جا که نیازهای آن‌ها با دخترهای همسن‌وسال‌شان متفاوت است این گوشه‌گیری بیش‌تر می‌شود. از طرفی بخشی از ارتباط‌های ما در جامعه با چشم و میمیک صورت است. نابینایان از آن‌جا که چهره‌ها را نمی‌بینند خیلی رک‌تر و جدی‌تر برخورد می‌کنند. اما دربارهٔ ناشنوایان این‌طور نیست. گاهی پیش می‌آید که اعضای عادی در گوشه‌ای در حال پچ‌پچ کردن هستند و اعضای ناشنوا گمان می‌کنند موضوع بحث، آن‌ها هستند.

مدیریت بچه‌های ویژه در کنار سایر بچه‌ها برای شما سخت نیست؟

- در روخوانی، درک موضوع برای کودک ناشنوا سخت است و باید مراقب باشیم که لب‌خوانی ما را ببیند. از طرفی این روال کُند برای بچه‌های عادی سخت است. یا در کلاس کاردستی، من یک دور همه‌چیز را توضیح می‌دهم اما هنگام کار اگر بالای سر کودک نابینا بایستم دیگر بچه‌ها از آموزش محروم می‌مانند. اگر برای تک‌تک بچه‌ها وقت بگذارم کودک نابینا از بقیه عقب می‌ماند. گاهی شده است که حدود چهل بچه در یک کلاس هستند و تنها یکی از بچه‌ها نابیناست. رسیدگی به این عضو واقعاً سخت می‌شود. گاهی ممکن است که در کلاس بچه‌ای با نیاز ویژه باشد و ناگهان مجبور به تغییر کتابی که برای روخوانی انتخاب کرده‌ایم شویم. گاهی بچه‌ها متوجه کلمه‌ای نمی‌شوند، ممکن است خجالت بکشند و سوالی نپرسند اما ممکن است سؤال آن‌ها هم منجر به گرفتن وقت سایر اعضا شود.

آموزش‌هایی که در زمینهٔ ارتباط با این نوع اعضا دیده‌اید چیست؟

- کلاس‌های روان‌شناسی و آسیب‌شناسی برخی از این دوره‌ها هستند. ما با میزان آسیب‌ها و چگونگی آن‌ها آشنا شده‌ایم. آموزش خط بریل و زبان اشاره هم جزو آموزش‌های ما بوده است. ماهی یک‌بار هم مشاور به مرکز می‌آید و در حوزهٔ کودکان نابینا با ما کار می‌کنند. اما واقعیت این است که آموزش‌های عملی بهتر و موثرتر بوده‌اند. گاهی ممکن است که متخصصان با ما صحبت کنند اما بیش‌تر به درد حوزهٔ دانشگاه می‌خورد. گاهی متخصصان فراموش می‌کنند که ما در حوزهٔ کودک و کار خلاقانه مشغول به کار هستیم و باید آموزش‌هایی در این زمینه ببینیم. یک‌بار ما کار تئاتر درمانی داشتیم، تجربه‌های مادران به ما بسیار کمک کرد. گاهی ممکن است خلاقیت‌های مشابه بین ما وجود نداشته باشد و تبادل تجربهٔ مربیان موثرتر باشد. چون درواقع کار عملی و مواجههٔ هرروزه با نیازها کاملاً با مسائل تئوری متفاوت‌اند. مثلاً چیزی که به تجربه درک کرده‌ام این است که بچه‌های ناشنوا چند زبان اشاره دارند. ممکن است در خانه و در کودکی توسط خانواده جور دیگری آموزش دیده باشند. زبان رمز با دوستانشان دارند تا مبادا مربی‌ای که آموزش دیده است متوجه منظور آن‌ها شود. از طرفی دوست دارند که لب‌خوانی کنند تا این‌که کسی مثل مربی با آن‌ها به زبان اشاره صحبت کند.

شاید بد نباشد که دربارهٔ مشکلات کار هم صحبت کنیم.

- درواقع چیزی که می‌توان درباره‌اش صحبت کرد سختی کار است. شاید باید به مشکل نیرو اشاره کنم. مسوول مرکز باید ساعت دو برود و در ایام مدرسه نوجوان‌ها بعدازظهر مراجعه می‌کنند؛ من به عنوان یک مربی باید هم به کودکان رسیدگی کنم، هم به نوجوانان. حالا در این بین عضوی با نیاز ویژه هم مراجعه می‌کند، و قضیه بسیار سخت می‌شود. قطعاً این اتفاق برای دیگر همکاران هم رخ می‌دهد. از طرفی فکر می‌کنم تعداد کتاب‌های بریل و صوتی کم است. اعضای فعالی داریم که تمام کتاب‌ها را خوانده‌اند و به کتاب‌های جدیدتری احتیاج دارند. گاهی لازم است که برای تهیهٔ ابزار کار با این بچه‌ها مراجعه کنیم، در این میان و در این ساعت‌ها نیروی انسانی‌ای برای یاری ما وجود ندارد. یا حتی در بازه‌ای از زمان کتاب‌هایی لمسی در اختیار ما قرار گرفت. کتاب‌ها آن‌قدر ساده‌اند که مربیان هم می‌توانند شروع به ساخت آن‌ها کنند. این کتاب‌ها نیاز اعضاست و تولید انبوه ندارد؛ با این حال حجم کار آن‌قدر بالاست که فرصتی برای انجام این قبیل کارها برای ما مهیا نمی‌شود.

 گزارش از دانیال قره باغی و تهمینه حدادی منتشر شده در ماه‌نامهٔ ۳۰ آذر ۱۳۹۴

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مصاحبه